دانلود مقاله حمزه سیدالشهدا

Word 89 KB 14109 20
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
کلمات کلیدی: حمزه سیدالشهدا
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع

  • اشاره:
    تاریخ گهربار اسلام مرهون خون­های پاک و ارزشمندی است که نثار این شجره­ی طیبه گردیده است؛ شهدای گرانقدری که از آغاز ظهور اسلام تا کنون، از جنگ بدر، احد و احزاب تا شهیدان راه فضیلت عصر حاضر گوهر وجودی خویش را با اندیشه­ی ناب محمدی صیقل داده­اند.

    پرارزش­ترین فرازهای تاریخ، صفحاتی است که از زندگانی این مردان بزرگ بحث می­کند، مردان بزرگی که تاریخشان نیز بزرگ و با عظمت است و شاهکاران خلقت و تاریخ­اند، خصوصاً افرادی که در سال­های اولیه رسالت نبی­ّ مکرّم اسلام9 در کنار آن بزرگوار بوده و بدون واسطه از سرچشمه زلال وحی سیراب گردیدند.

    در میان این گوهران آفرینش نام حمزه سیدالشهدا درخشندگی دیگری دارد.

    عموی غیور رسول خدا9 که هم­چون سدی محکم و استوار در برابر امواج توفنده و سیل­آسای مشرکین ایستاد و چون شیری شرزه روباه صفتان را به خواری و زبونی واداشت، تا آن­جا که ملقب به اسدالله شد و درجه والای سیدالشهد را از آن خود نمود.
    حضرت حمزه فرزند عبدالمطلب­ابن هاشم­ابن عبد مناف­ابن قصی...([1]) و هاله بنت اهیب­ابن عبد مناف­ابن زهرهابن کلاب...

    که دختر عموی آمنه بنت وهب مادر گرامی رسول خدا9 می­باشد.([2])
    عبدالمطلب از کسانی بود که به سنت ابراهیمی پای­بند بود و فرزندانش را از ظلم و ستم و امور پست دنیا نهی و به صفات نیک تشویق می­کرد.([3])
    حضرت حمزه بسیاری از صفات پسندیده را از عبدالمطلب به ارث برد، چون؛ خوش­خلقی، ایمان راسخ، هوش و درایت، شجاعت، وفای به عهد، توکل و اطمینان به خداوند و این در حالی است که جامعه جاهلی آن زمان مملو از فساد، بت­پرستی، میگساری، رباخواری، آدم­کشی و دیگر رسوم جاهلی بود.

    البته تاریخ در معرفی حضرت حمزه بسیار کوتاهی نموده و نمونه­های زیادی از صفات اخلاقی ایشان در دست نیست، امّا به بعض آن­چه در گزارش­های تاریخی آمده است، اشاره می­کنیم:
    شجاعت؛ از خصلت­های مشهور حمزه که در جریان اعلام اسلام و همچنین جنگ­های صدر اسلام به نمایش گذاشته شد و ابن­هشام از او به عنوان با عزت­ترین و با صلابت­ترین جوانمرد قریش نام می­برد.([4]) ایمان؛ در گزارش ابن­هشام آمده که حضرت حمزه پس از بازگشت از شکار به طواف خانه کعبه می­رفت و آن­گاه به کار دیگری می­پرداخت.

    این خبر روح دینی او را آشکار نموده و تعهد او نسبت به پیوندی که با خداوند داشت را متذکر می­شود.([5]) حمایت و پشتیبانی از رسول خدا9 در مقاطع مختلف نشان­دهنده­ی ایمان وی نسبت به پیامبر9 و اهداف او می­باشد.

    به هنگام آزار ابوجهل، و همچنین فشارهای قریش در شعب ابی­طالب، در ماجرای بیعت عقبه و هجرت پس از آن، جنگ­های صدر اسلام همه و همه نمونه­هایی از پشتیبانی حمزه از رسول خدا9 است.

    اصالت و ریشه­دار بودن خانواده، محیط سالم خانوادگی، زندگی با شرافت نفس، اثرات مثبت تربیتی بر روح و روان حمزه گذاشته و از او فردی شریف و بزرگوار، و پشتیبانی با ایمان و عاشقی صدیق و فداکار در راه اسلام و اهداف عالیه ساخته بود.

    اظهار اسلام حضرت حمزه1 نسبت به زمان تشرف حمزه­ابن عبدالمطلب به اسلام تاریخ نگاران دچار اختلاف شده­اند، گروهی اسلام او را در سال دوم بعثت([6]) و عده­ای سال ششم([7]) آن ذکر کرده­اند.

    ابن­اسحاق می­گوید: روزی ابوجهل در کنار کوه صفا رسول خدا9 را دید و او را آزرد و سخنان ناخوشایندی به وی روا داشت و دین او را نکوهید و رسالتش را تضعیف نمود، و رسول خدا9 هیچ سخنی به او نگفت.

    یکی از کنیزان عبدالله­ابن جدعان که در بالای کوه صفا بود ماجرا را شنید و زمانی که حمزه از صید برگشت، ـ او هر روز برای شکار به بیرون از شهر مکه می­رفت و چون از شکار بر می­گشت به خانه­اش نمی­رفت تا این­که به طواف خانه خدا رفته و بعد از آن در کنار محافل قریش می­ایستاد و با آن­ها گفت و گو می­کرد ـ کنیز گفت: ای ابوعماره کاش آن­چه را ساعتی پیش از این، پسر برادرت از ابی الحکم­ابن هشام دید، مشاهده می­کردی، ابوجهل به او دشنام گفت و سخنانی ناروا نثارش کرد.

