انتظار یک مقوله اعتقادی اجتماعی است و منتظر فردی است که به خاطر اندیشهای که در دل دارد خود را به شناخت و انجام یک سلسله تعهدات ویژه، وظیفهدار احساس مینماید.
از اینکه انتظار مقولهای اعتقادی است پس باید ریشه در کتاب و سنت داشته باشد و از آنجا که جلوه اجتماعی دارد پس باید راه و رسم آن آموخته شود.
آن زمینه ریشهای یعنی تلاش فرهنگی در شناخت ابعاد انتظار و این راه و رسم اجتماعی یعنی تعهد در پیشگاه عمل دو ویژگی عمدهای است که شخصیت والای منتظر را شکل میدهد گویی منتظر با دو بال اعتقاد و عمل در فضای جامعه پرگشوده، به پرواز در میآید و با دو دست اندیشه و کار، در ساختن، بر مبنای باوری درونی افتاده است.
به همین مختصر باید روشن شده باشد که چنین انتظاری با عنایت به مفهوم اصیل آن، اساساً و از اصل با خمودی و سستی، بیکارگی و واگذاری مسئولیت، ناآگاهی و گیجی، بهم ریختگی و تنها منتظر ماندن برای آنکه دیگری بیاید و کار را اصلاح کند، بی آنکه او خود نقشی سازنده را عهدهدار شود، در تضاد و تعارض قطعی است و از آنجا که سازندگی با روح منتظر به هم در آمیخته از اینرو، انتظار، با تخریب به هر صورت و با هر توجیه به ظاهر موجه نمیسازد.
در این صورت تقسیم انتظار به مثبت و منفی و ترسیم چهرهای از منتظر که به جای آبادانی و سازماندهی در کار خرابی و نابسامانی افتاده با تعریف اولیه این دو کلمه هیچگونه سازگاری ندارد و نشانه دور افتادن از مفهوم راستین این واژههاست؛ چرا که بنابر آنچه گفته شد روح انتظار از اصل با گرایشهای منفی در تضاد بوده و عمل منتظر تنها و تنها اصلاح و آبادانی را در جهت تعالی همه ابعاد طلب میکند.
پس انتظار در یک کلام یعنی آماده شدن و زمینهسازی برای رویارویی با وضعیتی نو و اعلام آمادگی برای پذیرش مسئولیت در شرایط نوینی است که از هر جهت با وضع موجودی که انسان در آن قرار دارد، متفاوت میباشد و چنین انتظاری را بحق میتوان مشحون از اعتراض به اوضاع موجود جوامع و زمینهساز برای اصلاحی بنیانی و تحولی چشمگیر در آن تلقی نمود.
(اللهم انا نرغب الیک فی دوله کریمه تعز بها الاسلام و اهله و تذل بها انفاق و اهله و تجعلنا فیها من الدعا الی طاعتک و القاده الی سبیلک و ترزقنا بها کرامه الدنیا و الاخره)
(اللهم انا نرغب الیک فی دوله کریمه تعز بها الاسلام و اهله و تذل بها انفاق و اهله و تجعلنا فیها من الدعا الی طاعتک و القاده الی سبیلک و ترزقنا بها کرامه الدنیا و الاخره) «خداوندا ما به تو روی میآوریم، در بر پایی دولت والایت که در آن اسلام و اسلامیان را عزت و سربلندی میبخشی و نفاق و دورویان را ذلت و خواری نصیب میگردانی، تو ما را در آن نظام در شمار آنانی قرار داده که دیگران را بر طاعت تو فراخوانده و راهنمای مردم به سوی تو میباشند و ـ سرانجام ـ ما را در پناه آن دولت، والایی و کرامت دنیا و آخرت نصیب فرما.» در این بیان که به صورت دعا به پیشگاه پروردگار عرضه میشود از یک سو برپایی نظامی الهی، با ویژگیهای خاص خود مطرح است و از دیگر سوی، نشان از مسئولیت پذیری برای تمامی کسانی را به همراه دارد که آن آینده را انتظار میکشند و در پایان نیز این حقیقت، زندگی منتظر را به وسعت هر دو جهان زیر پوشش میگیرد، که از رهگذر چنین انتظار واقعگرایانهای؛ برخورداری از مواهب گسترده آن نظام ـ و در یک کلام ـ تعالی خود را در هر دو سرای در پناه آن حکومت الهی طلب نماید1.
احساس حضور ای بستگان تن؛ به تماشای جان روید زیرا رسول گفت: تماشا مبارک است انسان به هر چیزی که انس و علاقه داشته باشد، از غیر آن سلب توجه خواهد نمود و هرچه شدت انس بیشتر باشد، کمال انقطاع آن، شفافتر، ظهور خواهد کرد.
حال اگر کانون انس و توجه انسان، وجود نورانی حضرت ولی عصر (عج) باشد و کسب کمالات مصنوعی بسیار مهم و راهگشا خواهد بود.
