دانلود مقاله تعلیم و تربیت از دیدگاه ابن سینا

Word 73 KB 14067 24
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • تعلیم وتربیت از دیدگاه ابن سینا
    ابن سینا نخستین فیلسوف اسلامی است که در زمینه‏ی مسایل آموزشی، به گونه‏ای عمیق اندیشیده است.

    اکنون بر آنیم روشن کنم ابن سینا چگونه توانست برپایه‏ی دیدگاه‏های افلاطون و ارسطو و در عین وفاداری به تعلیمات قرآنی، سیستم خود را بنا نهد.

    ابن سینا در این مسأله که کسب دانش، هدف اصلی خلقت انسان است با فیلسوفان یونانی موافق بود.

    علاوه بر این، او جست‏وجوی حقیقت را، صَرف نظر از نتیجه‏ی ماتریالیسمِ نهایی آن، قابل قبول می‏دانست.

    ارسطو نیز عقیده داشت «عقل عملی» و به عبارت دیگر « شعور » بهترین راهنمای عملی است.

    فضایل باید توسط عادت استحکام یابد و آموزش نظری باید برپایه‏ی فضایل و دوری از رذایل صورت گیرد.

    کسب علم به معنای درک حقیقت و ضرورت وجود اشیاء است.

    ابن سینا دیدگاه‏های ارسطویی را با چارچوب‏های اسلامی درآمیخت که در این نوشتار به بررسی این فرآیند می پردازیم و در نهایت نیز ارتباط ابن سینا را با جوامع نوی مسلمانان مانند ایران بررسی خواهیم کرد.


    دانش و عقل
    ابن سینا، انواع آموزش و پرورش را بررسی می‏کند.

    «مهم‏ترین نوع، آموزش عقلی» است که در حقیقت پرورش ذهن انسان است.

    او نیز مانند افلاطون و ارسطو به نظم جهان اعتقاد داشت؛ بنابراین تعلیم و تربیت را رشدِ عقل، و به منظور درک واقعی و عمیق این نظم می‏دانست.

    در این راه، اهداف مادی ارزش تلقی نمی شوند؛ هرچند منافع روحانی تعلیم و تربیت برای اشخاص و پس از آن برای جامعه، همواره مدنظر او بوده است.


    ابن سینا به عنوان یک متفکر مسلمان، تعلیم و تربیت را راهی برای رسیدن به خدا می‏داند؛ اما این بدان معنا نیست که او به پیشرفت علم اعتقاد ندارد.

    وی از مهم‏ترین و معروف‏ترین پزشکان عصر خود بود و آثار او در پزشکی، مدت‏ها در دانشگاه‏های معتبر اروپا استفاده می‏شد.

    بنابراین او ارزش تجربه را در علم درک نموده بود؛ با این وجود، اعتقاد داشت تعلیم و تربیت باید با هدف شناخت حقیقت معنوی و مطلق باشد.

    چنین حقیقتی از راه شهود حاصل می‏شود.

    به طور معمول، آموزش از شناخت عمیق شاخه‏های مختلف دانش به منظور پیشرفت مادی نبوده، هر چند اعتلای آن هدف جانبی مورد قبول وی بوده است.

    در حقیقت ایجاد نوعی عشق به لزوم درک حقیقت و طبیعت اشیاء، در درون این تفکر نهفته است.

    بنابراین، فلسفه‏ی تعلیم و تربیتِ ابن سینا، بیشتر به تفکراتی مربوط است که امکان اِعمال آن‏ها بر دانش وجود داشته باشد، نه قضاوت صرف در مورد مسایل.

    «هنگامی که قضاوت ما نه تنها کلی است بلکه لازم نیز می‏باشد، ما به گونه‏ای از معرفت دست می‏یابیم که امکان توضیح و پیش‏بینی را به ما می‏دهد.

    در حقیقت تنها به جمع‏آوری حقایق نمی‏پردازیم.» روح ما تشنه‏ی حقیقت است و این حقیقت را می‏توان از طریق آموزشی و سخت‏کوشی کسب نمود.

    بنابراین تعلیم و تربیت، جست‏وجوی حقیقت است و فعالیتی مقدس.

    به همین دلیل تلاش برای کسب آن وظیفه‏ی هر مسلمانی است.

    برای درک نظریه‏ی تعلیم و تربیتِ ابن سینا، ابتدا لازم است مفهوم «هایلا» را درک کنیم؛ ماده‏ای اولیه که همه‏ی مواد از آن ساخته شده‏اند؛ به عبارت دیگر «هایلا» با همه‏ی مواد ترکیب شده، جسم کاملی را شکل می‏دهد.

    ابن سینا تحت تأثیر تعلیمات افلاطون و قرآن عقیده داشت وجود برتر «هایلا» هنگامی که با ماده ترکیب می‏شود تا اندازه‏ای ارزش خود را از دست می‏دهد.

    از این رو «واقعیت معقول» بر «واقعیت محسوس» برتری دارد.

    این مفهوم در نظام آموزشی او نیز وجود دارد.

    هوش و دانش ما، پرتویی از علم الاهی است و از راه آموزش مناسب می‏توان آن را کسب نمود.

    عقل فعال با توجه به مباحث بالا، می‏توان دریافت که از نظر ابن سینا، صرف درک از طریق حواس، تعلیم و تربیت نیست.

    برای درک «ذات امور» تنها دانستن کافی نیست، بلکه باید بدانیم چگونه و چرا می‏دانیم و چرا اموری را که فهمیده‏ایم، باید آن طور باشند که درک‏شان کرده‏ایم؟

    چنین فرضی در مورد تمایزی که ابن‏سینا میان تجربه و تجربه‏ی حسیِ صرف قایل شده، ضروری است.

    برای درک این که یک روند یا الگو تکرار می‏شود، ما نه تنها باید روندِ تکرار را بدانیم، بلکه باید بدانیم که چرا الگو تکرار می‏شود و این که تکرار هر الگویی، دلیلی دارد؛ به عبارت دیگر باید علت امور را جست‏وجو کنیم.

    «عقل فعال» مفهومی است که نقشی مهم در درک عمیق دارد.

    برای درک علت از دیدگاه ابن‏سینا، مسأله‏ی مهم آن است که فرم (صورت کلی) یا ذات امور را درک کنیم.

    او همانند ارسطو وجود صورت کلی را رد کرده، گفته است: عقل یا بخش عقلی، چیزی است که مفاهیم کلی را از موارد خاص انتزاع می‏کند؛ به عبارت دیگر وی معتقد بود فرم و صورت، تنها در ذهن افراد وجود دارد.

    هر چند حواس می‏تواند در نشان دادن امور و اشیای خاص به ما کمک کند، نمی‏تواند میان آنچه که ضروری و ذاتی است و آنچه عرضی یا تصادفی است، تفکیک قائل شود.

    مفاهیم کلی از طریق فرآیند استقرا بدست می‏آید و هم‏چنین از ترکیب تجربیات به دست آمده توسط حواس، تصور و حافظه، درک می‏شود.

    همان‏گونه که او می‏گوید: «فرضیاتی وجود دارند که نه با دلیل و نه با حواس درک می‏شوند؛ تنها با به کارگیری هم‏زمان این دو است که می‏توان به درک آن‏ها دست یافت.» بنابراین، با شناسایی اتصال عِلّی، می‏توان زمینه‏ی لازم را برای نتیجه‏گیری قطعی از تجربیات محدود، بدست آورد.

    در این زمینه «گودمن» می‏گوید: «برای درک قاعده [وجود یک علت اولیه] یا از پیش به عنوان الزام و کلّیت، نیاز به کمک عقل فعال می‏باشد.» این جا است که ارسطو به توانایی‏های ذهنی برای ساخت مفهوم مناسب اشاره و تکیه می‏کند.

    مشکل ارسطو در این جا است که او یا بر مُثل افلاطونی تکیه می‏کند یا تحلیل را به وسیله‏ی کشف عناصر صوری در عناصر حسی که هرگز وجود نداشته‏اند، ابطال می‏کند.

    ابن‏سینا برای «عقل فعال»، نقش بالاتری قایل بوده، از آن برای پر کردن شکاف میان تجربیات حسی و صورت کامل آن، استفاده می‏کرد (به عنوان مثال از شباهت تقریبی یک دایره، به مفهوم یک دایره‏ی ایده‏ال می‏رسید.) اختلاف دیگر میان ارسطو و ابن‏سینا این است که ارسطو اعتقاد داشت دانستنِ علمی درک اشیاء به گونه‏ای که هستند، می‏باشد و عقیده داشت می‏توان چنین درکی را با توجه به اهداف اشیاء و یا عملکرد آن‏ها یافت.

    ابن‏سینا هر امر ممکن‏الوجودی را که ضرورت پیدا کرده بود از طریق علت وجودی آن می‏سنجد و نقطه وابستگی هر شئای را تنها «خدا» می‏دانست.

    او ارتباط ضروری را از «عقل فعال» اتخاذ کرده بود.

    بنابراین، عقل فعال ارتباط میان تفکرات خاص ما و طبیعت است.

    ابن‏سینا این ارتباط را با عنصر مَلَک (فرشته) یکسان می‏دانست.

    «عقل فعال» برای روح، همانند خورشید برای بینایی است.

    بنابراین عقل فعال باعث می‏شود تا آرا و عقاید برای روح قابل درک باشد؛ همان‏گونه که نور خورشید به ما امکان دیدن می‏دهد.

    در این‏جا می‏توان تأثیر افلاطون را درک نمود؛ چرا که او نیز به توانایی انسان در نگریستن به دنیای ملکوت و کسب دانش واقعی اعتقاد داشت.

    تعلیم و تربیت از طریق «عقل فعال» اما تأثیر این عقاید بر سیستم آموزشی ابن‏سینا چگونه است؟

    او نیز همانند ارسطو بخش عقلی را به دو قسمت تقسیم می‏کرد: عملی و نظری.

    بخش نظری، برداشت‏های صور مادی را از ماده، انتزاع می‏کند.

    مرحله‏ی اول، مرحله‏ی توانایی‏ها (استعدادها)ی مادی و یا مطلق است؛ مانند استعدادِ بالقوه در کودک، هنگامی که ابزار دریافت از حالت امکان به واقعیت تحقق می‏یابد.

    مرحله‏ی دوم، استعدادهای ممکن است.

    مرحله‏ی سوم، مرحله‏ی به کمال رساندن عادات و توانایی‏های بالقوه است.

    آخرین مرحله، تحقیق عملکرد در بخش عقل نظری، فرونشاندن عادات نیک است که از نیّت والدین شروع و با هدف کمال انسان ختم می‏شود.

    آموزش از زمانی شروع می‏شود که مرد همسری را برمی‏گزیند که شخصیت ذهنی و درونی او به شدت بر نوزادی که هنوز به دنیا نیامده، تأثیر می‏گذارد.

    از نظر ابن‏سینا، آموزش در سطوح بالاتر، چیزی جز فرآیند واقع‏گرایی و تکاملِ بخش‏های عقل نظری و عملی نیست.

    فرآیند تعلیم (آموزش) شامل تحقق استعدادهای ذهنی در پرتو نور «عقل فعال» است.

    م.

    فخری فرآیند آموزش را به صورت زیر جمع‏بندی می‏کند: «کل فرآیند معرفت انسانی، پیشرفت تلویحی از حالت پایین بالقوه تا حالت بالای بالفعل یا همراه آن درک معقولات ذخیره شده در مخزن عقل فعال می‏باشد.» ابن‏سینا این پیشرفت را اتصال یا پیوندِ از طریق «عقل فعال» می‏نامد.

    با این وجود، او تأکید بسیاری بر فردیت و تفاوت‏های فیزیکی که باعث تفاوت میان افراد می‏شود، می‏نماید.

    این نشان می‏دهد که تجربه‏های ما، نتیجه‏ی زندگی فیزیکی ما است که باعث هویت بخشیدن به ما می‏شود.

    فردیت‏گرایی ابن سینا، دلالت‏های عمیقی بر نظام آموزشی او گذاشت.

    تجربه‏های یک کودک به شدت مهم است و باعث می‏شود که ما متوجه تأثیر عمیق خانواده و محیط نشویم.

    از این رو هم طبیعت و هم تربیت، نقش مهمی را در نظام تربیتی ابن‏سینا ایفا می‏کنند.

    یکی دیگر از نتایج به دست آمده از آرای تربیتی ابن‏سینا، آن است که وی دامنه‏ی بروز استعدادهای مختلف را باز می‏گذارد و می‏گوید: مربی‏ای موفق است که تفاوت‏های فردی را ـ که باعث بروز بهترین استعداد هر متعلم می‏شود ـ پاسخ دهد.

    غضان می‏گوید: «ابن سینا در مورد این موضوع که بالاترین مرحله‏ی استعداد توسط تماس با «عقل فعال» متحقق می‏شود، هیچ شکی ندارد.

    او این حالت را «روح الهی» خوانده است که تمام افراد، قادر به دست‏یابی به آن نیستند.

    «چنین ملاحظاتی باعث شد تا او به این باور برسد که اگر انسان‏ها از لحاظ کیفیات عقلی و استعداد، مساوی فرض شوند، تنها نتیجه‏ی حاصل، مرگ و نابودی بشریت خواهد بود.

    او نیز همانند افلاطون و ارسطو اعتقاد داشت که با افراد متفاوت، نمی‏توان رفتاری مساوی داشت.

    براساس نظر فخری، ابن‏سینا، انسان‏های تعلیم یافته را به چهار دسته تقسیم می‏کند، که تا اندازه‏ای شبیه طبقه‏بندی افلاطونی است.

    گروه اول و بالاترین مرتبه، شامل آن‏هایی است که از لحاظ عقلی نظری، به درجه‏ای از پالایش رسیده‏اند که دیگر نیازی به معلمین بشری ندارند.

    بخش عملی روح آنان نیز در پرتو تقوی به چنان مرحله‏ای از تکامل رسیده است که آنان می‏توانند به صورت مستقیم به دانش و علم آینده و اتفاقات حال دست یابند.

    گروه بعدی، دارای قدرت شهودی هستند که در آن‏ها قسمت نظری روح به کمال رسیده است، اما قسمت تخیّلی آن‏ها تکامل نیافته است؛ به دیگر سخن، بخش عقل نظری آن‏ها کامل است، نه عملی.

    گروه سوم، آن‏هایی هستند که از لحاظ عقلی عملی برتر هستند.

    حکومت وظیفه گروه اول است؛ زیرا در هر دو جهان شرکت دارند؛ یعنی دنیای معقولات به واسطه‏ی عقل‏شان و دنیای معنویت به واسطه روح‏شان.

    این گروه می‏توانند تسلط زیادی را اِعمال کنند.

    گروه دوم زیر دست گروه اول هستند.

    این در حالی است که بیش‏تر افراد تحصیل‏کرده‏ی طبقه بالا، به گروه سوم تعلق دارند.

    گروه چهارم باید در جست‏وجوی فضایل عملی باشند.

    باید توجه داشت که طبقات بالا از توده‏ی مردم متفاوت هستند.

    براساس این طبقه‏بندی، به نظر می‏رسد ابن‏سینا مانند افلاطون در سیاست دارای نظریه است.

    وی معتقد است تعلیم و تربیت، نوعی پالایش روحی برای سیاست‏مداران است.

    اکنون لازم است مفاهیم اخلاقی زیربنایی تعلیم و تربیت (آموزش و پرورشِ) مورد توصیه‏ی ابن‏سینا را بررسی کنیم که به استواری، آن را در سنت اسلامی ـ یونانی قرار داده است.

    در این راستا باید وضع آشفته‏ی نظام ارزشی فعلی را بررسی کنیم.

    در این بررسی، مطالعه‏ی افکار آموزشی ابن‏سینا برای انسان مدرنِ مسلمان، ارزش زیادی دارد.

    تعلیم و تربیت و خیر دیدیم که چگونه ابن‏سینا تعلیم و تربیت را فرآیندی در مراحل مختلف می‏دید: از احساس به تخیّل و بالاخره آموزش عقلی.

    اکنون می‏دانیم وظیفه‏ی عقل عملی در روح عقلی چیست.

    وظیفه‏ی آن تنظیم و هماهنگ کردن اَعمال است؛ مانند انواع هنر و اخلاق در کل.

    روش آموزش در این بخش، عادت دادن به انجام اعمال نیک در کودکی و نوجوانی است.

    فرو نشاندن تمایلات درست، تعلیم بخش عملی است به گونه‏ای که به باروری فضایل و دوری از رذایل منتج گردد.

    آموزه‏ی حد وسط یا اعتدال و میانه‏روی که توصیه‏ی قرآن نیز است، توصیه‏ی ابن‏سینا برای کسب فضایل است.

    آنچه در این دوران می‏آموزیم، به دو دلیل اهمیت دارد.

    ابن‏سینا با یادآوری مثالی، دلیل اول را روشن می‏کند.

    آنچه ما در کودکی می‏آموزیم مانند نقش روی سنگ باقی می‏ماند؛ (برگرفته از حدیث نبوی) دلیل دوم آن که این یادگیری، پایه‏های پرورش ذهنی و عقلی است و به این ترتیب، ابن‏سینا، آموزش اخلاق را به آموزش عقلی پیوند می‏زند.

    دلالت این عقیده آن است که هیچ‏کس نمی‏تواند تصادفا خوب باشد.

    بنابراین، عادات نیک، سنگ اول بنای تعلیم و تربیت است.

    سعادت از طریق زندگی، همراه با فضایل حاصل می‏شود و این نوع زندگی، به خودی خود و برای خودش باید انتخاب شود.

    در این جا مفهوم نیّت پوشید است.

    برای خوب بودن، باید نیّتِ به کار خیر داشت.

    این تنها گام نخست است که از طریق تعلیم و تربیت حاصل می‏شود.

    اهمیت پرورش نیّت‏های خیر، از نکات کتاب مقدس ما قرآن است.

    هنگامی که ما تمایلات و صفات نیک داشته باشیم، در آموزش و پرورش عقلی توفیق می‏یابیم و از این رو روح عقلی در ما استحکام می‏یابد.

    در مجموع وظیفه‏ی روح آن است که برای آشکاری حقیقت، صبر کند، درباره‏ی ایده‏های پیچیده، با شهود کامل تعمق کند و با اوهام بیهوده، به شدت مبارزه کند.

    روح عاقل، انسان را پالایش می‏کند و به او کمک می‏کند که جهانِ حقیقت را دریافت کند.

    در نهایت او باید یک جهان عقلی در خود شود که صورت «تمام حقایق» و «خیر کثیر» در آن حک شده باشد.

    براین اساس، تعلیم و تربیت در فلسفه‏ی آموزش و پرورش اسلامیِ مورد نظر و دفاع ابن‏سینا، به طور جدایی‏ناپذیری با خیر اخلاقی مرتبط است و بدون تعهد اخلاقی، به آموزش و پرورش و علم به عنوان ابزاری غیرمسئولانه و خطرناک نگریسته می‏شود.

    ابن‏سینا معتقد است بخش نظری، وظیفه‏ی دریافت ایده‏ی صور نظری انتزاع شده از ماده را دارند.

    در نظام او، تعلیم و تربیت در سطح عالی، چیزی نیست مگر فرآیند تحقق و بالفعل شدن عقلی عملی و نظری، و این هدف نهایی خلقت انسان است.

    حال از آن جا که عقل هیچ‏گاه با اعراض متحد نمی‏شود، باید دانست که جواهر یا ذوات امور، یکی می‏شود و در نتیجه ذهن متحول می‏شود.

    تعلیم و تربیت باید شخصیت را متحول کند و نوعی بینش ایجاد کند، به طوری که ما بتوانیم با ذهنی روشن‏تر و فهمی عمیق‏تر به امور، قضاوت کنیم.

    این نیز دلیل دیگری است مبنی بر این که چرا اخلاق در تعلیم و تربیت اسلامی مهم است؛ زیرا نباید به تعلیم و تربیت به عنوان راهی برای رسیدن به اهداف مادی ـ مانند شغل بهتر یا منزلت اجتماعی بیش‏تر ـ نگریست، بلکه باید بدان به عنوان فرآیندی انقلابی که بر وجود درونی ما تأثیر می‏گذارد، نگریست، به طوری که نقش آن در زندگی روزمره‏ی ما نیز ملموس باشد.

    در این راستا، ابن‏سینا شباهت زیادی با فیلسوف آموزش و پرورش عصر حاضر «آر.

    اس.

    پیترز» دارد.

    تعلیم و تربیت حقیقی عبارت است از تنویر ذهن و کلید ورود به آن، اتصال به «عقل فعال» است.

    هنگامی که با عقل فعال یکی می‏شویم، این عالی‏ترین سطح شهود است.

    بر این اساس روشن می‏شود که ابن‏سینا علی‏رغم شباهت با ارسطو، در مورد مسایل محوری مانند عادات نیک در کودکی، در مواردی با او تفاوت‏های عمیقی دارد و خود به عنوان متفکری مستقل و ملهم از قرآن، تثبیت می‏کند.

    ارسطو انسان را موجودی اجتماعی می‏دانست، در حالی که ابن‏سینا او را موجودی معنوی در نظر می‏گرفت.

    از این رو آنان در نظام تربیتی خود به دنبال نتایج متفاوتی هستند.

    ابن‏سینا معتقد است رضایت ذهن به پالایش روح منتج می‏شود.

    از نظر او، خدا وجودی ضروری است و از فیضان وجود او، دیگر موجودات حیات یافته‏اند.

    در نهایت ابن‏سینا تأکید بیش‏تری بر نیازهای معنوی انسان نموده و موضعی دینی اتخاذ می‏کند که شبیه نو افلاطون است.

    در این نوشتار، برخی از نظرات آموزشی ابن‏سینا را بحث نمودیم.

    نتیجه بحث این بود که تلقی ابن سینا نیز مانند افلاطون و ارسطو و سایر فیلسوفان، از آموزش، لیبرال است.

    در حقیقت تعلیمات زمانی با ارزش، و فعالیتی مقدس تلقی می‏شود که در رشد روحانی انسان و تعمیق درک او از جهان پیرامون، ثمربخش باشد و انسان بتواند از آن به عنوان دریچه‏ای برای ورود به عشق الهی و درک خداوند استفاده کند.

    تنها با چنین دیدگاهی است که می‏توان امیدوار بود که روشی علمی و هم‏زمان مثمر ثمر و نیز بی‏خطر ایجاد کنیم که به خودخواهی منجر نشده، منافع مادی آن، تنها محصول جنبی آن باشد، نه هدف نهایی.

    اما چگونه می‏توان امیدوار بود که این تلقی از آموزش را در جوامع پریشان و عاری از روحانیت و نظام ارزشیِ منسجم امروزی، ایجاد کرد؟

    ابن‏سینا «آزادی علمی» را نیز از لوازم آموزش می‏داند.

    از آنجا که ابن‏سینا در طی دوران زندگی‏اش تحت محاکمه‏های مذهبی متعددی قرار گرفته است و حتی مدت‏های زیادی را به همین سبب در زندان بسر برده است، به جدّ نیاز به فضای آزادی ـ که امکان شکوفایی استعدادهای مختلف را فراهم می‏کند ـ توصیه می‏کند و نیاز به تساهلی که امکان ابراز عقیده را ممکن سازد، امری کاملاً ضروری می‏داند.

    شایان ذکر است هرگونه تضادی میان آزادی شخص و قدرت و اختیار معلم، ناشی از عدم تعریفِ درست مفهوم آزادی است.

    ابن‏سینا واژه‏ی آزادی را با همان مفهوم متفکران غربی از ارسطو تا انستینوزا، گوته و ماتیو آرنولد، استفاده می‏کند: «رهایی معنوی و روحانی از تعلقات مادی» هدف از تعلیمات اسلامی، ایجاد فردی است که از لحاظ درونی آزاد بوده و به گفته‏ی آرنولد، قربانی امیال و احساسات زودگذر نباشد.

    روشن است آزادی فردی، مفهومی است والا و تضادی میان قدرت متعلم و آزادی متعلم وجود ندارد.

    سیستم آموزشی کشورهای اسلامی نسبت به دیدگاه‏های اسلامی ابن‏سینا تفاوت‏های بسیاری دارد.

    به کارگیری و اِعمال دیدگاه‏های این فیلسوف اسلامی، مستلزم تغییرات عمده‏ای در زمینه آموزشی و بلکه در نگرش والدین نسبت به آموزش و تعلیم است.

    علی‏رغم همه‏ی شعارها، رقابت شدید داوطلبان برای ورود به دانشگاه و شغل‏یابی، موجب شده است تا شاگردان نخبه‏تر به کارهایی گماشته شوند که علاقه‏ای به آن نداشته، تنها برای کسب وجهه‏ی اجتماعی و منفعت اقتصادی، بدان رو می‏آورند.

    این سیاست‏ها در جوامع مدرن اسلامی بسیار، و از دغدغه‏های ابن‏سینا است.

    چنین وضعیتی به طور طبیعی موجب کاهش سطح علمی و وخیم‏تر شدن اوضاع اقتصادی می‏گردد.

    به اعتقاد نویسنده، تنها با یک نظام آموزشی منسجم ـ با توجه به نظرات فلاسفه‏ای مانند ابن‏سینا ـ است که جوامع مسلمان می‏توانند با تمسک به آن‏ها، وارد عصر توسعه و پیشرفت شوند؛ پیشرفت و توسعه‏ای که ویژگی اصلی آن، کسب حقیقت به گونه‏ای است که ابن‏سینا و هم‏فکران وی اعتقاد داشته‏اند مراحل تعلیم وتربیت : ابن سینا سه مرحله عمده برای تعلیم بیان کرده است :الف-مرحله پیش دبستانی ب-مرحله یادگیری در مدرسه ج-مرحله حرفه آموزی الف) مرحله پیش دبستانی :وی در این مرحله سخن از تربیت را از دورانجنینی آغاز میکند .واز انجاکه ابن سینا دانای به طب بوده است ،موضوعات تربیتی راجدای از تربیت جسمانی کودک نمی داند.وی در کتاب قانون یاداور شده است که زنان باردار از تنشهای عصبی وجسمی به شدت بپرهیزند زیرا اثر نامطلوب برجنین دارد.اودر بخش تربیت کودک چهار فصل می گشایدکه به تربیت از نگهداری نوزاد هنگام تولد ،اداب شیر دادن وتغذیه نوزاد وانتخاب دایه ،بیماریهای کودکان وبالاخره از پرورش خردسالان صحبت می کند وآنگاه درباره تربیت جسمانی کودکان که به سن بلوغ میرسند بحث می کند (ابن سینا،قانون،1/350-365) ابن سینا برای پرورش خردسالان چهار توصیه دارد: 1-اعتدال در رفتار واخلاق .

    2-برنامه صحیح غذایی وخواب واستحمام معتدل 3-درسن6سالگی به مدرسه برود ودر تعلیم اجبار نباشد 4-نوشیدنیهای سالم بنوشد .

    ب)-مرحله یادگیری در مدرسه: ابن سینا سن تعلیم مدرسه ای را مربوط به محکم شدن مفاصل کودک وتسلط بر عضلات وقوای جسمانی خود دانسته است که معمولا پس از 5سالگی اتفاق می افتد در کتاب قانون سن مناسب آغاز تعلیم در مدرسه را 6 سال ذکر کرده است ابن سینا اموزش گروهی را بر اموزش خصوصی ترجیح می دهد .در اموزش جمعی میان نواموز رقابت وگفتگوی علمی صورت می گیرد وکودکان اداب اجتماعی را می اموزند واین باعث فزونی علم وعقل انان می شود ولی در اموزش خصوصی وفردی شاگرد ومعلم هردو ملول وخسته می شوند .

    (ابن سینا وتدبیر در منزل،46-45) ج)-مرحله حرفه اموزی : زمانی که کودک در مدرسه اموزش های ابتدایی دید وبه سن بلوغ رسید اکنون می تواند صنعت وحرفه ای بیاموزد وپس از ان زندگی مستقل خود را اغاز کند شایسته است که نوجوان مطابق میل وطبع خود هنر وحرفه ای فرابگیرد.رعایت عامل محیط ووراثت ونیز رعایت تفاوتهای فردی در انتخاب شغل وحرفه مورد توجه ابن سینا بوده است .

    ابن سینا در نمط هشتم از کتاب اشارات و تنبیهات به تفصیل دربارۀ سعادت که هدف نهایی اخلاق و تعلیم و تربیت است بحث می‌کند و برتری سعادت عقلانی را بر لذات حسی اثبات می‌کند و وصول به خیر و کمال را آرمان نهایی بشری می‌داند.

    ویژگی های معلم در تفکر ابن سینا معلم و معلمی همواره در ادیان آسمانی و در اندیشه بزرگان و متفکرین جهان مورد تکریم واحترام بوده است.

    بوعلی سینا نیز در امر آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت کودک از پدر می خواهد که در انتخاب آموزگار بسیار دقت کند و بداند فرزندش را به دست چه کسی می سپارد.

    بوعلی سینا پس از بیان ضرورت آموزش و تعلیم به موقع کودک در ارتباط با ویژگی های معلم می گوید: اولاباید در انتخاب آموزگار و مربی کودک دقیق شد که خردمند و دیندار باشد و راه تهذیب اخلاق و پرورش و تربیت بچه را بشناسد و با وقار و سنگین و با مروت و پاکدامن و نظیف باشد و راه معاشرت را بداند.(1) بوعلی سینا در بیان فوق به هشت ویژگی مهم معلم اشاره می کند و می گوید: کسی که عهده دار تربیت کودکان می شود باید حداقل این خصوصیات را دارا باشد: 1- خردمند باشد: یعنی مهمترین خصیصه معلمی را که دانایی است دارا باشد و بر آنچه که آموزش می دهد تسلط علمی داشته باشد و بتواند پاسخگوی سوالات دانش آموزان باشد.

    2- دیندار باشد: از دیدگاه تربیت دینی علی رغم اینکه بر دانایی معلم تاکید می گردد، با این وجود آن را شرط کافی برای نشستن بر کرسی معلمی نمی داند بلکه آنچه که معلم را الگو و سرمشق رفتاری دانش آموزان قرار می دهد، ادب، اخلاق و تقوای اوست.

    بنابراین منظوراز دینداری و دارا بودن این خصوصیات عالی، رفتاری است که لازم است شخصیت و منش معلم به آنها آراسته گردد.

    3- آشنا با تربیت کودک باشد: بدون شناخت ویژگی های رشد و نیازها و خواسته های کودک در مراحل مختلف سنی و بدون آشنایی با چگونگی شکل گیری مفاهیم در ذهن کودک و دیگرابعاد شخصیتی او امکان تعلیم و تربیت وجود نخواهد داشت.

    معلم باید کودک را بشناسد و راههای تامین نیازهای عاطفی، اجتماعی وعقلی او را بفهمد.

    از دیدگاه بوعلی سینا معلم باید به تفاوت های فردی کودکان توجه نماید، وی می گوید: “هر آنچه کودک می طلبد و به آن گرایش دارد برای وی ممکن نیست، بلکه باید به او مطلبی را یاد داد که با ذوق و فهمش سازگار باشد.

    اگر فراگیری همه علوم و فنون برای همه کس مقدور بود و به آسانی به دست می آمد، هیچ کس را نمی یافتید که از فرهنگ بی بهره و با فنون مختلف آشنا نگردد؛ اما چنین نیست و هرکس به دانش یا فنی علاقه دارد و چه بسا افرادی که از علم و فرهنگ لذت نمی برند.

    از این رو بر مسئولین تعلیم و تربیت کودکان فرض است که نخست استعدادها و توانایی های آنان را سنجیده و آنگاه دانش های سودمند و مناسب را به آنان فرا دهند...”(2) 4- باوقار و سنگین باشد: شغل معلمی به مانند دیگر شغل ها نیست، او با کرامت انسان سروکار دارد.

    اگر با وقار و با هیبت نباشد در چشم دانش آموزان کوچک جلوه می کند، در این صورت احترام و اعتماد از او سلب می شود.

    وقار و سنگینی و برخوردهای همراه با ادب و بیان سخنان حکیمانه، معلم را در نزد دانش آموزان بزرگ و قابل اعتماد می سازد و به عنوان الگو و تکیه گاه دانش آموزان محسوب می گردد.

    5- با مروت باشد: این ویژگی نیز از این جهت مهم است که معلم با خردسالان و کودکان سروکار دارد، کسی که سخت دل و سنگدل است، می تواند با روحیه لطیف و ظریف کودک ارتباط برقرار کند.

    دل معلم باید نرم و به اصطلاح رحم دل باشد و از آنجایی که کودکان به علت کمی تجربه و کوچکی ظرفیت روانی خطاهای بسیاری را مرتکب می شود، معلم باید دارای روحیه گذشت و اغماض باشد و مروت و مردانگی را در مواقع لزوم و برای تادیب کودک در نظر داشته باشد.

    6- پاکدامن باشد: این اصل از آنجا ناشی می شود که کودکان به معلم خود بسیار اعتماد دارند و هرگز در عفت و پاکدامنی او شک نمی کنند، لذا معلم باید از این اعتماد دانش آموزان در جهت تادیب آنها بهره جوید و حتی در اندیشه خود آنچه را که خلاف عفت و پارسایی است، نگذارند.

    فراموش نکنیم کوچکترین خلاف معلم در این راستا ضربه ای بر پیکره کودک می زند که قابل جبران نخواهد بود.

    7- نظیف باشد: این اصل از این یافته روانشناسی ناشی می شود که کودکان قبل از آنکه به قول پیاژه به مرحله تفکر منطقی و تفکر انتزاعی برسند در مرحله حسی- حرکتی قرار دارند؛ یعنی ابزار شناختشان از جهان حواس آنهاست.

    کودکان دبستانی افراد را از وضع ظاهرشان ارزیابی می کنند، در واقع معلمی که سر و صورت و لباسش مرتب، تمیز و شیک است در نظر کودکان فردی بزرگ و قابل احترام است و فردی که تمیز و نظیف نباشد، از او دوری می کنند و حرفهایش را جدی نمی گیرند و اگر کودکان او را الگوی خود قرار دهند، کودکانی بار خواهند آمد که نسبت به نظافت و بهداشت فردی بی مسئولیت خواهند بود.

    شهید ثانی در کتاب “منیه المرید” می نویسد: “باید معلم با آمادگی کامل و زمینه هایی که نمایانگر وقار و هیبت اوست و با لباس و بدنی نظیف وپاکیزه وارد جلسه شود و جامه خویش را از پارچه سفید تهیه کند زیرا جامه سفید بهترین و نیکوترین و زیباترین تن پوش انسان است” و در ادامه ضمن اینکه لباس را مایه حفظ وقار و متانت می داند می گوید: “معلم باید به هنگام ورود به جلسه درس خود را خوشبو ساخته و موی صورت خود را شانه زده و خویشتن را از هرگونه آثار زننده و اشمئزاز آور بپیراید.”(3) 8- راه معاشرت را بداند: این ویژگی از اصل تفاوت های فردی ناشی می گردد.

    روانشناسی امروز در شناخت توانمندی های روحی و روانی آدمی معتقد است که افراد دارای الگوهای متفاوتی در رفتار هستند، زیرا محیط ژنتیکی و محیط اجتماعی کودکان و پایگاه های فرهنگی واقتصادی آنان با یکدیگر متفاوت است.

    حتی کودکان دوقلوی همسان با هم برابر نیستند.

    بنابراین معلم باید بداند که با هر کودک چگونه باید برخورد و معاشرت نماید.

    نسخه یکسان پیچیدن برای همه در سیستم تعلیم و تربیت جواب نمی دهد.

    از طرف دیگر معلم باید بداند که کودک را چه وقت تشویق و چه وقت تنبیه کند و زمان و مکان مناسب برای تعلیم و تربیت را بشناسد.

    مجموعه ویژگی های فوق نشان می دهد که بوعلی سینا برای معلم جایگاه مهمی در سیستم آموزش و پرورش قائل است و معتقد است که معلم، الگوی رفتاری کودکان است و آنان از رفتار او نسخه برداری و در زندگی خود عمل می کنند.

    بوعلی می گوید: “معلم نه تنها باید با راههای پرورش و تربیت آشنا باشد بلکه باید بینا باشد، بینایی مرحله ای عمیق تر از آشنایی است.” این نشان می دهد که بوعلی سینا تا چه حد به تربیت معلم حساس است.

    سازمان یونسکو در مقاله ای پیرامون دیدگاه های تربیتی ابن سینا می نویسد: ابن سینا اهمیت انتخاب معلم و مجهز کردن او را به تربیت نظری واخلاقی درک می کند.

    در واقع نقش معلم در آموزش جوانان چیزی فراتر از ارائه اطلاعات به آنهاست زیرا دانش آموزان عادات، عقاید وارزشهای بسیار زیادی را از معلمین خود کسب می کنند.

    بنابراین به نظر ابن سینا لازم است که معلم از میان بهترین اشخاص انتخاب شود.

    شخصی که قادر به تشخیص ارزشهای اخلاقی و فضیلت های اخلاقی باشد، زیرا دانش آموزان از او به عنوان راهبر والگو پیروی خواهند کرد.

    ابن سینا می گوید: معلم باید با استعداد و متدین باشد...

    در آموزش بچه ها مهارت داشته، با وقار و آرام باشد و از سادگی بسیار به دور بوده، رفتار سبک نداشته باشد، خیلی جدی و بی نشاط نباشد بلکه برعکس معلم باید مهربان و فهیم بوده، با فضیلت، تمیز و شایسته باشد.

    ابن سینا اظهار می داشت که معلم تنها دانش و حقایق را به شاگردان انتقال نمی دهد بلکه آنها را با ارزشها و اعتقادات خود و نیز با آداب و فضیلت هایی که به او عطا شده است نیز روبرو می کند.

    اگر معلم به سهم خود دانش را با دقت و با احساس به دانش آموزان انتقال دهد آنها هم رفتار و فضایل معلم را به سادگی و بی اراده از راه یادگیری تقلیدی کپی می کنند.

    ابن سینا پس از بیان ضرورت گرفتن معلم برای کودک پس از سن 6 سالگی تاکید می کند: معلم سرخانه باید با دقت، اشعاری را انتخاب نماید که دارای هدف عالی اخلاقی، ستایش کننده فضایل خوب و سرزنش کننده بدکرداری ها باشد زیرا که بچه در طی این سالها قویا تحت تاثیر آنچه که می خواند و می شنود قرار می گیرد.(4) معلم در نظر پیشوایان دینی ما بسیار قابل احترام است.

    پیامبر(ص) به معاذ فرمودند: “اگر خداوند متعال یک فرد را به دست تو هدایت کند از دنیا و آنچه در آن است مهمتر و پرارزش تر است.” آنچه را که از بیان بوعلی و دیگر اندیشمندان اسلامی و بخصوص از روایات رسیده از اولیای الهی می توان فهمید این است که معلم باید هم به لحاظ دانش و گسترش اندیشه و هم به لحاظ اعتقاد درونی و هم به لحاظ رفتار متناسب با ارزشهای متعالی انسانی از همه سرآمد باشد تا سخن او در دل کودک رسوخ نماید.

    منابع: 1- تدابیر المنازل، ص 38 2- نظام تربیتی اسلام، استاد باقر القریشی، ص 124 3- ترجمه منیه المرید، دکتر سیدمحمدباقر حجتی، ص 257 4- نشریه اسوه، شماره 78، عبدالرحمن الفقیب، ترجمه علی فروغی، به نقل از نشریه یونسکو http://www.tebyan.net5- 6-http://research.ui.ac.ir http://www.daneshju.ir/ 7- http://www.magiran.com 8-

اهمیت تربیت‌معلم یکى از سازمان‌هاى مهم آموزش و پرورش هر جامعه سازمانى است که در آن معلمان مورد نیاز دوره‌هاى مختلف تحصیلى تربیت مى‌شوند؛ زیرا محصول این نوع سازمان‌ها، معلمانى هستند که نقطهٔ آغاز هر تحول آموزشى و پرورشى هستند و قادر هستند با دانش و مهارتى که کسب کرده‌اند، چهرهٔ سازمان‌هاى آموزشى را دگرگون سازند و فضاى مدارس را به فضاى محبت، رشد و بالندگى روح‌افزا و لذت‌بخش مبدل ...

واژه ای که بنام «روانشناسی» رواج یافته ،‌ ترجمه لغت پسیکولوژی[1] که با تلفظ انگلیسی «سایکولوژی» می باشد که در اصل ازدو کلمه یونانی «پسیکه»[2] به معنی روح و «لوگوس»[3] به مفهوم تحقیق و بیان مشتق شده است . پسیکه مفاهیم متعدد دارد ، برخی آنرا به معنی روح و بعضی دیگر روان تفسیر نموده اند . این کلمه نام یکی از خدایان افسانه ای یونان قدیم بوده که در ابتدا زندگی بشر فناپذیری داشته ...

اهداف تعلیم و تربیت از دیدگاه فارابی بدین ترتیب می‌توان اهداف تعلیم و تربیت در نزد فارابی را بیان کرد الف ) آموزش عقاید صحیح و تقویت اعتقاد به آنها. عقایدی همچون اعتقاد به خدا، عقل فعال، جهان آخرت، سعادت و راه وصول به آن از طریق شناخت افعال و اعمالی که به سعادت منتهی می‌شود. ب ) آموزش مهارتهای لازم برای تصدی وظیفه در مدینه فاضله ج ) ترغیب و تشویق افراد برای عمل بر طبق عقاید صحیح ...

تاریخ  بشر در اعصار مختلف گواهی از وجود موادی می دهد که مصرف آن باعث تغییراتی در رفتار و هیجانات مصرف کننده می شده است . امروزه با به بازار آمدن انواع متعددی از این مواد ( طبیعی ، سنتتیک ) و نیز افزایش مصرف آنها در میان مردم در مراجع و نقل و انتقال قاچاق مواد مخدر به یک تجارت سود آور بزرگ تبدیل شده است . امروزه با هدف مواد ، شناسایی بیماران ( مصرف کنندگان مواد ) و ارائه ...

کشور ما در طول تاریخ ، دارای فرهنگ تمدن عظیم و غنی است و زمینه پرورش استعدادها و نیروهای خلاق بوده و هست این استعدادها در زمینه های سیاسی و فنون نظامی و دفاعی و ... جهت گرفته و موقعیت استراتژیک ایران در منطقه همواره پشتوانه مهمی در توجه به استعدادها و توانایی ها بوده است . ایران از روزگاران دور دارای پهلوانان و ورزشکاران بوده و فرهنگ پهلوانی همواره زبان زد ایرانیان بوده و خاک ...

ایمان در دین اسلام، تعقل مبنای ایمان قرار گرفته است و قرآن کریم، همواره انسان رابه تفکر و تدبر و پرهیز از تقلید کورکورانه فرا میخواند. در اینکه عقل در قلمرو دینجایی دارد، شک و تردیدی وجود ندارد؛ مهم، تشخیص و تبیین دامنه‌ی جایگاه‌عقل است؛ زیرا تمام متدینان، تلاش می‌کنند تا در تعالیم نظام دینی و تبیینباورهای دینی از عقل بهره‌مند شوند. پس برای فهم ایمان، باید از عقل بهره بگیریم. در ...

مقدمه تاریخ بشر در اعصار مختلف گواهی از وجود موادی می دهد که مصرف آن باعث تغییراتی در رفتار و هیجانات مصرف کننده می شده است . امروزه با به بازار آمدن انواع متعددی از این مواد ( طبیعی ، سنتتیک ) و نیز افزایش مصرف آنها در میان مردم در مراجع و نقل و انتقال قاچاق مواد مخدر به یک تجارت سود آور بزرگ تبدیل شده است . امروزه با هدف مواد ، شناسایی بیماران ( مصرف کنندگان مواد ) و ارائه ...

بحث حاضر در مورد تولید علم و جنبش نرم افزاری است ، لازم است در این مورد، نسبت به سه مؤلفه ذیل دیدگاه کلی و جامعی مطرح شود : 1 - مفهوم و معنای تولید علم و جنبش نرم افزاری شاید بحث تولید علم و جنبش نرم افزاری ، همان پیشینه تاریخی و معرفتی بحث «توسعه علم» باشد.توسعه علم به معنای «development of sience» است. اکنون این واژه با تعبیر دیگری با عنوان «تولید علم» یا «production of ...

جنسیت: مرد تولد و وفات: (۳۷۰ -۴۲۸/۴۲۷) قمری محل تولد: افشنهٔ بخارا شهرت علمی و فرهنگی: پزشک ، فیلسوف ، منطقی و دانشمند مشهور به ابن‌سینا یا ابوعلی‌سینا. در مغرب زمین آویسن یا آویسنا و ملقب به حجهٔ‌الحق ، شیخ‌الرئیس ، شرف‌الملک ، امام‌الحکما. ابن‌سینا در افشنهٔ بخارا ، زادگاه مادرش ، متولد شد. پدر وی از دیوانیان دستگاه سامانیان بود و در تربیت فرزندان خود کوشا. پدر ابن‌سینا ، ...

ابو علی سینا حکیم، فیلسوف، طبیب و دانشمند بزرگ ایرانی که در جهان غرب به نام(Avicenna) و با لقب امیر پزشکان شناخته شده است، در ماه صفر از سال 370 هجری قمری در شهر بخارا به دنیا آمد. این حکیم بزرگ که بعدها موثرترین چهره در علم و فلسفه جهان اسلامی شد و القابی مانند شیخ الرئیس، حجه الحق و شرف الملک به او دادند، از آغاز کودکی استعداد و شایستگی عجیبی در فرا گرفتن علوم مختلف داشت. و از ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول