پیامبر(ص) فرمود: من در مکه بودم که جبرییل نزد من آمد و گفت: «ای محمد!
برخیز».
برخاستم و کنار در رفتم.
ناگاه جبرئیل و میکائیل و اسرافیل را در آنجا دیدم.
جبرئیل، مرکبی به نام «براق» نزد من آورد و به من گفت: «سوار شو».
بر براق سوار شدم و از مکه بیرون رفتم.
به بیتالمقدس رسیدم.
هنگامی که به بیتالمقدس رسیدم، فرشتگان از آسمان نزد من به زمین فرود آمدند و مرا به داشتن مقام و منزلت ارجمند در پیشگاه خداوند مژده دادند.
آنگاه در بیتالمقدس نماز خواندم...
یکی از معجزات علمی و عملی پیامبر اعظم(ص) که به تصریح قرآن کریم در سایه عبودیت آن حضرت رخ داده، «معراج» است که در اولین آیه سوره اسرا و آیات هشتم تا هجدهم سوره نجم میتوان اشاراتی را درباره آن مشاهده کرد.
آغاز ماجرا در سوره اسرا چنین آمده است:
پاک و منزه است خدایی که بندهاش را در یک شب از مسجدالحرام به مسجد الاقصی برد که گرداگردش را پربرکت ساختیم، تا نشانههای خود را به او نشان دهیم.
او شنوا و بیناست.
البته آنگونه که از روایات برمیآید معراج ضمن دو مرحله انجام شده است در مرحله اول همانگونه که در آیه فوق مشاهده کردیم ایشان را شبانه از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی سیر میدهند و پس از آن تا آسمان هفتم و تا جایی صعود میکنند که احدی جز خداوند متعال حضور نداشته است و تمام این ماجرا در بیداری بوده و بنابر نظر اکثر علمای شیعه با همین بدن جسمانی اتفاق افتاده و نه در خواب یا با روح زیرا معراج صرفاً روحانی فضیلت چندانی را برای ایشان اثبات نمیکند و چنان عظمتی را که مورد تأکید و روایات است بر نمیتابد.
مرحله دوم معراج در سوره نجم چنین توصیف شده است: سپس [پیامبر(ص) در شب معراج] نزدیک و نزدیکتر شد، تا آنکه فاصله او [با مقام قرب خاص خدا] به اندازه طول دو کمان یا کمتر بود.
در اینجا، خداوند آنچه را وحی کردنی بود، به بندهاش وحی کرد.
آنچه را دید، انکار نکرد.
آیا با او درباره آنچه دید، مجادله و ستیز میکنید؟
و بار دیگر نیز او را نزدیک سدرهالمنتهی که بهشت جاویدان در آنجاست، دیده است.
در آن هنگام که چیزی (شکوه و نور خیرهکنندهای) سدرهالمنتهی را پوشانده بود.
چشم او هرگز منحرف نشدو طغیان نکرد.
(آنچه را دید، واقعیت بود) او در شب معراج، برخی نشانههای بزرگ پروردگارش را دید.
هر چند روایات درباره معراج آنقدر متعدد است که به حد تواتر رسیده و مورد قبول همگان میباشد لیکن راجع به زمان، مکان و تعداد دفعات وقوع آن میان محدثان، مورخان و مفسران اختلاف نظر وجود دارد: ـ زمان اولین معراج را بهتر است نه ماه یا دوسال پیش از ولادت حضرت زهرا(س) بدانیم زیرا حضرت محمد(ص) روزی در جواب یکی از همسران خود که از شدت محبت به فرزندشان گله کرده بود، تشکیل نطفه ایشان را در آسمان و شب معراج خواندهاند.3 ـ مکان آن نیز خانه حضرت خدیجه(س) خانه امهانی خواهر حضرت علی(ع)، شعب ابیطالب، و مسجدالحرام در کنار کعبه گفته شده است.
ـ آنگونه که از ظاهر روایات برمیآید، احتمالاً معراج بیش از دو مرتبه و طی دفعات متعدد اتفاق افتاده که یکی از آنها بسیار شاخص و معروف شده که گفته شده این معراج در شب هفدهم ماه رمضان سال دهم بعثت اتفاق افتاده است.4 معراج در یک نگاه روشنایی روز از صحنه گیتی رخت بر بسته و تاریکی شب، همه جا را فرا گرفته بود.
مردم از کار و تلاش روزانه، دست کشیده و در خانه خود آرمیده بودند.
پیامبر اسلام نیز میخواست پس از ادای فریضه، برای رفع خستگی در بستر آرام بگیرد.
ناگهان صدای آشنای جبرئیل امین را شنید: «ای محمد!
برخیز!
با ما همسفر شو؛ زیرا سفری دور و دراز در پیش داریم».
جبرئیل امین، مرکب فضاپیمایی به نام «براق» را پیش آورد.
محمد(ص) این سفر با شکوه و بیسابقه را از خانه امهانی یا مسجدالحرام آغاز کرد، ولی با همان مرکب به سوی بیتالمقدس روانه شد و در مدت بسیار کوتاهی در آن محل فرود آمد.
در مسجدالاقصی (بیتالمقدس) با حضور ارواح پیامبران بزرگ مانند ابراهیم(ع)، موسی(ع) و عیسی(ع) نماز گزارد.
امام جماعت نیز پیامبر اکرم(ص) بود.
سپس از مسجدالاقصی، «بیتاللحم» ـ زادگاه حضرت مسیح(ع) ـ و خانههای پیامبران دیدن کرد.
پیامبر در برخی جایگاهها به شکرانه چنین سفری و تحیت محلهای متبرکه، دو رکعت نماز شکر به جای آورد.
آنگاه مرحله دوم سفر خود را که حرکت به سوی آسمانهای هفتگانه بود، آغاز کرد.
پیامبر همه آسمانها را یکی پس از دیگری پیمود و ساختار جهان بالا و ستارگان را دید.
ولی در هر آسمان به صحنههای تازهای برمیخورد و با ارواح پیامبران و فرشتگان سخن میگفت.
او در بعضی آسمانها با دوزخ و دوزخیان و در بعضی آسمانهای دیگر با بهشت و بهشتیان برخورد کرد و از مراکز رحمت و عذاب پروردگار بازدید به عمل آورد.
ایشان، درجههای بهشتیان و اشباح دوزخیان را از نزدیک مشاهده کرد.
سرانجام به «سدره المنتهی» در آسمان هفتم و «جنهالمأوی» (بهشت برین) رسید و در آنجا، آثار شکوه پروردگار هستی را دید.
وی چنان اوج گرفت و به جایی رسید که جز خدا، هیچ موجودی به آنجا راه نداشت.
حتی جبرئیل از حرکت باز ایستاد و گفت: «به یقین، اگر به اندازه سرانگشتی بالاتر آیم، خواهم سوخت».5 آنگاه حضرت محمد(ص) در آن جهان سراسر نور و روشنایی، به اوج شهود باطنی و قرب الی الله و مقام «قاب قوسین أو أدنی» رسید.
خداوند در این سفر، دستورها و سفارشهای بسیار مهمی به پیامبر فرمود.
بدین صورت، معراج که از بیتالحرام ـ و به گفته بعضی، از خانه امهانی، دختر عموی آن حضرت و خواهر امیرالمؤمنین علی(ع) ـ آغاز گشته بود، در سدرهالمنتهی پایان پذیرفت.
سپس به پیامبر دستور داده شد از همان راهی که عروج کرده است، باز گردد.
پیامبر هنگام بازگشت، در بیتالمقدس فرود آمد و از آنجا راه مکه را در پیش گرفت.
ایشان در میانه راه به کاروان بازرگانی قریش برخورد کرد، در حالی که آنان شتری را گم کرده بودند و در پی آن میگشتند.
پیامبر از آبی که در میان ظرف آنان بود، قدری نوشید و باقی مانده آن را به زمین ریخت و بنابر روایتی، روی آن، سرپوش گذارد.
حضرت محمد(ص) پیش از طلوع فجر در خانه «ام هانی» از مرکب فضاپیمای خود فرود آمد.6 مشاهدات زمینی رسول خدا(ص) با توجه به آنکه معراج در نوبتهای متعددی انجام شده و در هر کدام از این سفرها پیامبر(ص) مشاهدات متفاوتی داشتهاند، لذا در هر فرصتی که پیش میآمده به فراخور شرایط صحنهای از آن ماجراها را برای اصحاب و اطرافیان خویش ترسیم و تصویر میکردهاند.
حضرت محمد(ص) در خانه ام هانی، برای نخستین بار، راز سفر خود را با دختر عمویش، امهانی در میان گذاشت.
سپس هنگامی که روز آغاز گشت، قریش و مردم مکه را از این جریان باخبر ساخت.
داستان معراج و فضانوردی شگفتانگیز پیامبر در آن مدت کوتاه که به نظر قریش، امری ناممکن بود، همه جا پخش شد.
سران قریش بیش از پیش بر محمد(ص) خشم گرفتند و بنابر عادت همیشگی خود، به تکذیب او برخاستند.
از ایشان خواستند که وضع ظاهری ساختمان بیتالمقدس را بیان کند.
آنان گفتند: کسانی در مکه هستند که بیتالمقدس را دیدهاند.
اگر راست میگویی، آنجا را تشریح کن تا ما تو را در این خبر شگفتانگیز، تصدیق کنیم.
پیامبر بزرگوار اسلام، وضع ظاهری ساختمان بیتالمقدس را برای آنان بازگو کرد.
افزون بر آن، حوادثی را که در میانه راه مکه و بیتالمقدس و هنگام بازگشت از معراج رخ داده بود، بیان کرد.
ایشان گفت: «در میان راه، به کاروان فلان قبیله برخوردم که شتری از آنها گم شده بود.
در میان اثاثیه آنان، ظرف آبی بود که من از آن نوشیدم.
سپس آن را پوشاندم.
در جای دیگر به گروهی برخوردم که شتری از آنها رمیده و دست آن شکسته بود.» قریش گفتند: از کاروان قریش خبر ده.
پیامبر فرمود: «آنان را در «تنعیم» (در ابتدای حرم) دیدم که شتری خاکستری رنگ در پیشاپیش آنان حرکت میکرد.
آنان کجاوهای روی شتر گذارده بودند و اکنون به شهر مکه وارد میشوند».
قریش از این خبرهای قطعی، سخت ناراحت شدند و گفتند: اکنون صدق و کذب گفتار او برای ما آشکار میشود.
همه انتظار میکشیدند که کاروان چه زمانی وارد شهر میشود.
ناگهان پیشگامان کاروان وارد شهر شدند.
اهل کاروان، شرح قضیه را همانگونه که رسول اکرم(ص) بازگفته بود، تصدیق کردند.7 معراج از زبان پیامبر اعظم(ص) پیامبر(ص) فرمود: من در مکه بودم که جبرییل نزد من آمد و گفت: «ای محمد!
برخیز».
جبرئیل، مرکبی به نام «براق» نزد من آورد و به من گفت: «سوار شو».
آنگاه در بیتالمقدس نماز خواندم.8 در روایت دیگر آمده است که پیامبر اعظم(ص) فرمود: ابراهیم خلیل(ع) به همراه گروهی از پیامبران پیش من آمدند و مرا بشارت دادند.
سپس موسی و عیسی(ع) آمدند.
پس از آن، جبرییل دستم را گرفت و مرا بالای صخره (سنگی در بیتالمقدس) برد و بر روی آن نشاند.
ناگاه ماجرای معراج را پیش خود دیدم که مانند آن را در شکوه و جلال، هرگز ندیده بودم.
از آنجا به آسمان دنیا (آسمان اول) صعود کردم.
آنان به من سلام میکردند.
سپس جبرئیل مرا به آسمان ششم برد.
در آنجا، انبوه آفریدگان و کروبیان (مجردات و فرشتگان و ارواح) را دیدم.
سپس همراه جبرئیل به آسمان هفتم صعود کردم.
در آنجا با آفریدگان خدا و فرشتگان بسیار دیدار کردم.9 حدیث معراج از جمله روایات مشهوری که به ماجرای معراج میپردازد روایت اخلاقی مفصلی است که سخنان خداوند متعال را خطاب به حبیب خود محمد مصطفی(ص) در بر میگیرد.
در واقع پیامهای خداوند و سوغات رسول او(ص) از این سفر برای مسلمانان و پیروان ایشان در همه اعصار و دورانها بوده و با توجه به اهمیتی که داشته شرحهای متعددی بر آن نوشته شده است.10 در این روایت مفصل از برترین کردار، شایستگان محبت خداوند، پارساترین مردمان، ویژگی دنیازدگان، ویژگی اهل آخرت، پاداش زاهدان، پرهیزکاری زینت مؤمن، ارزش سکوت، اهمیت رزق حلال، جایگاه و اثر روزه و ویژگی عابدان و مسائلی از این دست سخن به میان آمده است.
مشاهدات پیامبر اعظم(ص) در آسمان ضمن روایت فوق و دیگر روایاتی که به نقل ماجرای معراج میپردازند، گزارشهایی از مشاهدات حضرت محمد(ص) از آسمانها، اهل بهشت و اهل جهنم و ملائکه آمده که به نحوی هر کدام سعی در تکمیل روایات بالا با ارائه شواهد و نمونههایی از آثار اعمال دارند.11 همراهان رسول اکرم(ص) در معراج در بعضی از احادیثی که از ائمه معصومین(ع) درباره معراج آمده، از رسول خدا(ص) نقل کردهاند که فرمود: من وقتی همه مراحل را طی کرده و از آسمانها گذشتم و به بیتالمعمور و نزدیک سدرهالمنتهی رسیدم، بعضی از اصحابم مرا همراهی میکردند.
آنها که لباس نو در بر داشتند وارد شدند و آنها که نداشتند ماندند.
عدهای را به همراه خود بردم و عدهای به همراهم آمدند.12 که ظاهراً اشاره به معصومین(ع) و آن دسته از مؤمنانی است که به دنبال ایشان آن مقام را طی کردند و در آینده در ضمن نماز که ره آورد این معراج است، خواهند کرد.11 موعود(ع) در معراج اصلیترین مشاهده پیامبر اعظم(ص) در شب معراج را باید شهود انوار مقدسه ائمه(ع) بدانیم که اصحاب متعددی روایت ذیل یا مشابه آن را از آن حضرت نقل کردهاند و همانطور که خواهیم دید در میان دوازده امام(ع)، حضرت مهدی(ع) جایگاهی ویژه و ممتاز دارند.
ضمن این روایات نقل شده است که رسول خدا(ص) فرمود: همانا خدای عزوجل در آن شب که به گردشی شبانه برده شدم (معراج) به من وحی فرمود: ای محمد چه کسی را در زمین میان امتت به جای خود گذاشتی؟
ـ در حالی که خدا خود بدان آگاهتر بود ـ عرض کردم: پروردگارا، برادرم را فرمود: ای محمد، علی ابن ابیطالب را؟
عرض کردم: بلی ای خدای من، فرمود: ای محمد من ابتدا از مقام ربوبیت نظری بر زمین افکندم و تو را از آن اختیار کردم.
هیچ گاه یادی از من نمیشود مگر اینکه تو نیز با من یاد کرده شوی.
من خود محمودم و تو محمد؛ سپس نظری دیگر بر زمین افکندم و از آن علی بن ابیطالب را برگزیدم و او را وصی تو قرار دادم، پس تو سرور پیامبران و علی از نامهای من است و «علی» (مشتق آن) نام اوست.
ای محمد، من، علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان را از یک نور آفریدم؛ سپس ولایت ایشان را بر فرشتگان عرضه داشتم، هر که آن را پذیرفت از مقربین گردید و هر که آن را رد نمود به کافران پیوست.
ای محمد، اگر بندهای از بندگانم مرا چندان پرستش کند تا رشته حیاتش از هم بگسلد و پس از آن در حالی که منکر ولایت آنان است با من روبهرو شود، او را در آتش دوزخ خواهم افکند سپس فرمود: ای محمد، آیا مایلی آنان را ببینی؟
عرض کردم: بلی.
فرمود: قدمی پیش گذار. من قدمی جلو نهادم.
ناگاه دیدم علی بن ابیطالب و حسن و حسین و علیبن الحسین و محمد بن علی و جعفربن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی آنجا بودند و حجت قائم همانند ستارهای درخشان در میان آنان بود، پس عرض کردم: پروردگار من اینان چه کسانیاند؟
فرمود: اینان امامان هستند و این یک نیز قائم است که حلالکننده حلال من و حرامدارنده حرام من است، و از دشمنان من انتقام خواهد گرفت.
ای محمد، او را دوست بدار که من او را دوست میدارم و هر کس را که او را دوست بدارد نیز دوست میدارم.14 هدف از معراج پیامبر(صلی الله علیه وآله) چه بوده است؟
● سؤال در قرآن مجید در آغاز سوره «اسراء» چنین می خوانیم: «سُبْحانَ الَّذِی اَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ اِلَی الْمَسْجِدِ الاَقْصَی الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا اِنّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیر; پاک و منزّه است خدایی که بنده اش را در یک شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصی - که گردا گردش را پر برکت ساخته ایم - برد تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم; چرا که او شنوا و بیناست».
خواهشمندم بفرمایید چرا خداوند پیغمبر برگزیده اش را معراج برد؟
اگر بگوییم خداوند می خواسته مکان خود را به او نشان دهد این که صحیح نیست; زیرا خدا مکان و محلّی ندارد و همه جا هست و اگر منظور نشان دادن کرات و کهکشان ها و سحابی های بزرگ و مناظر برجسته عالم خلقت بوده است باز محلّ ایراد است; زیرا به عقیده ما مسلمان ها پیغمبر و امامان(علیهم السلام) از همه چیز و همه جا با اطّلاع هستند.
● پاسخ اوّلا باید توجّه داشت که آیه اوّل سوره «اسرا» تنها حرکت پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) را از مسجد الحرام به مسجد الاقصی می رساند و از سیر پیغمبر(صلی الله علیه وآله) به آسمانها ساکت است، ولی این مطلب را می توان از آیات دیگری مانند آیات زیر استفاده کرد: «عَلَّمَهُ شَدیدُ الْقُوَی * ذُو مَرَّهٔ فَاسْتَوَی * و هُوَ بِالاُفُقِ الاَعْلَی - تا آن جا که می فرماید: عِنْد سِدْرَهِٔ الْمُنْتَهَی * عِنْدَهَا جَنَّهُٔ الْمَأْوَی*اِذْ یَغْشَی السِّدْرَهٔ مَا یَغْشَی * مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَ مَا طَغَی * لَقَدْ رَأَی مِنْ آیاتِ رَبِّهِ الْکُبْرَی».(۱) این آیات بخوبی از سیر پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به آسمان ها حکایت می کند، ولی آیه اوّل سوره «اسرا» فقط حاکی از آغاز این سیر است که بر روی زمین انجام گرفته، امّا هدف از این سیر (همان طور که در هر دو قسمت از آیات مزبور اشاره شده) همان «مشاهده آیات و نشانه های بزرگ خداوند در جهان آفرینش» بوده است.
بدیهی است این مشاهده یک مشاهده حضوری بوده است و مشاهدات حضوری برای موجودی که جسم دارد جز به حاضر شدن او در نزد موجودی که می خواهد آن را مشاهده کند ممکن نیست و این که نوشته اید پیغمبر(صلی الله علیه وآله) بدون سیر به آسمانها از وضع آنها با خبر است، این گونه علم و اطّلاع با مشاهده از نزدیک فرق بسیار دارد، درست مثل این که حادثه ای در شهر واقع شده باشد و ما از وقوع آن مطّلع شده باشیم ولی در محلّ وقوع حادثه نبوده ایم و جریان را با چشم ندیده ایم، البتّه حضور در محل و مشاهده جریان حادثه تأثیر بسیار عمیقتری در وجود انسان خواهد داشت، در حالی که اطّلاع غیابی، آن اثر را ندارد.
بنابر این، خداوند می خواسته پیغمبر گرامی اسلام از نزدیک آثار عظمت او را با چشم ببیند و دل آگاه او آگاه تر گردد و اگر کسی تصوّر کند پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می توانسته از روی زمین با همین چشم معمولی آثار عظمت خدا را در عوالم بالا ببیند، این تصوّر نادرستی است و با حقیقت وفق نمی دهد; چه آن حضرت از نظر جسم دارای خواصّ جسمانیّات و عالم مادّه بود و قدرت دید چشم یک بشر حدّ معیّنی دارد.
در گذشته بعضی از فلاسفه که معتقد به افلاک نه گانه بطلمیوسی پوست پیازی بودند مانع مهم معراج را از نظر علمی وجود همین افلاک و لزوم خرق و التیام (1) در آنها می پنداشتند.
ولی با فرو ریختن پایه های هیئت بطلمیوسی مسأله خرق و التیام بدست فراموشی سپرده شد، اما با پیشرفتی که در هیئت جدید به وجود آمد مسائل تازه ای در زمینه معراج مطرح شده و سؤالاتی از این قبیل: 1 ـ برای اقدام به یک سفر فضائی نخستین مانع نیروی جاذبه است که باید با وسائل فوق العاده بر آن پیروز شد، زیرا برای فرار از «حوزه جاذبه زمین» سرعتی لااقل معادل چهل هزار کیلومتر در ساعت لازم است!
2 ـ مانع دیگر، فقدان هوا در فضای بیرون جو زمین است که بدون آن انسان نمی تواند زندگی کند.
3 ـ مانع سوم گرمای سوزان آفتاب و سرمای کشنده ای است که در قسمتی که آفتاب مستقیماً می تابد و قسمتی که نمی تابد وجود دارد.
4 ـ مانع چهارم اشعّه های خطرناکی است که در ماوراء جوّ وجود دارد، مانند اشعه کیهانی و اشعّه ماوراء بنفش و اشعه ایکس، این پرتوها هرگاه به مقدار کم به بدن انسان بتابد زیانی بر ارگانیسم بدن او ندارد، ولی در بیرون جوّ زمین این پرتوها فوق العاده زیاد است و کشنده و مرگبار، اما برای ما ساکنان زمین وجود قشر هوای جوّ مانع از تابش آنها است.
5 ـ مشکل بی وزنی است، گرچه انسان تدریجاً می تواند به بی وزنی عادت کند ولی برای ما ساکنان روی زمین اگر بی مقدمه به بیرون جو منتقل شویم و حالت بی وزنی دست دهد، تحمل آن بسیار مشکل یا غیر ممکن است.
6 ـ و سرانجام مشکل زمان ششمین مشکل و از مهمترین موانع است، چرا که علوم روز می گوید سرعتی بالاتر از سرعت سیر نور نیست و اگر کسی بخواهد در سراسر آسمانها سیر کند باید سرعتی بیش از سرعت سیر نور داشته باشد.
در برابر این سؤالات توجه به چند نکته لازم است: 1 ـ ما می دانیم که با آنهمه مشکلاتی که در سفر فضائی است بالاخره انسان توانسته است با نیروی علم بر آن پیروز گردد، و غیر از مشکل زمان همه مشکلات حل شده و مشکل زمان هم مربوط به سفر به مناطق دور دست است.
2 ـ بدون شک مسأله معراج، جنبه عادی نداشته بلکه با استفاده از نیرو و قدرت بی پایان خداوند صورت گرفته است، و همه معجزات انبیاء همین گونه است، به عبارت روشنتر معجزه باید عقلا محال نباشد، و همین اندازه که عقلا امکان پذیر بود بقیه با استمداد از قدرت خداوند حل شدنی است.
هنگامی که بشر با پیشرفت علم توانائی پیدا کند که وسائلی بسازد سریع، آنچنان سریع که از حوزه جاذبه زمین بیرون رود، سفینه هائی بسازد که مسأله اشعه های مرگبار بیرون جوّ را حل کند، لباسهائی بپوشد که او را در برابر سرما و گرمای فوق العاده حفظ نماید، با تمرین به بی وزنی عادت نماید، خلاصه جائی که انسان بتواند با استفاده از نیروی محدودش، این راه را طی کند آیا استمداد از نیروی نامحدود الهی حل شدنی نیست؟!
ما یقین داریم که خدا، مرکب سریع السیری که متناسب این سفر فضائی بوده باشد در اختیار پیامبرش گذارده است، و او را از نظر خطراتی که در این سفر وجود داشته زیر پوشش حمایت خود گرفته، این مرکب چگونه بوده و چه نام داشته؟
براق؟
رفرف؟
یا مرکب دیگر؟
در هرحال مرکب مرموز و ناشناخته ای است از نظر ما .
از همه اینها گذشته فرضیه حداکثر سرعت که در بالا گفته شد، امروز در میان دانشمندان متزلزل شده، هر چند «اینشتاین» در فرضیه معروف خودش به آن سخت معتقد بوده است.
دانشمندان امروز می گویند امواج جاذبه بدون نیاز به زمان، در آن واحد از یکسوی جهان به سوی دیگر منتقل می شوند و اثر می گذارند، و حتی این احتمال وجود دارد که در حرکات مربوط به گستردگی جهان (می دانیم جهان در حال توسعه است و ستاره ها و منظومه ها به سرعت از هم دور می شوند) منظومه هائی وجود دارند که با سرعتی بیش از سرعت سیر نور از مرکز جهان دور می شوند (دقت کنید).
کوتاه سخن اینکه مشکلاتی که گفته شد هیچکدام به صورت یک مانع عقلی در این راه نیست، مانعی که معراج را به صورت یک محال عقلی درآورد، بلکه مشکلاتی است که با استفاده از وسائل و نیروی لازم، قابل حل است.
به هرحال مسأله معراج نه از نظر استدلالات عقلی غیر ممکن است و نه از نظر موازین علم روز، و خارق العاده بودن آن را نیز همه قبول دارند بنابراین هرگاه با دلیل قاطع نقلی ثابت شود باید آن را پذیرفت(2) دانستنیهای شنیدنی معراج!
۱ـ براق: پیامبر فرمود: براق مرکبی بود مانند اسب از الاغ بزرگتر ، از قاطر کوچکتر رویش چو روی آدمیان و دمش چو دم شتر و مویش چو یال اسب و دست و پایش مانند شتر بلند و سم های او چون گاو و سینه اش چون یاقوت سرخ و پشتش چو درٌ سفید و زینتی از زینتهای بهشت بر وی نهاده بودند.
او دو بال و پر داشت که چون پر طاووس حرکتش مانند برق بود، و بین دو چشمش نوشته بود)) لا اله الا الله محمد رسول الله علی ولی الله)) جبرئیل به من گفت: این مرکب ابراهیم است سوار شو ((براق را از آن جهت براق نامیدند که چون سرعتی مانند نور داشته و دیگر اینکه چون در نهایت سفیدی و روشنایی مثل برق بوده است، او را براق نامیدند ۲ـ ورود به بیت المقدس: در روایتی دارد که پیامبر اکرم (ص) فرمودند :چو مرا بر براق نشانیدند به سمت بیت المقدس حرکت کردیم و چون وارد آنجا شدم گفتم: دیدم حضرت آدم در محراب نشسته و نوح در طرف راست و ابراهیم در جانب چپ و حضرت موسی و عیسی(ع) در مقابل او قرار گرفته اند و در آنجا 124 هزار پیامبر را دیدم که همه صف بسته بودند و منتظر من بودند و منتظر من بودند، در آن هنگام جبرئیل ندا داد: راه دهید، راه دهید ..
این آقا و سرور روز قیامت و صاحب حوض کوثر و صاحب لوای شفاعت است پس چو شنیدند همه برخاستند و از من استقبال نمودند حوادث راه: پیامبر خدا (ص) فرمود: بعد از آنکه به بیت المقدس رسیدیم و من با پیامبران نماز خواندم آنگاه خازنی نزدم آمد در حالیکه 3 ظرف همراه داشت یکی شیر و یکی شراب و یکی آب و شنیدم که می گفت اگر اب را بگیرد هم خودش و هم امتش غرق می شوند و اگر شراب را بگیرد هم خودش و هم امتش گمراه می گردند و اگر شیر را بگیرد هدایت شده امتش نیز هدایت می شوند آنگاه پیامبر فرمود: من شیر را گرفتم و از آن آشامیدم.جبرئیل گفت: هدایت شدی، امتت نیز هدایت شدند در ادامه پیامبر خدا فرمودند: بعد از آنکه مقداری بالاتر رفتیم در حالی که جبرئیل هم همراه براق بود، و آیات خدایی را از آسمان و زمین را نگاه می کردم.
در این حین که داشتم می رفتم ناگهان یک منادی از سمت راست ندایم داد که: هان ای محمد!
ولی من پاسخ نگفته و توجهی به او نکردم .منادی دیگر از سمت چپ ندایم داد که: هان ای محمد!
ااو را نیز پاسخ نگفته التفاتی ننمودم، زنی با دست و ساعد برهنه و غرق در زیورهای دنیوی به استقبالم آمد و گفت: ای محمد به من نگاه کن تا با تو سخن بگویم .
به او نیز توجهی نکردم و همچنان پیش رفتم از جبرئیل پرسیدم: انها چه کسانی بودند گفت : آنکه از سمت راست ندا کرد آن داعیه ی جهودان بود چه خوب کردی جوابش را ندادی وگرنه امت تو میل به جهود می کردند و بعد از تو به یهودی گری می گرائیدند و آنکه از جانب چپ ندا کرد داعیه ی ترسایان بود اگر جوابش می دادی امت تو میل به ترسایان می کردند و بعد از تو مسیحی می شدند و آن عجوز که خود را آراسته بود دنیا بود که اگر جوابش میدادی امت تو رو به دنیا می کردند و دنیا را بر آخرت ترجیح می دادند.
معراج پیامبر جسمانی بوده یا روحانی ؟
اگر جسمانی بوده دلیل آن چیست؟
پرسش: دلایل جسمانى بودن معراج پیامبر چیست؟
اگر پیامبر(صلى الله علیه وآله)، معراج هاى متعدد داشته اند، آیا همه جسمانى و روحانى بود یا فقط روحانى بوده است؟
پاسخ: براى روشن شدن پاسخ این پرسش، لازم است که به سه موضوع اشاره شود: الف) دیدگاه هاى موجود در کیفیت معراج و سیر رسول خدا(صلى الله علیه وآله); ب) ادلّه اثبات جسمانى و روحانى بودن معراج; ج) آیا پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)یک معراج داشته یا بیشتر؟
الف) در چگونگى معراج، و سیر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) سه دیدگاه وجود دارد: 1.
رسول خدا با جسم و روح شریفش از مسجد الحرام به مسجد الاقصى و از آن جا نیز با همان جسم و روح، به آسمان ها عروج نمود.
2.
آن حضرت، با روح و جسد تا بیت المقدس سیر فرمود و از آن جا، تنها با روح به آسمان ها عروج نمود.
3.
سیر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) از ابتدا روحانى بوده نه جسمانى.
نظر اوّل، عقیده بسیارى از مفسران و علماى شیعه و اهل سنت است; از جمله شیخ طوسى در تبیان ، مرحوم طبرسى در مجمع البیان ، علامه مجلسى در بحارالانوار و...
.
بسیارى مفسران اهل سنت نیز تصریح کرده اند که معراج، جسمانى و روحانى بوده است، از جمله: ابى صغیر، محمد بن جریر طبرى ، ابى حیّان اندلسى ، ابن کثیر ، بیضاوى در انوار التنزیل ، فخر رازى ، سید قطب ، مراغى .
علامه طباطبائى درباره معراج پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرموده اند: «ظاهر آیه و روایات، محفوف به قراینى است که آیه را داراى ظهور نسبت به آن جزئیات مى کنند; ظهورى که به هیچ وجه قابل دفع نیست و با در نظر داشتن آن قراین، از آیه و روایات چنین استفاده مى شود، که آن جناب، با روح و جسدش از مسجد الحرام تا مسجد الاقصى رفته است، امّا عروجش به آسمان ها از ظاهر آیات سوره نجم...و صریح روایات بسیارى بر مى آید که این عروج واقع شده و به هیچ وجه نمى توان آن را انکار نمود، چیزى که هست ممکن است بگوییم که این عروج، با روح مقدسش بوده است، ولیکن نه آن طور که قائلین به معراج روحانى معتقدند، که به صورت رؤیاى صادقه بوده است، چه اگر صرف رؤیا مى بود، دیگر جا نداشت آیات قرآنى این قدر درباره آن اهمیت داده و سخن بگوید و در مقام اثبات کرامت درباره آن جناب برآید...، بلکه مقصود از روحانى بودن آن این است که روح مقدس آن جناب، به ماوراى این عالم مادى یعنى آن جایى که ملائکه مکرمین منزل دارند و اَعمال بندگان بدان جا منتهى و اَقدار از آن جا صادر مى شود، عروج نموده و آن آیات کبراى پروردگارش را مشاهده و حقایق اشیا و نتایج اعمال برایش مجسم شده، ارواح انبیاى عظام را ملاقات و با آنان گفت و گو کرده است، ملائکه کرام را دیده و با آنان صحبت نموده و آیات الهى را دیده که جز با عبارات «عرش» «مجب» «سراقات» تعبیر آنها ممکن نیست.
عقیده گروهى به نام «جَهْمیه» است که قائل هستند معراج از ابتدا روحانى بوده است.
ب) ادلّه اثبات جسمانى و روحانى بودن معراج: 1.
از ظاهر آیه شریف: (سُبْحَـنَ الَّذِى أَسْرَى بِعَبْدِهِى لَیْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الاَْقْصَا) که تعبیر به «عبده» فرموده، بیان گر این است که معراج، در بیدارى بوده نه در خواب; جسمانى بوده نه روحانى.
بیشتر مفسّران که معراج را جسمانى و روحانى مى دانند، به این دلیل اشاره کرده اند; از جمله آیت اللّه جوادى آملى، فرموده اند: خداوند مى فرماید: «اسرى بعبده» و نفرموده «بروحه».
«عبد» همان مجموع جسم و روح است، ظاهر این است که عروج در بیدارى صورت گرفته، نه در خواب; به تعبیر علامه طباطبائى(قدس سره)فخر این نیست که انسان عروج را خواب ببیند; این خواب را دیگران نیز مى بینند...، سپس فرمود: «سیر بدنى آن حضرت، هرگز به معناى خروج از عالم طبیعت و ورود به ماوراى طبیعت نخواهد بود، زیرا آسمان، مانند زمین موجودى مادى و طبیعى بوده و احکام طبیعت به هر یک از آنها جارى است.» 2.
انکار مشرکان و واکنش شدید آنان: وقتى رسول خدا، جریان معراج را براى مردم تعریف کرد، مشرکان به شدّت آن را انکار کرده و گفتند: چنین امرى امکان ندارد و از همین راه، شروع به کوبیدن رسول خدا کردند و این امر دلیل است که معراج جسمانى بوده، پیامبر، هرگز مدعى خواب یا مکاشفه روحانى نبوده است; در ضمن جمعى از مفسران به این دلیل اشاره کرده اند; از جمله آیت اللّه مکارم شیرازى و ابن کثیر و بیضاوى از مفسران اهل سنت.
اگر ما باور کنیم که قدرت خدا بى نهایت است و بر هر امرى که از نظر عقلى محال نباشد، تعلّق مى گیرد، جسمانى بودن معراج به خوبى ثابت مى شود.
در قرآن مجید، نمونه هاى فراوانى از امور خارق العاده که بیان گر قدرت نامتناهى خدا است، بیان شده; از جمله آوردن تخت بلقیس، از سرزمین یمن به فلسطین در کمتر از یک چشم به هم زدن.
بیضاوى از مفسّران اهل سنت مى گوید: «امروز ثابت شده که اجسام در قبول اعراض، مساوى اند، و از آن جا که قدرت خدا بر هر امر ممکنى تعلّق مى گیرد، خدا قادر است که حرکت سریع ]که یک نوع عرض است[ در بدن پیامبر یا هر کس که بدن آن حضرت را حمل کند، ایجاد نماید».
ج ـ در مورد این که پیامبر یک معراج داشته یا بیشتر، از آیات و روایات استفاده مى شود که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)، معراج هاى متعدد داشته است.
از آیات سوره نجم، اثبات دو معراج براى پیامبر قطعى است: (وَ لَقَدْ رَءَاهُ نَزْلَهً أُخْرَى * عِندَ سِدْرَهِ الْمُنتَهَى ); پیامبر(صلى الله علیه وآله) و جبرئیل امین را مرتبه دیگرى در نزد سدره المنتهى دید.
در آیات پیش از این آمده است: (ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى ); پیامبر نزدیک شد، سپس نزدیک شد، به اندازه دو کمان یا نزدیک تر.
در روایتى از امام صادق(علیه السلام)آمده است: ابوبصیر از آن حضرت پرسید: رسول خدا(صلى الله علیه وآله)را چند نوبت به معراج بردند، فرمود: دو نوبت.