برای انس یافتن با حضرت بقیهالله (عج) راههای مختلفی وجود دارد.
1ـ مطالعه در زندگی و احوال امام زمان (عج)، این امر باعث میشود تا عشق آن حضرت در دل احیاء و توجه انسان به وجود مبارکش جلب شود.
زیرا آدمی تا چیزی را بخوبی نشناسد به او دل نمیدهد.
درباره امام زمان (عج) بیش از چهار هزار روایت به ما رسیده است در حالی که در مورد نماز به اندازه و نصف آن هم حدیث و روایت نداریم.
حال براستی، چقدر از زندگی پر خیر و برکت امام عصر خود مطلع هستیم.
(با وجود اینکه پیامبران گرامی اسلام میفرمایند:) من مات و لم یعرف امام زمانهِ مات میته الجاهلیه.
2ـ ایجاد ارتباط از طریق توسل و ادعیه مخصوص، همراه و با تضرع و التماس.
3ـ اطاعت از فرامین امام، حضور یا غیاب امام، به اطاعت ما ارتباطی ندارد، زیرا چه در زمان حضور و در زمان غیاب، باید مطیع فرامین الهی امام باشیم.
4ـ محاسبه نفس، برای یکبار هم که شده شب هنگام و یا هر وقت دیگر، مکانی خلوت بیابیم و دقایقی چند اعمال خود را در نظر آوریم و یا اینگونه فرض کنیم که در مقابل حضرت حجهبن الحسن (ع) ایستاده، کارهای خود را گزارش میدهیم و یک به یک اعمال و احوال خود را برشماریم.
آنگاه ببینیم با توجه به کردههای خود، توان رودررو نگریستن در چشمان نورانی آن حضرت را داریم1؟
انتظار: کلمهای ژرف، و معنایی ژرفتر ...
انتظار: باوری شورآور، و شوری در باور ...
انتظار: امیدی به نوید، و نویدی به امید … انتظار: خروشی در گسترش، و گسترشی در خروش ..
انتظار: فجری در حماسه، و حماسهای در فجر … انتظار: آفاقی در تحرک، و تحرکی در آفاق … انتظار: فلسفهای بزرگ، و عقیده ای سترگ … انتظار: ایمانی به مقاومت، و مقاومتی در ایمان … انتظار: تواضعی در برابر حق، و تکبری در برابر باطل … انتظار: نفی ارزشهای واهی، و تحقیر شوکتهای پوچ … انتظار: نقص حکمها و حکومتها، و ابطال سلطه ها و حاکمیتها … انتظار: سرکشی در برابر بیداد و ستم ، و راهگشایی برای حکومت عدل … انتظار: دست رد بر سینه هرچه باطل، و داغ باطله بر چهره هرچه ظلم … انتظار: شعار پایداری، و درفش عصیان و بیداری … انتظار: تفسیری بر خون فجر و شفق، و دستی به سوی فلق … انتظار: آتشفشانی در اعصار، و غریوی در آفاق … انتظار: خونی در رگ زندگی، و قلبی در سینه تاریخ … انتظار: تبر ابراهیم، عصای موسی، شمشیر داود، و فریاد محمد … انتظار: خروش علی، خون عاشورا، و جاری امامت … انتظار: صلابت … انتظار: نه … در درون تاریکیها و سردیها، به دمیدن سپیده دمان چشم داشتن، و به امید طلوع خورشید زیستن.
در تراکم هواهای کشنده اختناقها، به وزیدن نسیمهای حیاتبخش رهایی امید بستن، و به آرزوی پدیدار گشتن روزهای طلایی ارزشهای جاوید ، زنده ماندن.
در غروبهای تاریک گون نومیدی بار غرق بودن، و نوید طلوع فجر شکافنده آفاق را در دل پروردن.
در شبستان ستمهای تیرگی آفرین جهانگستر گرفتار آمدن، و جان را به مژده فرا رسیدن روزهای روزستان، تابنده ساختن.
در جهان آکنده از ستم و بیداد دست و پا زدن، و از شادمانی طلوع طلیعه جهان آکنده از داد و دادگری سرشار بودن.
در حضور حکومتهای جبار و خونخوار زندگی کردن، و لحظهای سر تسلیم فرود نیاوردن.
در زیر سیل خروشان تباهی و فساد قرار گرفتن، و آنی قد خم نکردن.
در سیاهیهای دوران ظلم و ظلمت و گناه گرفتار آمدن، و همواره منتظر طلوع خورشید خونین رهایی بودن.
در برابر کوه مشکلات زمانه قرار گرفتن، و چون کوه مقاوم بودن.
در مسیر جاری کوبنده زمان ایستادن، و آریها را خوار شمردن، و نه نگفتن؛ … شمشیرها و شهادتها را پذیرا شدن، و خطها و شهامتها را پاس داشتن.
این است انتظار، شعار شورآور منتظران، مقاومان، پایداران، صلابت پیشگان، شیعیان، مهدی طلبان تاریخ، … این است انتظار 1 … مفهوم و حقیقت انتظار انتظار مذهب اعتراض است، منتظر معترض به وضوح موجود و خواستار وضع مطلوب است.
مذهب انتظار مذهبی است که حرف دارد و میتواند کاری انجام دهد.
این منتظر به آنچه هست دل نمیبندد و به آنچه که باید باشد میاندیشد.
او مهاجم به ظلم است و این اعتراض ریشه در یک مبارزه و «نه» ای تاریخی دارد2 که از سقیفه و از زبان علی (ع) شنیده شد3.
اینجا سؤالی مطرح میشود که: دامنه این اعتراض تا کجاست؟
آیا تا رسیدن به اهدافی چون عدالت، آزادی، آگاهی و عرفان و یا تا شکوفایی و تکامل و یا … و دیگر اینکه: این اعتراض چه نتیجهای دارد و چه باری به دوش منتظر میگذارد و این نفی با چه اثباتی همراه میشود؟
در پاسخ باید گفت: که آرمان دینی و هدف بعثت نبی مکرم اسلام (ع) بالاتر از تکامل و شکوفایی استعدادهای آدمی است.
چون زمانی که انسان استعدادهایش شکوفا شد مهمترین مسئولیت او شروع میشود که این سرمایه شکوفا شده خدادادی را در چه جهتی بکارگیرد.
در جهت کمال و صعود یا در جهت خسران و سقوط؟
این مهمترین و اساسیترین مسئولیت انسان پس از تکامل و شکوفایی استعدادهای درونی اوست.
پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: الناس معاذن کمعاذن الذهب و الفضه1 «مردم معدن هستند ، مانند معدن طلا و نقره» همانگونه که بهرهبرداری از معادن سه مرحله دارد.
اول: مطالعه و شناسایی و کشف دوم: استخراج و استحصال سوم: شکل دادن و تحول ایجادکردن تا اینجا مرحله کمال و شکوفایی استعدادهاست، اما این فلز شکل گرفته که به شکل هواپیما در آمده است جهت میخواهد ، در جهت نابودی انسانها بکار گرفته شود یا در جهت یاری انسانها؟
پس مرحله چهارم جهتیابی این معدن انسان است، به کدامین سو باشد؟
ـ به سوی پایینتر از خود و رضایت دادن به زندگی حیوانی و همین حیات دنیوی2؟
که این تنزل و سقوط است.
گرچه انسان در هوش و حافظه و ادراکات حسی و حواس با حیوان وجه اشتراک دارد اما با قوه تفکر و تعقل و جرأت و قدرت اراده و اختیار و انتخاب از حیوان جدا شده و بر هدفی عالی استوار میگردد.
لذا در این صورت به وجود انسان اهانت شده است.
ـ و اگر حرکت به سوی بالاتر از خودمان باشد، این تحرک و رشد تعالی است و بالاتر از انسان کیست؟
لابد، آفریننده انسان که خالق و حاکم هستی است که در نماز میخوانیم سبحان ربیاعلی و بحمده پاک است خدای من که برتر است رشد و تعالی انسان در پرتو آموزشهای دین و تبیین احکام الهی و جهت دادن آدمی در نظام اجتماعی و حکومت دینی وظیفه امامت است که پس از مقام رسالت به این مهم میپردازد.
و اینک این امر هدایت و این عهد الهی در دستان پر مهر ولی الله الاعظم امام عصر (عج) میباشد که با حضرتش باید عهد و پیمان بست.
این هدف بلند برای انسان که رشد و تعالی او را تضمین میکند و از خسارتهای روحی و فکری فرهنگی و اجتماعی او را نجات میدهد.
همان چیزی است که دنیای دیروز و امروز و فردا سخت بدان محتاج بوده و هست و خواهد بود.
فقط و فقط در امامت که همانا تجلی اسلام راستین و ناب میباشد تضمین میشود، لذا باید برای نیل به این آرمان و این مقصد بلند فضاسازی و زمینه سازی نمود و آمادگی هایی را تحصیل نمود، آمادگی در: ـ ذهنیت و تفکر ـ روحیه ـ طرح و تدبیر ـ تربیت نیروها ـ تشکل و سازماندهی ـ جهت دهی و قبول مسئولیت و جایگزینی مستمر این گونه انتظار مراحل اساسی انقلاب دینی را شکل میدهد1.
انتظار از دیدگاه اجتماعی الف: آرزو، خاستگاه امید2 هستی، موهبتی است که خالق هستیها به مخلوقات خویش ارزانی داشته و آنها را بدین نعمت موجودیت بخشیده است.
هر موجودی بنا به میزان درک و شعور خویش بهانهای برای تداوم هستی جستجو میکند، این بهانهها همان آرزوهایی است که در ذات خویش به آنها دلبسته است و زندگی خویش را وابسته آن میپندارد.
انسانها هر مقدار کمال بیشتری داشته باشند و هستی بیشتری را درک کنند.
آرزوهایی بزرگتر با مفاهیمی عظیمتر خواهند داشت.
این انسان است که در پناه بهرهوری از عقل، هستی را وسیعتر میبیند.
لذا دامن آرزوهایش گستردهتر از موجودات دیگر خواهد بود.
پهنه آرزوهای انسان بسیار وسیع است چنان که میتواند همه چیز را در خود جای دهد.
حتی آنچه را که در واقعیت نمی تواند تحقق بخشد در آرزوها محقق میکند و غیرممکنها را ممکن میسازد.
اگرچه برخی از آرزوهای دست نیافتنی و غیرممکن را دنبال نمیکند و برای آن نیرو صرف نمینماید، زیرا آن را عقلایی نمیبیند اما آن دسته از آرزوهایش که خواستههایی ممکن و انجام شدنی است و گاهی با تلاش بسیار و صرف وقت و عمر زیاد به دست میآید و گاه به راحتی حاصل میشود را دنبال میکند.
چنین خواستههایی است که زندگی را تداوم میبخشد و تلاش را جهت میدهد و بذر امید را در دل میکارد و این امید سبب ادامه حیات و کوشش بیشتر میشود.
این امید است که زندگی را معنادار ساخته، سختیها را آسان میکند و تحمل آنها را شیرین مینماید.
زندانی، به امید آزادی، دوره محکومیت خویش را میگذراند.
این امید آزادی است که او را پیش میبرد و به فرداهایش معنا میبخشد.
زیرا در یکی از همین فرداها او نیز آزادیش را دوباره بدست خواهد آمد.
بیمار به امید بهبودی، دوره بیماری را سپری میکند و معالجات سخت را بر خود هموار میسازد و شبهای طولانی را با درد میگذراند و تلخی داروها را تحمل میکند و اگر اطمینان مطلق داشت که علاجی برای او نیست و یا اگر میدانست شفای او غیرممکن است به هیچ یک از معالجات تن در نمیداد و هرگز قادر به تحمل وضعیت خویش نمیبود.
خلاصه اینکه هرکس به امیدی ادامه میدهد و پیش میرود، اگر امید به آینده بهتر نباشد و دورنمای زیباتری در پیش انسان گسترده نشده باشد هر انسانی متوقف میشود و میایستد.
حذف امید در حقیقت، حذف توانایی و فلج کردن نیروی هر انسان تلاشگر است.
شما نیز حتماً بارها شنیدهاید که: «انسان به امید زنده است» ب: امید، بستر انتظار تا اینجا روشن شد که انسانها در زندگی خویش در پی بهانههایی هستند و این بهانهها همان آرزوهاست که گاه کوچک است و گاه بزرگ، گاه کودکانه است و گاه ارزشمند.
گاه تحققپذیر است و گاه تحقق ناپذیر.
و با مطالعه در احوال بشر به این نتیجه میرسیم که امید در امتداد آرزوهای ممکن بشری پدید میآید و به خواستههای معقول آنها نیرو میبخشد و سبب تلاش و کوشش و مبارزه و پیشروی میشود و در انتها فهمیدیم که امید مسبب اصلی ادامه زندگی است.
امید، چشم انداز روشنی را در برابر ما ترسیم میکند و ما را به سوی آن میراند.
این کشش به سوی آن آینده مطلوب که پیش رویمان قرار دارد ما را به تلاش و صبر وادار میکند.
تلاش برای رفع موانع موجود و صبر برای تحمل سختیهای راه، به منظور جلو رفتن و نزدیک شدن به هدف.
این تلاش و صبر میهمان چشم براهی ما برای تحقق آرزوهاست.
سر از دریچه صبح امید کردن برون کسی که دامن شبهای انتظار گرفت ما انتظار میکشیم تا امیدمان ثمر بدهد و به نتیجه برسد.
نهال امیدمان را با انتظار آبیاری میکنیم تا میوه و نتیجه این انتظار، تحقق خواسته و هدف مطلوبمان باشد.
انتظار قدمی دیگر است از جانب ما به سوی خواستههای ممکن و هدفهای مطلوب زندگی، خواه این هدفها بیارزش باشد خواه متعالی.
کوهنوردی را در نظر بگیرید که ستیغ قلهای را برای فتح و صعود برگزیده است و بسوی آن در حرکت است.
قله، هدف و آرزوی اوست که به آن وابسته و امیدوار شده است و این امید سبب تلاش و اقدام و خلاصه محرک اصلی اوست.
انتظار رسیدن به قله سبب میشود تا او قدمی دیگر بردارد و میخی بکوبد و هربار سر را به سوی قله بلند و به فاصله کمتر شده خود و قله بنگرد تا بالاخره امید او نتیجه داده، انتظارش به پایان برسد و قله را فتح کند.
انتظار است که سبب میشود نیروهای خاموش آدمی روشن شود، جهت بگیرد و با تلاش و همت نتیجهای عظیم به بار آورد هرچه آرزویی مطلوبتر باشد و هرچه هدفی دوست داشتنیتر باشد انتظارش سختتر و تلاش برای آن شیرینتر خواهد بود.
انتظار عاملی است که صبر و تلاش را به دنبال میآورد و رسیدن به مطلوب را ممکن میسازد.
هرچه هدف نزدیک شود و صبر برای آن مشکلتر و تلاش برای آن بیشتر و جدیتر خواهد بود1.
رابطه انتظار و آمادگی انتظار باید همراه آمادگی باشد، چنانکه دیدهبان دشمن را میپاید، منتظر باید مواظب و مراقب تمام جوانب امور زندگی خویش و فراهم نمودن زمینه ظهور باشد.
این چیزی است که تشیع به ما آموخته که باید در مقام درگیری خودت را در یک مرحله معین آماده کنی2 چه در رابطه با فسادهای فکری3 و چه در قدرت روحی و چه در طرح عملی و سازماندهی و چه در برنامه عملی، در رابطه با عمل این انتظار تشیع است.
چون انتظار یک عم است که در روایت داریم: افضل اعمال امتی، انتظار الفرج برترین اعمال نزد ، من انتظار فرج است.
این آمادگی فکری با بینات4 شروع میشود، این بینات همان دگرگونی تلقی انسان از خودش میباشد.
انسان باید به مرحله ای برسد که به آنچه دارد دلخوش نباشد او در انتظار چیزی است که میتواند باشد و باید باشد.
مؤمن منتظر، شاید به خاطر شرایطی ساکت باشد اما ساکن نیست.
بنابراین تقیه در شرایط خاصش در استراتژی منتظر جایگاهی میتواند داشته باشد.
چرا که تقیه سکون نیست بلکه حرکتی دقیق و ظریف است بخاطر شرایط گوناگون زمینه سازی قیام.
این امر مسلم است که پویایی و معنویت تشیع مزاحم دنیای مستکبران و زورگویان است و آنان روشهای گوناگونی را برای نابودی ما بکار گرفته و خواهند گرفت.
لذا اسلام و خصوصاً تشیع که بر پایه عدالت اجتماعی و عدل و داد استوار است ناگزیر از درگیری با تفکر استکباری میباشد.
چرا که خداوند به مسلمانان اجازه نداده سلطه مستکبران غیرمسلمان را بپذیرد1 و هدف از ارسال این نامه را اجتناب از طاغوت2 و شرایط ایمان را کفر به طاغوت3 بیان نموده است.
پس چگونه منتظر مؤمن میتواند در مقابل وحشیگریهای استکبار سکوت نماید و حرکتی نکنند و آمادگی لازم را جهت قیام برای از بین بردن این تفکر تحصیل ننمایند.
لذا برای پیروزی بر تفکر استکباری باید در میان ابرقدرتها و مستکبران و طاغوتها نفوذ کرد و آنها را از دورن به چالش کشید که این خود جایگاه تقیه را در استراتژی منتظر شیعه نمایان میکند.
مادام که دشمن خدا در داخل گرفتار نشود در خارج امتیازی به مؤمنان نخواهد داد و میدان را ترک نخواهد کرد و مذاکره هنگامی امتیاز آفرین است که منتظر گلوی طاغوت را فشرده باشد و اگر نه او جز منافع استکباری خویش دیدگاهی ندارد و براحتی تسلیم عدل نخواهد شد.
چنانکه هیچ طاغوتی در طول تاریخ تسلیم عدل نگردیده است.
لذا منتظر باید خود واکسینه باشد و با ذکر اطاعت و تقوی و ارتباط و پیوند با خدا و نیایش و قیام شب و قرائت قرآن ظرفیت و وسعت صدر خویش را افزایش دهد و در مقابل جلوههای دنیا و وسوسههای شیطان و نفس مقابله نماید و با مطالعه و شناخت نظم و زیبایی جهان و قدرت لایزال الهی و تاریخ امم و شناخت عوامل صعود و سقوط تمدنها، بینش لازم را بدست آورد تا بتواند به شهادت پاسخ گوید و در برابر بدعتها مقاومت کند و بدعتگذاران را رسوا نماید.
در مرحله آمادگی، سازماندهی و مدیریت تحت ولایت الهی (ولایت فقیه) امری ضروری و کارساز است زیرا مولا علی (ع) میفرماید: » انه لابد للناس من امیر مبر او فاجر1 « (هر جامعه رهبری و حکومت میخواهد چه خوب باشد چه بد) از دیگاه تشیع ولایت الهی در زمان غیبت در وجه فقیه جامعالشرایط تجلی مینماید که نصوص معتبر دارد و مخالفین فقیه باید بدانند که هیچ مکتبی بدون فقیه و هیچ ایدئولوژی بدون ایدئولوگ ادامه نمییابد، لذا تاریخ فقاهت شیعه تاریخ مکتب و مذهب است.
و این سخن گروههای دیگر در شرایط فعلی بهتر میتوانند جامعه را به جامعه الهی امام زمان (عج) نزدیک کنند (به سعادت برسانند) یک شعار بیپایه و اساس است.
ولی این حرف که همین مسئولان میتوانند و باید بتوانند بهتر از این برنامهریزی و کار کنند یک مطلوب است.
سؤال این است که تکلیف منتظر واقعی در شرایط فعلی چیست؟
در برابر کمبودها و نارسائیها چه باید بکنید؟
تضعیف حاکمیت ولایت فقیه؟
توجیه حاکمیت ولایت فقیه یا اینکه به تکمیل نواقص و یاری حاکمیت ولایت فقیه برخیزد؟
حقیقت این است که تضعیف خیانت است و توجیه حماقت و تکمیل، رسالت منتظر واقعی است2.
انتظار چرا؟
ظهر الفساد فیالبر و البهر بما کسبت ایدی الناس (روم ـ بم) گفتی که فساد، بحر و بر را بگرفت هرچیز که بود ـ خشکتر ـ را بگرفت اینک برسان ظهور مهدی یا رب بینم که خیرها، بشر را بگرفت میگویند: انسان تکامل یافته، و جامعه پیشرفت کرده است.
میگویند: جامعه بشری دیگر احتیاجی به مدیر و راهبر ندارد.
میگویند: در این زمان دیگر سرپرستی از طرف خدا معنا ندارد.
میگویند: زمانی که بشریت طفلی بود، احتیاج به ولی داشت، اما اینک رشد یافته و ولی لازم ندارد.
اینک، بیاییم دوران کودکی بشر را با دوران بلوغش ـ که امروز است ـ مقایسه کنیم.
جامعه بشر را در دوران کودکی، با شمشیر و خنجر و مانند آن بیگناهان را میکشد، اینک در زمان بلوغش با مسلسل و بمب و سلاحهای کشتار جمعی و بیولوژیک و شیمیایی میکشد، به گونهای که گاهی با انفجار یک بمب هزاران زن و کودک بیپناه و بیگناه کشته میشوند.
در زمان کودکی دشمنش را با زهر مسموم میکرد، اینک در زمان بلوغش، جوانان جامعه را با مواد مخدر خاموش میسازد.
در زمان کودکی، ناگزیر بود برای دیدن حرام و فعل حرام دیگران را به محلهای خاصی ببرد.
اما اکنون در زمان بلوغش با استفاده از رسانههای گروهی، حرام را به خانهها میآورد.
در زمان کودکی، در و پنجرهای را میشکست و میدزدید.
اینک در زمان بلوغش بدون شکستن در و پنجره با بکارگیری علم و تکنولوژیش با اینترنت دزدی میکند.
نیرنگهای زمان کودکی صدها و حداکثر هزارها مورد را در برمیگرفت.
اینک با استفاده از ابزار ارتباطی جدید، میلیونها بلکه میلیاردها انسان را پوشش میدهد.
در زمان کودکی، فساد و بزهکاری را در خفا مرتکب میشد، اینک در زمان بلوغش آزادانه و بدون شرم مرتکب میشود.
و … در مقایسه طفولیت و بلوغ بشریت، در مییابیم که این تحول، پیشرفت انسان در انسانیت نیست.
بلکه فقط مدرن شدن ابزارهاست.
لذا، به هر دلیلی که دیروز احتیاج به هدایت کننده و ولی داشت، امروز احتیاجش بسی بیشتر است، زیرا ابزارش مدرنتر، سریعتر، فریبندهتر، مخربتر، فراگیرتر و قادرتر است.
امروز کل بشریت در معرض نابودی است.
نه فقط نابودی جسمانی، بلکه نابودی معنوی که به مراتب از اولی دردناکتر و مصیبتبارتر است، نه تنها انسان خود را نیافته، بلکه اساساً تبدیل به ماشینی شده که سوخت گیری میکند و راه میپیماید و از رده خارج میشود.
آن انسانی حقیقتاً رسد یافته که با مطالعه تاریخ بشریت ، عبرت میگیرد که انسان هیچگاه بدون کمک و هدایت خداوند نجات نخواهد یافت.
جامعه انسانی، مجموعهای است از «صفرها» که هیچگاه از جمع آنها عددی به دست نمیآید، هرچند که شمار صفرها زیاد باشد.
بلکه زمانی این جامعه به عددی تبدیل میشود که عددی مثلاً عدد «یک» از دنیای اعداد گام به شهر «صفر» ها بنهد و آنها را به مقام عددی برساند.
اکنون اگر صفرها ، عدد را به کناری بزنند، و به کثرت جمعیت خود بنازند و بخواهند با استناد به آن کثرت خود را عددی بدانند چه میشود؟
اینست حال انسانهایی که بدون رهبر الهی بخواهند زندگی کنند.
این است حال بشر خیرهسر و مستکبر، در دیروز و امروز و خدا کند که فردا چنین نباشد.
اینگونه برخوردها با محبتهای الهی پیشین، آخرین محبت حق را ـ به امر الهی ـ به پرده غیبت بکشانید، غیبتی که جهان صاحبدلان همواره از آن در تب و تاب است.
اما صاحبدلان، همواره کماند و اکثریت را، همان افراد سرکش و مغرور تشکیل میدهند.
ـ چرا حقیقتاً از غم هجران و غیبت آخرین هدایتگر و بازمانده رحمت خدا نمیسوزیم؟
ـ چرا با تمام وجود، ظهورش را در یادها زنده نمیکنیم؟
ـ چرا با شور و انگیزه او را نمیشناسیم و یادش را نمیطلبیم؟
نکند ما هم در فریب این دنیای رنگارنگ پر نیرنگ، غرق شده و فراموش کردهایم که در این دنیا چه کارهایم و برای چه آمدهایم؟
حتی اگر هنوز هم هوشیاریم و مقصد را گم نکردهایم، نکند شرکت گهگاه در مجالسی که به نام ایشان برپا میشود ما را به اشباع کاذب کشانده است.
و حلاوت نوشیدن چشمه آب حیات را فراموش کردهایم.
بیاییم و حال فقر خود را بیابیم.
بیاییم و نیاز خود به محبت بر حق الهی را باور کنیم.
بیاییم و ملتمسانه بازگشت آخرین سفیر هدایت و نور را از درگاه قادر مطلق طلب کنیم، که جز با ظهور ایشان بشریت به بلوغ خود نخواهد رسید1.
انتظار عبادت برتر افضل العباده انتظار الفرج برترین عبادت، انتظار فرج است.
منتظر، یاوری است که به یاری امام خویش شتافته و بضاعت ناچیز خود را به پای امامش ریخته است.
منتظر، یاوری است که از آنچه دارد دریغ ندارد و به دست و دل و زبان، کمر به خدمت مولایش بسته است.
منتظر، یاوری است که بار وظیفه را بر دوش خویش احساس میکند و به دنبال راهی تا ادای حق کند.
و بالاخره منتظر یاوری است صادق که هماره در پی نشانی است تا به آن شناخته شود و به وسیله آن به امامش منتسب گردد.
و چیست این نشان به جز انتظار که آنچه وظیفه شیعه و وظیفه یاور امام است را در خود نهفته دارد.
امام صادق (ع) میفرمایند: «هرکسی دوست دارد از یاوران حضرت قائم باشد بایستی انتظار او را داشته باشد و به نیکویی و پرهیزگاری رفتار نماید، پس اگر به این حال پیش از قیام او از دنیا برود پاداش یاوران مهدی را خواهد گرفت.
بنابراین بکوشید و جدیت کنید و چشم به راه باشید که گوارایتان باد.» شیعه امام غایب (ع) چشم براه عزیزی است در سفر.
سروری با عظمت، رهبری با کرامت، میهمانی که عزم اقامتش روشنی دیده و شادی ایام را به ارمغان میآورد.
آیا برای رسیدن میهمان مقدماتی لازم نیست؟
آیا پذیرایی از بزرگترین وجود عالم امکان آمادگی نمیخواهد؟
برای ورود میهمان چه میکنند؟
آنچه فراهم میآورند چیست؟
آیا گرد غفلت را زدودهاید؟
آیا خانههایتان پاکیزه است؟!
آیا چراغی افروختهاید؟
دلهایتان روشن است؟!
آیا آنچه را دوست دارد مهیا کردهاید؟
خود را به مانند او آراستهاید؟!
لباس منتظران به تن دارید؟!
آیا میهمانتان را میشناسید؟
به یادش هستید؟
برای رسیدنش دعا میکنید؟!
هیچ نشانی از او در خود دارید؟
آیا انتظار در شما پدیدار است؟!
آیا مشابهتی بین شما و او و یاران او دیده میشود؟!
که اگر چنین است پذیرایی امام، گوارایتان باد.
امام صادق (ع) میفرمایند: «کسانی که در انتظار دولت قائم درگذرند چون آنانند که در خدمت قائم باشند … بلکه چون آنانند که در رکاب مهدی شمشیر زده باشند … به خدا سوگند اینان چون آن کسانند که در خدمت پیامبر به شهادت رسیده باشند1.» میزبان حقیقی امام همچون تربیت شدگان حضرتش لیاقت خود را نشان داده و شایستگی یاوری در ظاهرشان پدیدار است.
امام سجاد (ع) میفرمایند: «آنان که در غیبت مهدی (ع) به پیشوایی او معترف و دیده براه ظهورش میباشند.
از تمامی مردم زمانها والاترند.
خدای، ایشان را آن چنان خرد و اندیشه و آگاهی بخشیده که نهانی مهدی به نزدشان، همتای پیدایی او میباشد.
اینان همانند رزمندگان رکاب پیامبر خدایند، اینان مؤمنان به ویژه شیعیان راست کردار ما هستند.
آنانند که به نهان و عیان، مردم را بسوی دین خدای بزرگ میخوانند1.» منتظر، در انتظار رهبری است دادگر، نیکوکار، عدالت گستر، مهربان، بخشنده و بزرگوار و … پس چگونه میتواند خود، طالب رفتارهای زشت و ناپسند انسانی باشد؟
منتظر میداند امامش بساط ظلم را بر هم میریزد.
پس کدام خردمند منتظری است که ظلم پرست و ستم پیشه باشد؟
منتظر میداند امامش به آنچه خیر است عمل خواهد کرد و از آنچه شر است بیزاری میجوید، پس چگونه این همه را دانسته اما به زشتی ادامه خواهد داد و زشت کردار خواهد شد؟!
منتظر، یاوری است که به دل بیعت کرده و عهد بسته و به پیمانش وفادار است و انتظار نشان ایستادگی اوست.
اگر دستها لیاقت فشردن دست امام و تجدید بیعت با او را ندارند، اندیشهها را که میتوان بسوی او سوق داد و خاطره بیعت با او را که میتوان ترسیم نمود؟
اگر چشم را تاب دیدن نگاه او نیست دل را که میتواند به یادش زنده داشت و روشن نمود؟
امام علی (ع) میفرماید: « یاران مهدی با او بیعت میکنند که هرگز دزدی نکنند، زنا نکنند، مسلمانانی را دشنام ندهند، خون کسی را به ناحق نریزید، به آبروی کسی لطمه نزنند، به خانه کسی هجوم نبرند، کسی را به ناحق نزنند، طلا و نقره و گندم و جو ذخیره نکنند …3» و آیا ما منتظران به عهد خویش وفادار ماندهایم و بیعت خود را نگه داشتهایم؟!
نه، اگر چنین بود هرگز نمیشنیدیم: حضرت حجت در نامهای به شیخ مفید میفرمایند: «اگر پیروان ما که خداوند توفیق طاعتشان دهد دلهایشان در وفای به عهد و پیمانی که با ما دارند همدل میشدند از دیدار مبارک ما محروم نمیشدند و سعادت دیدار ما را زودتر مییافتند، دیداری راستین و از روی معرفت، نسبت به ما، ما را از آنان جز اخبار ناگوار و ناخوشایند که از کارهایشان به ما میرسد چیزی باز نمیدارد.
خداوند یار و یاور ماست و ما را کفایت کرده و وکیل نیکویی است و درود او بر آقای بشارت دهنده و بیم دهنده ما، محمد و خاندان پاک او باد.1» آری انتظار، نشانهای است آراسته که بدان خود را میآرایند و غم دوری را التیام میبخشند.
و انتظار گزارشی است از وفای به عهد و سرشار بودن از یاد محبوب، انتظار یعنی عمل به آنچه نیکی است و پرهیز از آنچه بدی است.
امام صادق (ع) میفرمایند: «پرهیزگاران که به امام غائب میگروند نماز به پای میدارند ، از دارایی خود میبخشند.
به قرآن و کتابهای آسمانی پیش ایمان آورده و به جهان ابدی یقین دارند2».
فرمانبردار، اخلاص کیش، نیکوکار، عزتمند، قناعت پیشه، دین یاور، ستمدیده، بردبار، پاکزاد، نیک سرشت، پاکدل و خوش قلب3، که دلهایی سختتر از پولاد دارند و اگر بر کوهساری آهنین بگذرند از هم میپاشد4، همچون مشک همواره خوشبویند و همچون ماه تابان پیوسته فروزان5.
از سر نیزه، تیزترند و از شیر بیشه، دلیرتر6.
آری آنان پارسایان شب و شیر مردان روزند7.
هرکس بخواهد که به هنگام رستاخیز حضرت مهدی از یاوران او باشد به خصایصی که در مقدمه کتاب کمال الدین آمده، خود را بیاراید و در ایام غیبت به آداب و عقاید دینی خویش تمسک جوید و نگذارد شیطان در او شک و تردید راه دهد1.
شناخت و معرفت خویش را راست و درست گرداند؛ ایمان و یقین خویش را بیفزاید و تسلیم خاندان پیامبر بشود.
به حدی که در دلش چیزی نیابد که او را از فرمان آنها باز دارد2.» منتظر، شیعهای است که امامش را دوست دارد و به او میاندیشد و در تلاش برای یاری اوست و در صبر برای رسیدن ظهورش.