    حمزه پس از شنیدن این سخنان خشمگین شد و در مسجد الحرام به سوی ابوجهل رفت که در میان مردم نشسته بود.

    او بالای سر ابوجهل ایستاد و کمان خود را محکم بر سر او کوفت و او را مجروح نمود.

    در این هنگام فردی از قبیله بنی مخزوم به یاری ابوجهل برخاسته و به حمزه گفت: تو مردی هستی که از دین خارج گشته­ای.

    حمزه گفت: چه چیز مانع من می­شود از او ﴿در دفاع از او؟﴾ در صورتی که برایم روشن شده ﴿که او بر حق است﴾ و من شهادت می­دهم که محمد رسول خداست و آن­چه می­گوید حق است.

    به خدا قسم از او جدا نمی­شوم.

    اگر راست می­گویید مرا بازدارید.

    و این حادثه باعث شد تا حمزه اسلام خویش را برملا سازد.

    در ادامه ابن اسحاق می­گوید: زمانی که حمزه اسلام خود را آشکار کرد، قریش دریافت که رسول خدا9 عزت پیدا کرده و قوی شده است.

    آن­گاه از او دست برداشتند.

    ([8]) و سپس شعری از حمزه نقل می­کند به این مضمون: سپاس گویم خداوندی را که قلبم را به سوی دین ناب اسلام هدایت کرد.

    دینی که از سوی پروردگار عزیز آمده، پروردگاری که نسبت به بندگان آگاه و مهربان است.

    هرگاه پیام­های او برای ما خوانده شود، اشک چشم خردمند استوار فرو ریزد.

    آن پیام­هایی که حضرت محمد9 از مسیر هدایت خود با آیات روشن قرآن آورده است.([9]) سید شرف­الدین و علامه جعفر مرتضی از علمای معاصر در باب اسلام حمزه سخنانی گفته­اند که نشان دهنده­ی ایمان مبتنی بر شناخت و معرفت حمزه قبل از اعلان اسلامش می­باشد.

    علامه جعفر مرتضی اسلام حمزه را مبتنی بر معرفت او می­داند، برخلاف ابن­اسحاق که در گزارش خود قصد دارد علت اسلام حمزه را خشم و غضب او به هنگام دفاع از رسول خدا9 معرفی کند.

    و حال آن که جمله­ی حمزه که فرمود: چه چیز مانع من می­شود، در صورتی که برای من روشن شده و من شهادت می­دهم که او رسول خداست و آن­چه که می­گوید حق است.

    بیان­گر شناخت و معرفی او از رسول خدا9 و دین اسلام می­باشد و اگر فقط حمایت جاهلی بود، باید می­گفت او برادرزاده­ی من است و در هر صورت من از او حمایت خواهم کرد.

    سخن او به هنگام اعلام اسلامش([10]) اعتراف رسمی او به اسلام و اعلام آمادگی و حمایت از رسول خدا9 است.

    تا جایی که فشارهای قریش با این تأیید بر پیامبر تخفیف می­یابد.

    و این سیاستی بود که حضرت ابوطالب بدان معتقد بود که اقربای نزدیک رسول خدا9 مادامی که با کتمان اسلامشان می­توانستند به رسول خدا خدمت کنند و در حفظ و حراست او بکوشند، می­بایست ایمان خود را کتمان می­کردند.

    اما وقتی اظهار اسلام فردی باعث تقویت اسلام و تشویق دیگران به مسلمان شدن می­گردید، لزوم کتمان و پوشاندن ایمان از میان می­رفت و حضرت حمزه نیز در یک مقطع اسلام خود را کتمان نمود و به هنگام فراهم شدن زمینه و احتیاج اسلام و مسلمین به فردی چون وی ایمان خود را آشکار نمود و سد محکمی در برابر آزار مشرکین بر علیه مسلمانان شد.([11]) نقش حمزه در مقاطع تاریخ پس از آن­که حمزه سیدالشهدا اعلان اسلام نمود، همچون سربازی فداکار در عرصه­های مختلف، در مکه و مدینه کنار پیامبر اکرم9 قرار گرفت.

    علامه جعفر مرتضی می­گوید: اسلام حمزه مرحله جدیدی بود که در محاسبات قریش نیامده بود، چرا که او معیارها را به کلی دگرگون کرد، بازوی قریش را از توان انداخت و بر وحشت آن­ها افزود، تا آن­جا که طغیان آن­ها فروکش کرد.([12]) اکنون به جلوه­های ویژه­ای از حضور حمزه سیدالشهدا در کنار رسول خدا9 اشاره می­کنیم: حمزه در خانه أرقم هنگامی که پیامبر9 دعوت خود را آغاز نمود، عده­ای به ندای اسلام لبیک گفتند، اما در اثر مخالفت مشرکان قریش، نتوانستند آزادانه زندگی کنند و به اعمال عبادی خود بپردازند.

    پیامبر9 همراه عده­ای از تازه مسلمان­ها برای حفظ جان خود، حدود یک ماه در خانه أرقم­ابن ابی أرقم که در بالای کوه صفا قرار داشت مخفی شدند.([13]) روزی صدای کوبیدن در به گوش رسید.

    یکی از مسلمان­ها برخاست و از شکاف در نگاه کرد و با وحشت به حضور پیامبر بازگشت و گفت: کوبنده­ی در، عمرابن خطاب است که شمشیر نیز بر کمر دارد.

    در این میان، حمزه به مرد مسلمان گفت: به او اجازه ورود بده اگر با هدف پاک و نیک به سوی ما آمده، با آغوش باز از او استقبال می­کنیم و اگر قصد بدی دارد او را با شمشیر خودش می­کشیم.([14]) پس از ورود عمر معلوم شد که او برای پذیرش اسلام آمده است.

    گزارش فوق نشان دهنده­ حضور حمزه در کنار رسول خدا9 از همان سال­های اولیه بعثت می­باشد.

    در آن مقطع حساس عده­ی مسلمان­ها کم بوده و نیروی دفاعی مناسبی در برخورد با قریش نداشتند.

    در چنین شرایطی حمزه با شجاعت کامل در صف مؤمنان قرار ­گرفت و کلامش به هنگام باز کردن در نشان دهنده­ی صلابت و شجاعت او می­باشد.

    تعرض مشرکین امام صادق7 می­فرماید: پیامبر در مسجدالحرام بود و لباس­های تمیزی در برداشت، مشرکین شکمبه شتری را بر او افکندند و لباس­هایش را آلوده کردند، پیامبر از این عمل بسیار ناراحت شد، آن بزرگوار نزد ابوطالب آمد و فرمود: ای عمو!

    حسب مرا در میان خود چگونه می­بینی؟

    ابوطالب پرسید: مگر چه شده ­ای برادرزاده؟

    پس رسول خدا9 او را از ماجرا مطلع نمود.

    ابوطالب، حمزه را فرا خواند و خودش هم شمشیر برگرفت و به حمزه گفت: شکمبه را بردار.

    سپس همراه پیامبر به سوی قریش رفتند تا نزد آن قوم رسیدند.

    آن­ها دور کعبه ایستاده بودند.

    آن­گاه ابوطالب به حمزه گفت: شکمبه را بر سبیل همه بمال.

    او نیز آن­چه ابوطالب خواسته بود، به انجام رسانید.

    سپس ابوطالب متوجه رسول خدا9 گردید و گفت: ای فرزند برادر، این است حسب تو در میان م.([15]) بر همین اساس حضور حضرت حمزه را در مقاطعی از تاریخ صدر اسلام چون شعب­ابی طالب،([16]) پیمان عقبه ثانی،([17]) هجرت،([18]) عقد اخوت([19]) و ...

    در کنار رسول خدا9 و نقش حساس آن بزرگوار را همچون سربازی نستوه و گوش به فرمان می­توان مطالعه نمود.

    اقدامات نظامی حضرت حمزه سیدالشهد رسول خدا9 پس از هجرت، اقدام به پایه­گذاری و تشکیل سپاه نیرومند و با صلابت کرد، ارتشی که در دوران رسالت حضرت در هشتاد و دو نبرد گوناگون، شرکت نمود و با پیروزی­های درخشان خود، موانع تشکیل حکومت اسلامی را از سر راه برداشت.

    حضور حمزه سیدالشهدا در تهاجمات آغازین این نبردها بیانگر شجاعت بیش از حد او و پشتیبانی و حمایتش از اسلام و پیامبر اکرم می­باشد.

    حمزه سیدالشهدا به عنوان اولین پرچمدار اسلام شناخته شد.

    از آن­رو که پرچم نقش ویژه و اساسی در جنگ­های عرب داشت، بر پا بودن آن نشان پایداری و اقتدار سپاه به حساب می­آمد و سرنگونی آن متلاشی شدن سپاه و اضمحلال آن را تفسیر می­کرد، و پرچمداران از شجاع­ترین افراد انتخاب می­شدند.

    حمزه نیز که از شجاع­ترین افراد عرب محسوب می­شد، توسط پیامبر9 به عنوان پرچمدار انتخاب می­شد.

    سریه حمزه­ابن عبدالمطلب اولین حرکت نظامی سپاه اسلام است.([20]) این سریه در ماه رمضان سال اول هجرت اتفاق افتاد.

    نیروی اعزامی از مدینه به سمت سواحل دریای سرخ روانه شد.

    تعداد افراد این سریه عبارت از سی مرد مهاجر با پرچمی سفید رنگ در دست حمزه بود.

    گروه مقابل به سرپرستی ابوجهل ابن­هشام کاروانی از قریش بود که با کالاهای تجاری از شام بر می­گشت و سیصد مرد آن­ها را مشایعت می­کرد.

    دو کاروان، در سیف البحر از نواحی عیص به هم رسیدند و آماده نبرد شدند، ولی با میانجی­گری مردی به نام مجدی­ابن عمرو جهنی که با هر دو گروه هم پیمان بود برخورد نظامی پیش نیامد و به شهرهای خود بازگشتند.

    غزوه بنی قینقاع با خبر پیمان شکنی قبیله یهودی بنی قینقاع در شوال سال دوم هجرت، پیامبر لشکری از مهاجر و انصار را به سمت آنان فرستاد که پرچمدار آن حمزه­ابن عبدالمطلب بود.

    مسلمان­ها پانزده روز آن­ها را محاصره کردند تا تسلیم شوند.

    به واسطه عبدالله­ابن ابیّ، پیمان دوباره­ای با پیامبر بستند که از مدینه خارج شده و اقدامی بر علیه مسلمان­ها انجام ندهند.([21]) جنگ بدر یکی دیگر از افتخارات حمزه سیدالشهدا حضور در جنگ بدر بود.([22]) عبدالرحمان­ابن عوف گوید: در بدر من پس از فرار مشرکین مشغول جمع­آوری غنایم بودم، ناگاه چشمم به امیه­ابن خلف و پسرش که از مشرکین بودند افتاد، مرا صدا زدند و کمک خواستند.

    او از من پرسید: امروز مردی در میان شما بود که با پر شترمرغ برخود نشانی زده بود([23]) او کیست؟

    گفتم: حمزه­ابن عبدالمطلب.

    گفت: او امروز کارهای زیادی علیه ما کرد.

    او بود که صفوف ما را در هم شکست و به خاک سیاهمان نشانید.([24]) حضرت علی7 نیز به رزم بی امان حمزه اشاره می­فرماید: در رویارویی با شخصی از مشرکین من در موضع پایینی از او قرار داشتم، موضع خود را تغییر دادم.

    او گفت: گریختی؟

    گفتم: به زودی پابرجا خواهم بود.

    شمشیری به او زدم، ولی چون زره بر تن داشت اثر نکرد.

    ناگهان برق شمشیری را دیدم که از پشت سر فرود آمد و کاسه سر دشمن را همراه کلاهخودش برد.

    و در همین حال کسی می­گفت من پسر عبدالمطلبم!

    چون برگشتم عمویم حمزﺓابن عبدالمطلب را دیدم.([25]) جنگ بدر با فداکاری این دو بزرگوار و به نفع مسلمان­ها پایان یافت.

    و این نخستین ضربه اسلام بر پیکره­ی شرک بود.

    این پیروزی، مشرکین و منافقین مدینه را به وحشت انداخت.

    واقدی گوید: هیچ منافق و یهودی در مدینه نبود، جز آن­که در برابر حادثه بدر سر فرود آورد.([26]) جنگ احد آخرین غزوه­ای که حمزه سیدالشهدا در آن جنگید و به شهادتش انجامید؛ غزوه احد بود.

    پس از آگاهی پیامبر و مسلمان­ها از لشکرکشی مشرکین و موضع­گیری در منطقه احد جنگ سختی میان آن­­ها به پا شد.

    پرچمداران قریش که همگی از بنی عبدالدار بودند، اوّلین نفرشان به دست حضرت علی7 کشته شد، از این صحنه همه مسلمان­ها خوشحال شدند و پیامبر صدا به تکبیر بلند فرمود و مسلمان­ها نیز تکبیر گفتند.([27]) پرچمدار بعدی به دست حمزه کشته شد.

    حمزه در حال برگشتن از میدان می­گفت: من پسر ساقی حاجیانم.([28]) پرچمداران قریش که هفت یا نه نفر بودند، کشته شدند و قریش پا به فرار گذاشت.([29]) مسلمان­ها به میدان جنگ آمده و مشغول جمع­آوری غنایم شدند.

    منظره­ی جمع­آوری غنایم سربازان سپاه اسلام را که بر بالای کوه عینین بودند به پایین کشید ـ در حالی که پیامبر بر خالی نشدن این منطقه تأکید فراوان داشت ـ سرپیچی از دستور پیامبر9 دشمن را در بهره­برداری از فرصت پیش آمده کمک نمود و ­آن­ها از پشت به سپاه اسلام حمله کردند.

    خالد­ابن ولید فرمانده میمنه سپاه کفر از غفلت مسلمان­ها استفاده کرد و با تهاجم، جنگ را به نفع مشرکین خاتمه داد و بدین گونه مسلمان­ها در جنگ شکست خوردند.

    ([30]) و به جز افراد معدود ثابت قدم، بقیه پا به فرار گذاشتند.

    از ثابت قدمان در جنگ باید به حضرت علی7 و حمزه سیدالشهدا اشاره کرد.

    حمزه سیدالشهدا آن­چنان سخت با دشمن می­جنگید که مورد تعجب صفوان­ابن امیه مشرک قرار گرفت.

    صفوان پرسید: او کیست که این­گونه می­جنگد؟

    پاسخ دادند: حمزﺓ­ابن عبدالمطلب.

    گفت: تا به امروز ندیده بودم که مردی چنین بر خویشان خود بتازد.([31]) روح سلحشور و اعتقاد عمیق حمزه نسبت به دین و تکالیف آن به گاه جهاد در راه خدا و حمایت از رسول او مداهنه و سهل­انگاری را جایز نمی­دانست، بلکه چون شیر غران بر لشگر دشمن هجوم می­برد و آن­ها را به وحشت و تعجب وا می­داشت.

    شهادت در راه خد قاتل حمزه، فردی به نام وحشی بود.

    دختر حارث ـ و به نقلی هند ـ و همسر ابوسفیان خطاب به غلام وحشی گفت: پدر من در بدر کشته شده، اگر بتوانی یکی ازاین سه نفر؛ محمدابن عبدالله، حمزﺓ­ابن عبدالمطلب، علی­ابن ابی­طالب را به قتل برسانی، آزاد خواهی شد.

    وحشی گفت: دست­یابی به رسول خدا ممکن نیست چرا که اصحابش او را تنها نمی­گذارند.

    حمزه نیز اگر در خواب باشد، جرأت بیدار کردنش را ندارم، ولی در مورد علی امید موفقیت دارم.([32]) وحشی از روز جنگ احد می­گوید: در جست و جوی علی بودم، او را مردی آزموده و دوراندیش دیدم که همه­ی اطرافش را مواظب است.

    با خود گفتم: او کسی نیست که من در جستجویش باشم.

    ناگهان متوجه حمزه شدم که به سوی لشگر حمله می­کرد.

    در جنگ با سباع­ابن عبدالعزی با یک ضربه سرش را از تن جدا کرد.([33]) چشم حمزه کم نور بود و گرد و خاک چهره­اش را پوشانده بود، از موقعیت استفاده کردم، و او نیز متوجه من شد ولی پایش لغزید و من حربه­ی خود را به طرفش پرتاب کردم، نیزه به تهیگاه او خورد و او را نقش زمین کرد.

    مسلمان­ها اطرافش را گرفتند، او را صدا می­زدند، ای اباعماره!

    ولی او جواب نمی­داد.

    بعد از آن­که او را رها کرده و به دنبال جنگ رفتند، خوشحال به سویش رفتم و مصیبت هند را به یاد آوردم، ابتدا شکم او را دریدم و سپس جگرش را بیرون آوردم و آن را پیش هند دختر عتبه بردم و گفتم: اگر قاتل پدرت را کشته باشم به من چه خواهی داد؟

    گفت: همه­ی جامه­های گران­بها و زر و زیورم را.

    گفتم: این جگر حمزه است.

    آن را به دندان گرفت، ولی نتوانست ببلعد و از دهانش بیرون ریخت.([34]) صاحب طبقات گوید: در پی این خبر پیامبر فرمود: خداوند آتش را بر حمزه حرام کرده است و چون هند فردی پلید و گنه­کار است و بدن او را آتش دوزخ فرا خواهد گرفت.

    به امر پروردگار جگر حمزه سیدالشهدا در دهان او سنگ شد و نتوانست ببلعد تا مبادا قسمتی از بدن مبارک حمزه در بدن مشرک قرار گیرد.([35]) وحشی می­گوید: هند از من خواست که جسد حمزه را به او نشان بدهم.

    آن­گاه دستور داد گوش­ها و بینی حمزه را ببرم.

    سپس از آن­ها برای خود دست­بند و گوشواره درست کرد و جگر حمزه را با خود به مکه برد.

    سپس از مثله کردن بدن حمزه، هند بالای صخره­ای رفت و با صدای بلند اشعاری خواند که نشان­گر خوشحالی او از این ماجرا بود.([36]) پیامبر نیز بالای سر حمزه آمد و فرمود: در هیچ جا خشمگین­تر از این­جا نبوده­ام.

    صفیه خواهر حمزه­ی سیدالشهدا کنار بدن برادر نشست و شروع به گریستن کرد.

    پیامبر9 نیز در این مصیبت گریه می­کرد و می­فرمود: هرگز مصیبتی به بزرگی مصیبت تو به من نرسیده است.([37]) آن­گاه فرمود: مژده دهید که هم­اکنون جبرئیل به من خبر داد که در آسمان­های هفت­گانه نوشته­اند که حمزه شیرخدا و شیر رسول خداست.([38]) مرحوم مجلسی در بحارالانوار از شیخ طوسی نقل می­کند: پس از آن­که ندای لاسیف إلا ذوالفقار و ...

    در فضا پیچید، صدای دیگری نیز به گوش رسید که می­گفت: هرگاه خواستید بر کشته­ای گریه کنید، بر وفادار برادر وفادار ﴿یعنی حمزه برادر ابوطالب﴾ گریه کنید.([39]) لقبی را که پیامبر9 از سوی خداوند به حمزه سیدالشهدا داد از بزرگ­ترین افتخارات ثبت شده در تاریخ است.

    آری پاداش شجاعت و جوانمردی حمزه رسیدن به مقام اسداللهی بود، لقبی که تنها به او اختصاص پیدا کرد؛ شیرخدا و شیر رسول خدا.

    پس از پایان جنگ، رسول خدا9 مشغول نماز و دفن شهدا شد.

    پیامبر9 پس از خواندن نماز بر حمزه در کنار آن بزرگوار شروع به گریه کرد، در حالی که می­فرمود: ای عموجان، ای حمزه، ای شیرخدا و شیر رسول خدا، ای انجام دهنده کارهای خیر و ای برطرف کننده سختی­ها و مشکلات و ای حمایت کننده از رسول خدا.

    پیامبر9 حمزه را در هر نمازی که بر شهدا می­خواند شریک می­نمود، به گونه­ای که نمازهای اقامه شده بر عمویش، به هفتاد و دو نماز یا بیشتر رسید.([40]) پیامبر در کنار شهدا آرزو کرد ای کاش با شهیدان احد به شهادت می­رسید.

    پس از دفن شهدا رسول خدا9 با اصحاب به مدینه بازگشتند.

    از خانه­های مدینه صدای ناله و شیون بلند بود.

    ناگهان حضرت شروع به گریه کرد، اطرافیان علت گریه­ی حضرت را پرسیدند، پیامبر9 فرمود: عمویم حمزه گریه کننده­ای ندارد.

    ([41]) پس از آن بزرگان انصار به نزد زنان مدینه رفتند و از آن­ها خواستند تا به خانه­ی رسول خدا رفته و بر عموی پیامبر گریه کنند.

    زمانی که پیامبر9 گریه زنان را بر حمزه شنید، از مسجد خارج شد و بر آن­ها رحمت فرستاد.([42]) زنان مدینه پس از آن ماجرا هر وقت می­خواستند بر شهدای خود گریه کنند، اول بر حمزه می­گریستند و بعد بر شهدای خود اشک می­ریختند.([43]) حمزه سیدالشهدا در دامنه­ی کوه احد و در کنار شهدای دیگر به خاک سپرده شد و قبر او زیارتگاه بزرگان دین چون رسول خدا9، فاطمه زهرا3 و ائمه اطهار: گردید.

    حضرت فاطمه3 دختر گرامی رسول خدا9 هر دو سه روز یک بار به زیارت قبر عمویش حمزه و شهدای احد می­آمد و در کنار آن­ها دعا می­کرد.([44]) ضریحی بر آن قبر مطهر ساخته شد که در اطراف آن اشعاری اشاره به عظمت و شخصیت آن بزرگوار داشت.

    صد افسوس که با سلطه­ی وهابیان و روی کار آمدن سعودی­ها در حجاز نه تنها خانه و حرم شریف حضرت حمزه، بلکه حرم­های دیگر شخصیت­های بزرگ اسلام نیز منهدم گردید.

    حمزه بن عبدالمطلب، عموى پیامبر گرامى اسلام بود، دو سال پیش از ولادت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) دیده ‏به جهان گشود.

    در میان جوانان قریش در دلاورى و بزرگوارى برجسته و در آزاداندیشى، آزادمنشى وستم‏ستیزى سرآمد بود.

    سلحشورى و توان رزمى وى همزمان با آغاز دوره جوانى نمودار شد.

    آن آزادمرد، حتى پیش از پذیرش اسلام، از رسول خدا در برابر آزارهاى مشرکان‏حمایت مى‏کرد، گرویدن وى به اسلام موجب سربلندى دین خدا شد; زیرا پس از آن‏مسلمانان از انزوا بیرون آمدند و قریش با درک پشتیبانى توانا و استوار حمزه ازپیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) از آزارهاى خود کاستند و رفتارشان با رسول خدا و مسلمانان‏ ملایم‌تر شد.

    حمزه(علیه السلام) همراه دیگر مسلمانان به مدینه هجرت کرد و خدمات ارزنده‏اى بویژه درامور نظامى ارائه داد.

    پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) به مسائل دفاعى حکومت نوبنیاد خود اهتمام خاصى داشتند.

    ایشان‏ با تشکیل گروه‌هاى رزمى درصدد برآمدند امنیت مدینه را تامین کرده، مسلمانانر رابراى رویارویى با دشمنان آماده سازند.

    بر این اساس هفت ماه پس از هجرت، نخستین‏ گروه گشتى رزمى را به فرماندهى حضرت حمزه (علیه السلام) ، اعزام نمودند.

    گرچه این‏رویارویى بدون درگیرى پایان یافت ولى نشانه‏اى از اقتدار سپاه اندک اسلام دربرابر کاروان بزرگ مشرکان بود.

    رسول گرامى اسلام در ربیع‏الاول سال دوم هجرت غزوه "ابواء" را تدارک دید و درجمادى‏الاولى غزوه "ذات العشیره‏" را به قصد تعقیب کاروان قریش سازماندهى کرد.

    در این دو غزوه نیز پرچمدار سپاه اسلام، حضرت حمزه بود.

    آن رزمنده نستوه در جنگ بدر حضورى درخشنده داشت.

    این نبرد با امدادهاى الهى ودلاورى‏هاى بى‏مانند امیرمومنان على (علیه السلام) و سلحشورى حمزه، با پیروزى قاطع سپاه اسلام‏ به پایان رسید.

    در این پیکار تنى چند از سران کفر به دست تواناى حمزه به هلاکت ‏رسیده یا به اسارت درآمدند.

    طعیمه بن‏عدى و ابوقیس بن‏ فاکه از جمله این کشته ‏شدگان‏ بودند; و "اسود بن‏عامر" به دست‏ حمزه به اسارت درآمد ، سیدالشهدا حمزه ‏بن ‏عبدالمطلب در غزوه "بنى قینقاع‏" پرچمدار سپاه اسلام بود.

    یهودیان بنى‏ قینقاع ‏نخستین گروه یهود بودند که با اسلام اعلام جنگ نمودند ، سپاه اسلام قلعه آنها رامحاصره کرد.

    آنگاه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آنان را از مدینه تبعید نمود و اموالشان رامصادره کرد.

    یک سال پس از جنگ بدر، غزوه احد با هدف مقابله با مشرکانى که براى انتقام‏گیرى‏ از مسلمانان و جبران شکست‏ بدر به سمت مدینه آمده بودند آغاز گردید.

    حمزه و برخى دیگر از مسلمانان سلحشور، معتقد به جنگ برون‏ شهرى بودند، حمزه به‏رسول خدا عرض کرد: "سوگند به آن که قرآن را بر تو فرستاد امروز دست‏ به غذا نخواهم برد، مگرآنکه بیرون مدینه با شمشیر خود بر دشمن بتازم!" حضرت حمزه (علیه السلام) از معدود قهرمانانى‏ بود که در جنگ ، نشان بر خود مى‏نهاد و بدین وسیله خود را به دوست و دشمن معرفى‏ مى‏کرد.

    او نمونه‏اى از شجاعت و دلیرى در میدان نبرد بود، خود را به اعماق صفوف‏ دشمن مى‏رساند و با دشمن درگیر مى‏شد، از قدرت بازوى برجسته‏اى بهره‌مند بود.

    دراحد با دو شمشیر پیش رسول خدا مى‏جنگید و مى‏گفت: "من شیر خدا هستم!" شهادت دراحد، به هنگام تهاجم دشمن، وفادار و ثابت‏ قدم از رسول خدا دفاع مى‏کرد و توانست‏ سى مشرک جنگجو را به هلاکت‏ برساند.

    یکى از مشرکان به نام "وحشى‏"، زیر درختى درکمین آن سردار دلاور نشسته بود حمزه او را دید و آهنگ او کرد.

    یکى از دشمنان راه‏ را بر او بست ، حمزه به او حمله کرد و وى را به قتل رساند.

    سپس با شتاب به سوى ‏وحشى خیز برداشت ولى پایش در گل سر خورد و به زمین افتاد.

    در این هنگام وحشى ‏زوبین به سویش پرت کرد ...

    و بدین ترتیب آن بزرگوار پس از عمرى جهاد در راه خداو یارى پیامبر گرامى به ملکوت اعلى پیوست و آن سردار رشید، شهید شاهد بارگاه ‏الهى شد.

    رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در منزلت او فرمود: " سالار شهیدان در روز قیامت نزد خداوند حمزه است‏ " .

    مزار آن سردار شهید و دیگرشهیدان احد همواره زیارتگاه عاشقان و عارفان الهى و الهام‏بخش جهاد و شهادت به‏مبارزان بوده است.

    "السلام علیک یا عم رسول الله السلام علیک یا خیر الشهداء السلام علیک یااسد الله و رسوله‏" .

    پی­نوشت: [1].

    ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 21 ـ 9.

    [2].

    محمد­ابن سعد، طبقات الکبری، ج 2، ص 46.

    [3].

    حلبی شافعی، سیره حلبیه، ج 1، ص 7.

    [4].

    سیره ابن هشام، ج 1، ص 328.

    [5] .

    همان.

    [6] .

    طبقات ابن­سعد، ج 2، ص 46.

    [7].

    ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج 1، ص 423.

    [8] .

    ابن اسحاق، سیره، ص 171.

    [9].

    همان، ص 173.

    [10].

    در جمله­ای که ابن هشام از حمزه به هنگام اعلان اسلامش ذکر می­کند نقل است که فرمود: فأنا علی دینه اقول ما یقول؛ من بر دین اویم و همان را می­گویم که او می­گوید.

    بیانگر ایمان حمزه قبل از اعلان اسلام او می­باشد.

    زیرا او اقرار می­کند که من بر دین اویم و این جمله­ای اخباری است نه انشایی، و خبر از ایمانی می­دهد که قبلاً در قلب حمزه رسوخ کرده است و الاّ باید می­گفت أنا أسلمت و ...

    [11].

    صدرالدین شرف­الدین، هاشم و امیه فی الجاهلیه، ص 172.

    [12].

    ترجمه الصحیح من سیره النبی، ج 2، ص 124.

    [13].

    سیره الحلبیه، ج 1، ص 283.

    [14].

    سیره ابن هشام، ج 1، ص 370.

    [15].

    اصول کافی، ج 2، ص 340.

    [16].

    تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 31 و طبرسی، اعلام الوری، ص 49.

    [17].

    سیره ابن هشام، ج 2، ص 83 ـ 77 و طبرسی، اعلام الوری، ص 61 .

    [18].

    سیره ابن هشام، ج 2، ص 123 و تاریخ ابن خلدون، ج 2، ص 42.

    [19].

    سیره ابن هشام، ج 2، ص 150 و طبقات الکبری، ج 2، ص 46.

    [20] .

    مغازی، ج 1، ص 9 و سیره ابن هشام، ج 2، ص 245.

    [21].

    مغازی، ج 1، ص 178 و ابن هشام، ج 3، ص 50 .

    [22].

    سیره ابن هشام، ج 2، ص 277.

    [23].

    حمزه در جنگ بدر با پر شترمرغی که بر کلاهخودش بود، مشخص می­شد.

    [24].

    همان، ص 284.

    [25].

    واقدی، مغازی، ج 1، ص 93.

    [26].

    همان، ص 121.

    [27].

    همان، ص 225.

    [28].

    همان، ص 227.

    [29] .

    همان، ص 229.

    [30].

    [31] .

    همان، ص 290.

    [32].

    همان، ص 285.

    [33].

    سیره ابن هشام، ج 3، ص 76.

    [34].

    طبری، ذخائر العقبی، ص 183.

    [35].

    طبقات الکبری، ج 2، ص 49.

    [36].

    سیره ابن هشام، ج 3، ص 96.

    [37].

    تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 47.

    [38].

    سیره ابن هشام، ج 3، ص 102 و بلاذری، انساب الاشراف، ج 4، ص 381.

    [39].

    علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 20، ص 72.

    [40].

    سیره ابن هشام، ج 2، ص 98 و طبری، ذخائر العقبی، ص 181.

    [41].

    طبری، ذخائر العقبی، ص 184.

    [42].

    مغازی ج 1، ص 317.

    [43].

    [44].

    طبقات الکبری، ج 2، ص 54 .

در سال 1337 در «نجف آباد» یکی از شهرهای استان« اصفهان» دیده به جهان گشود. در سن ‪۱۸سالگی ، پس از تحصیلات دوره دبیرستان در صف مبارزین در جبهه‌های جنوب« لبنان» حضور پیدا کرد و مبارزه با استکبار و اشغالگران را آغاز نمود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی جزو اولین کسانی بود که به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوسته و از فرماندهان شجاع ، پر انرژی ، مدیر و خلاق ...

مقدمه امام علی بن ابی طالب(ع)، علاوه بر خلافت و جانشینی منصوص از رسول گرامی اسلام(ص)، پس از کشته شدن خلیفه سوم، در تاریخ بیست و پنجم ذی حجه سی و پنج هجری
(ششصد و چهل و چهار میلادی)[1] ، با همه استنکافش از پذیرفتن حکومت و خلافت، با اقبال
عمومی و اصرار آنان برای پذیرش منصب حکومت ظاهری، مواجه شد، و با بیعت آنان و در
رأس همه، بیعت اصحاب پیامبر از مهاجران و انصار، ...

خداوند متعال یکی از مهم ترین ویژگی های انسان های الهی و پارسا پیشه را کظم غیظ و عفو از مردم می شمارد و می فرماید: «الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس والله یحب المحسنین؛ ]آل عمران.134[ مومنان در هنگام عصبانیت خشم خود را فرو می برند و ازخطای مردم در می گذرند وخدا نیکوکاران را دوست دارد.» «کظم» در لغت به معنی بستن سر مشکی است که از آب پر شده باشد و به طور کنایه در مورد کسانی که از ...

حمزه عموی پیامبر(ع) و فرزند عبدالمطّلب؛ مردی جنگجو، نیرومند و پر صلابت بود. بیشتر روزها را به شکار می پرداخت و غالباً پس از بازگشت ابتدا کعبه را طواف کرده و سپس به خانه اش می رفت. یک روز پس از بازگشت از شکار، به او می گویند که ابوجهل، پیامبر را بسیار آزرده است. حمزه ای از این کار خشمگین شده و در پیِ ابوجهل بر می آید، تا این که او را در مکانی یافته و با کمانش چنان بر سر او می ...

در مهرماه سال 1385 با بازگشایی مدارس در یکی از روستاهای شهرستان خمین مشغول به خدمت شدم. بعد از آشنایی با دانش آموزان و معرفی خودم به عنوان دبیر ادبیات فارسی و با ذکر و یاد خداوند عزوجل در آن مدرسه شروع به تدریس نمودم. در اولین جلسه ی درس انشاء، اصول انشاء نویسی را برای دانش آموزان کلاس سوم راهنمایی بیان کردم و به آنها تاکید نمودم که اگر بخواهند انشای خوبی بنویسند و نویسنده ی ...

گردش کار: آقای حسین منظوری که موجر مغازه آقایان یعقوب روسی و حسین تبریزی بوده است نسبت به تعدیل اجاره بهای مغازه ایی که مالک آنها می باشد دادخواست تعدیل اجاره بها داده اند. دادگاه تشکیل گردیده و ریاست دادگاه پس از استماع عرایض خواهان و خواندگان نظر به انتخاب یک کارشناس در مورد مغازه ای مذکور داده اند . (حق الزحمه ی صد هزار ریال و ظرف مدت 10 روز ) گزارش : بازگشت به پرونده کلاسه ...

استان خراسان شمالی نگین سر سبزشمال شرق ایران پس از ارائه لایحه دولت آقای محمد خاتمی با مصوبه نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی و تایید شورای نگهبان در بهار سا ل1383رسما به عنوان یکی از استانهای کشور ایران تاسیس گردید. خراسان شمالی با 28/100کیلومتر مربع وسعت و850000نفر جمعیت دارای 6شهرستان (بجنورد . اسفراین .شیروان . جاجرم . مانه و سملقان و فاروج ) 15بخش 40دهستان و بیش از 1000 ...

حرکت و جنبش از ویژگیهای حیات انسان و دارای انگیزه و ریشه ای در سرشت او وعاملی برای رشد و سلامت و نشاط اوست. انسان نیازمند به حرکت و ناگزیر از حرکت است ، منع انسان از حرکت نه تنهای موجب توقف رشد بلکه سبب افسردگی ، بروز رفتار ناهنجار و از دست رفتن شور و نشاط زندگی وی می گردد . نیاز انسان به حرکت و فعالیت در طول حیات تاریخی او همواره با کسب تجارب و کشف روشهای جدید برای رفع آن همراه ...

نام و آوازه صاحب فصول و آرای ابتکاری وی نمی‌تواند برای آشنایان با علم اصول، ناشناخته و مجهول باشد. وی که همواره از او با نام اثر عظیمش (فصول) یاد می‌شود، در این کتاب ارزشمند نه تنها در محدوده علم اصول، بلکه در حوزه دانشهای ادبیات، منطق، کلام که در عصر وی با مسایل اصولی در آمیخته بود، نظریات و آرای نو و بدیعی را ارائه داده است. شخصیّت علمیِ شناخته شده او و عمق و صلابت ...

هدف   آشنایی با اصول مدیریت در صنعت، کاربرد آن در تشکیلات ایمنی و بهداشت کار، شناخت مسائل روانی در محیط شغلی وآشنایی با روش های رفتاری مطلوب درصنعت  سرفصل بخش دوم: روانشناسی صنعتی آشنایی با مبانی روانشناسی عمومی تأثیر تفاوت های فردی و محیطی در رفتار انگیزه های رفتاری یادگیری اثرات نامطلوب شرایط محیطی در رفتارها نارضایتی در کار و ریشه های روانی آن تأثیر متقابل رفتارها ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول