دانلود مقاله عرفان در افق اند?شه استاد شه?د مرتض? مطهر? ره

Word 97 KB 13706 23
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع

  • چکیده‏
    در این مقاله بر آن شده‏ایم تا «عرفان» را از دیدگاه استاد شهید مطهری بررسی کرده، به تبیین نگرش‏ها وگرایش‏های عرفانی او بپردازیم؛ چه این‏که استاد، عرفان را از نوع شناخت شهودی و مبتنی بر سیر و سلوک عملی‏ دانسته تا انسانِ عارفِ سالک، از مرحله «فهمیدن» به منزل «رسیدن و دیدن» تکامل یافته، به مقام توحید درمراتب گوناگون نائل شود که عرفان را با توحید ناب و انسان کامل نسبتی تام و تمام خواهد بود و در این جهت برخی‏ازاصول عرفانی از وحدت شخصی وجود، سلوک و شهود، ریاضت و عشق و محبّت بررسی شده و استاد، مقوله«وحدت وجود» را در مقام تصوّر و تصدیق از نوع سهل و ممتنع دانسته، معتقد است: بسیار اندکند کسانی که به‏حقیقت معنا و ماهیت آن‏ می‏پردازند.


    به اعتقاد استاد، عرفان با تصوّف فرق دارد و اوّلی را مقوله‏ای فرهنگی و دومی را اجتماعی می‏داند و به‏شدّت برنظریه اصالت، استقلال و غنای عرفان اسلامی و زایش و رشد و بالندگی عرفان اسلامی از دامن فرهنگ و آموزه‏های‏ قرآنی روایی تأکید دارد و نظریه بیگانه بودن عرفان با آموزه‏های اسلامی یا التقاطی و تلفیقی بودن عرفان اسلامی با عرفان‏های هندویی، مسیحی و...

    را نقد کرده، نمی‏پذیرد؛ اگر چه تأثیر و تأثّر فرهنگ‏های اخلاقی عرفانی را با عرفان‏ اسلامی قبول دارد.
    و نیز در این مقاله بر آن شدیم تا به تجلیّات و نماد و نمونه‏ای از گرایش‏های عرفانی استاد شهید مطهری و تحوّل‏تکاملی اندیشه، انگیزه و عمل وی از حکمت به عرفان به‏ویژه در اواخر عمر گرانبهایش اشاراتی داشته‏ باشیم.
    واژگان کلیدی: عرفان، وحدت وجود، ریاضت، عشق و محبّت، اخلاق، حکمت و فلسفه و....
    واژگان کلیدی: عرفان، وحدت وجود، ریاضت، عشق و محبّت، اخلاق، حکمت و فلسفه و....

    مقدّمه‏ تفسیری که از شاکله و شخصیت استاد شهید مطهری در اذهان خاص و عام وجود دارد، این است که او راشخصیت فلسفی و حکمی می‏دانند و همین بُعد وجودی استاد، ظهور بیش‏تری دارد و اکثر نوشته‏ها و گفته‏های آن‏ متفکّر بزرگ نیز از خردورزی و عقل‏گرایی او در تبیین اندیشه و بینش و حتّی گرایش‏های دینی حکایت می‏کند که‏ حکمت اندیشی و فلسفه‌ورزی او بر هیچ اهل معرفتی پوشیده نیست؛ امّا به این معنا نیست که در عرصه‏ها و ساحت‏های دیگر از مطالعات، اظهارنظر و تضلّع ویژه بهره‏مند نبوده است؛ بلکه شخصیت جامع‏الاطراف شهید مطهری جواز ابراز اندیشه و اظهار رأی صائب و ثاقب وی را در ابعاد گوناگون تفکّر دینی نیز منطقی و معقول می‏نماید؛ به‌ویژه این‏که گرایش‏های علمی و عملی استاد شهید به مقوله عرفان پژوهی در اواخر عمر شریفش، موارد معیار سنجش، و ارزیابی، استخراج و تبیین دیدگاه‏های عرفانی او را نیز مطلوب، بلکه ضرور می‏کند؛ افزون بر این‏که از صاحب نظری و کارشناسی ژرف‏اندیش، با گستره علمی و مطالعاتی فراوان، نیازشناسی، زمان‏شناسی و درک و درد دینی‏که استاد داشت، انگیزش بیش‏تری را فراروی ما می‏نهد تا نگرش‏ها و گرایش‏های عرفانی ـ سلوکی وی را بیش از پیش ‏مورد کاوش معرفتی قرار دهیم و این ساحت معرفتی شهید مطهری نیز به اصحاب معرفت و ارباب فضیلت و دانش‏پژوهان و حقیقت جویان معرّفی شود؛ چه این‏که در آثار و اثمار گونه‏گون گفتاری و نوشتاری یا بیانی و بَنانی آن متفکّر اسلام‏شناس، مواضع گوناگونی یافت می‏شود که زمینه‏ها و بسترهای کافی را در حصول و تبیین این وجه شخصیتی وی ‏در اختیار ما می‏نهد.

    بدیهی است ذهن و زبان و قلم استاد به تفکیک قلمرو و گستره هر کدام از فلسفه و عرفان و حکمت عقلی وشهودی به‏طور کامل آشنا بود و التزام عملی استاد در رهاوردهای علمی‏اش در امتیاز مقوله‏های حکمی ـ عرفانی ‏کاملاً مشهود است؛ امّا چه توان کرد که اشتراکات فراوان در حوزه‏های نظری هر کدام از معرفت فلسفی و عرفانی و این‏که زبان عرفان «فلسفه» و «فلسفی» است (مطهری، 1362: ص 190)، زمینه‏های لازم را در نوع نگرش‏ها وگرایش‏های استاد به‏صورت جامع فراهم ساخت؛ به ویژه آن‏که راه برهان و عرفان و معرفت استدلالی و ذوقی را مانعهالاجتماع ندانسته، هر دو را دارای ارزش معرفتی قلمداد می‏کرد و حتّی معتقد بود که ترجیح یکی بر دیگری، از نظر علمی و معرفتی بیهوده است: ...

    به نظر ما، سخن از ترجیح آن راه بر این راه بیهوده است.

    هر یک از این دو راه، مکمّل دیگری است و به هر حال، عارف، منکر ارزش ‏راه استدلال نیست (مطهری, 1360: ص 146 ـ 154).

    به همین میزان، دو هدف ما را بر آن داشت تا به تبیین اجمالی نگرش‏ها و گرایش‏های عرفانی استاد شهید اهتمام ‏ورزیم: 1.

    اندیشه‏ها و نگرش‏های عرفانی استاد از لابه‏لای آثارش استخراج و به آگاهان جامعه به‏ویژه نسل جوان وروشنفکر معرّفی شود و تبیین‏های عرفانی و اصول و معیارهای اندیشه آن شهید فرزانه و پاسخگویی‏هایی که به‏برخی سؤالات و شبهات در حوزه عرفان، ادبیات عرفانی و شخصیت‏های عرفانی ـ ادبی داده, مغفول و مهجور نماند و این ساحت پربرکت معرفتی استاد نیز در جامعه علمی حضور و ظهور داشته باشد.

    2.

    روح و روحیه عرفانی و گرایش‏های سلوکی و درد سیر و سلوکی استاد شهید در لابه‏لای معارف فلسفی وعقلانی‏اش پوشیده نماند و فقط تفسیر تک‏بعدی و تک‏ساحتی از شخصیت علمی و عملی استاد نداشته باشیم.

    افزون ‏بر این، گرایش‏های عرفانی ـ سلوکی در عرفان عملی که استاد شهید در اواخر عمر شریفش یافته و تحوّلی در شخصیت وی شمرده شده است نیز مطرح می‏شود تا مورد توجّه جدّی قرار گیرد.

    از سوی دیگر، اعتقاد خاصّ استاد به عرفان اصیل اسلامی که آن‏را دارای اصالت، استقلال و غنایی ویژه می‏دانست، تبیین، تحکیم و از آن دفاع شود و به‏ویژه در برابر اندیشه‏هایی که عرفان را غیراصیل، غیرمستقل و حتّی بیگانه و وارداتی می‏دانند و برخی نیز با کمی‏ تسامح، آن ‏را تلفیقی و التقاطی قلمداد می‏کنند، لازم می‏نُماید که نگرش‏ها، بینش‏ها، اعتقادات و حتّی نظریه استاد در اصالت، استقلال و جامعیت عرفان اسلامی به‏طور کامل تبیین و آشکار شود.

    استاد شهید، «اصالهالفطره‏ای» است (ر.ک: رودگر، 1380: ص 27) و «فطرت را ام‏المعارف می‏داند (مطهری، 1375: ص 250) و در تعبیری روشن و شفّاف و مستدل و مبرهن می‏فرماید: از نظر ما، راز تکامل را در «فطرت» انسان باید جست‌وجو کرد.

    عرفانی که شهید مطهری از آن سخن می‏گوید و در بطن و متن آموزه‏های قرآنی و حدیثی و سنّت و سیره علمی وعملی معصومان‏علیهم السلام ریشه دارد و هماره فطرت انسان به چالش کشیده می‏شود، تا «لیستادوهم میثاق فطرته» تحقّق ‏یابد، شناخت آن نوع از عرفان رنگ و بوی دیگری دارد که به انسان درد خدا و درد خلق و گرایش به درون و برون را توأمان عنایت می‏کند؛ بدین‏سبب، از خودآگاهی عرفانی به‏صورت راز سیر و سلوک یا عرفان عملی و نیل به مقام‏توحید و کمال سخن به میان می‏آورد (مطهری، 1378: ج 2، ص 324 ـ 324)؛ پس معرفت به خود، محاسبه خود و مراقبت از خویشتن، سرمایه‏های اصلی عرفان اسلامی هستند.

    چیستی عرفان و اقسام آن از دیدگاه استاد شهید مطهری‏ عرفان، شناخت حق و اسما و صفات الاهی از طریق تهذیب نفس و تزکیه و طهارت درونی است که در اثر سیر وسلوک حاصل می‏شود و تفسیر ویژه‏ای از عالم و آدم یا جهان هستی ارائه می‌کند؛ در پرتو آن، عالم را جلوه حق و مظهراسمای حُسنای الاهی می‏بیند و «توحید»، واپسین مقصد سیر و سلوک عارف است؛ توحیدی که وجود حقیقی رامنحصر در خدا دانسته، ماسوای الاهی را تجلّیات آن وجود و «نمود» می‏داند، نه «بود»؛ یعنی اگر در حکمت وفلسفه از «بود و نبود» و در اخلاق از «باید و نباید» بحث می‏شود، در عرفان از «بود و نمود» بحث می‏شود و در تفسیر عرفانی هستی، وجهه الاهی و معنوی، وجه اصیل وحقیقی قلمداد می‏شود؛ پس در عرفان از دو مقوله «خدا» «و انسان کامل» یعنی توحید و موحِّد سخن به میان می‏آید که «شهود توحید» یا «توحید شهودی» و راه‏رسیدن به مقام منیع توحید ناب و عرفانی در منازل و مقامات تعریف‏پذیر و تحقّق بردار است که سالک باید لزوماً درسیر و سلوک به آن دست یازد.

    به تعبیر استاد شهید مطهری، «توحید عارف یعنی طیّ طریق کردن و رسیدن به مرحله‏جز خدا هیچ ندیدن» (همو، 1362: ص 188).

    عرفان از منظر استاد، به دو بخش عرفان علمی و عرفان عملی ‏تقسیم‏پذیر است که از دو جنبه می‏توان درباره آن‏ها بحث کرد: 1.

    جنبه فرهنگی ـ عرفان؛ 2.جنبه اجتماعی ـ تصوّف‏ که دو بخش علمی و عملی وابسته به جنبه علمی و فرهنگی عرفان قلمداد شده است؛ اگرچه عرفان علمی اشتراک‏ها و افتراق‏هایی با اخلاق داشته و عرفان عملی به «سیر و سلوک» در عرفان نامگذاری شده است که سالک برای نیل‏به قلّه منیع انسانیت یعنی «توحید»، باید مراحل و منازلی را بپیماید و در فهم و طریقت چنین مراحل و مقاماتی و این‏که چه باید بکند و چه حالاتی برای او حاصل می‏شود، واردات قلبی‏اش چه و چگونه است و چه وظایف و مراقبت‏هایی را باید اعمال کند و سالک به‏طور کامل باید از راه و رسم منزل‏ها آگاه باشد، به انسان کامل یا خضر راه، پیر طریق، مراد، طایر قدس، و...

    نیازمند است؛ یعنی در رسیدن به توحید و مقام توحّد سالک، سیر و سلوک و پیر راه، لازم ‏است تا از خطر گمراهی برهد و به سر منزل مقصود برسد و تلائم و تعامل، تلازم و ترابط ویژه‏ای بین عرفان علمی و عرفان عملی برقرار است که در سیر و سلوک عرفانی متجلّی می‏شود و استاد شهید، روی این مقوله‏ها بسیار تأکید دارد (همان: ص 187).

    در این‏جا لازم است بر اساس اندیشه‏ها و نگرش‏های استاد، اشتراک‏ها و افتراق‏هایی را که بین ‏عرفان و فلسفه و عرفان و اخلاق وجود دارد، مطرح سازیم.

    اشتراک و افتراق عرفان و فلسفه‏ استاد مطهری معتقد است: چون عرفان نظری به تفسیر هستی می‏پردازد و از خدا، جهان و انسان بحث می‏کند، مانند فلسفه الاهی، دارای موضوع، مبادی و مسائل است و حتّی اعتقاد دارد که اگرچه استدلال‏های عرفانی ازمایه‏های عرفانی و کشفی و ذوقی استفاده می‏کند، به زبان دیگری یعنی فلسفه تعبیر و تبیین می‏شود (همان: 190).

    در هر حال، عرفان و فلسفه در این‏که به تفسیر هستی و نوعی جهان‏بینی می‏پردازند مشترکند؛ امّا در دو ناحیه ‏با هم امتیازاتی دارند: أ.

    اختلاف و افتراق در ناحیه بینش‏ها؛ ب.

    اختلاف و افتراق در ناحیه روش‏ها.

    أ.

    در ناحیه بینش‏ها، از نظر عارف فقط خدا اصالت دارد و ماسوای الاهی همه نمودها و مظاهر خدای سبحان ‏هستند و عرفان به وحدت شخصی وجود یا وجود ذات مظاهر اعتقاد دارد؛ در حالی‏که در فلسفه، هم خدا و هم غیرخدا اصالت دارند، جز این‏که خدا واجب‏الوجود و قائم بالذّات و غیرخدا ممکن‏الوجود و قائم بالغیر و معلول ‏واجب‏الوجود یعنی وجود ذات ‏مراتب هستند.

    عارف در بینش خویش به شهود حقیقت نائل می‏شود و به مقام قرب الاهی و فنا در ذات خدا می‏رسد؛ البتّه با قدم‏سیر و سلوک؛ ولی فیلسوف در بینش خویش فقط به «فهم جهان» و داشتن تصویری جامع و کامل از جهان در ذهن خویش می‏پردازد؛ یعنی در بینش عرفانی سخن از سلوک و شهود یا «شدن»، و در بینش فلسفی سخن از «شناختن» و «فهمیدن» است.

    ب.

    در ناحیه روش‏ها، روش عرفانی، سلوکی و مبتنی بر تزکیه و تهذیب نفس و نورانیت باطنی است، و روش‏فلسفی بر عقل و استدلال و برهان تکیه دارد که در روش‏ها، اختلاف از ابزارهای معرفتی هر کدام از فیلسوف و عارف‏حادث و حاصل می‏شود به این‏که ابزار معرفتی عارف، قلب و دل، و ابزار معرفتی فیلسوف، «عقل و ذهن» است وبه همین دلیل، استاد مطهری، در مواضع گوناگون پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم و جاهای دیگر درباره تبیین‏ فلسفی و مسائل فلسفی می‏فرماید: «تا ذهن را نشناسیم نمی‏توانیم فلسفه را بشناسیم» (مطهری، 1362: ص 54: 2/1362: ص 132).

    مباحث عرفانی، چه نظری و چه عملی، بر روی شناخت دل و راه قلب و فطرت قلبی و باید و نبایدهای سلوکی ‏تکرار و تأکید می‏کند؛ بدین‏سبب، در فرق نهادن ابزاری و متدیک حکمت و عرفان می‏نویسد: ابزار فیلسوف، عقل و منطق و استدلال است؛ ولی ابزار کار عارف، دل، و مجاهده و تصفیه و تهذیب و حرکت و تکاپو در باطن است ‏(همو، 1362: ص 191).

    استاد شهید، امتیازاتی را که بین نحله‏ها و نظریه‏های مختلف فلسفی از حکمت مشّا، اشراق و حکمت متعالیه ‏وجود دارد نیز به‏طور کامل تبیین کرده است که در فهم نگرش‏ها، روش‏ها، بینش‏های فیلسوفان و فلسفه‏های متنوّع‏ کاربرد فراوان دارد (همان: ص 100 ـ 113).

    وی در پایان به‏طور کلّی در افتراق حکمت و عرفان می‏نویسد:از نظر حکمت الاهی، هدف خصوص معرفهاللَّه نیست؛ بلکه هدف، معرفت نظام هستی است؛ آن‏چنان که هست.

    معرفتی که هدف‏حکیم است، نظامی را تشکیل می‏دهد که البتّه معرفهاللَّه رکن مهمّ این نظام است؛ ولی از نظر عرفان، هدف، منحصر به معرفه‌اللّه است.

    از نظر عرفان، معرفهاللَّه، معرفت همه چیز است.

    همه چیز در پرتو معرفهاللَّه و از وجهه توحیدی باید شناخته شود و این‏گونه شناسایی فرع برمعرفهاللَّه است.

    (همان: ص 100 ـ 113) اشتراک‏ها و افتراق‏های عرفان عملی و اخلاق‏ استاد شهید، مطهری‏(ره) ضمن این‏که اخلاق را مقدّمه عرفان عملی می‏داند و بخش عملی عرفان را ماننداخلاق و علم اخلاق (همان: ص 187 و 188) می‏شمرد ـ چون هر دو درباره روابط انسان با خدا، جهان و انسان «یاچه باید کردها» و وظایف او بحث می‏کنند که در حقیقت، نقطه اشتراک عرفان و اخلاق است ـ به تفاوت‏ها وافتراق‏های هر کدام از عرفان و اخلاق نیز اشاراتی دارد که عبارتند از: 1.

    عملاً بحث عرفان عملی درباره رابطه «انسان با خدا» است.

    اگرچه درباره رابطه انسان، جهان و خود نیزبحث می‏کند، چنین ضرورتی درباره بحث از رابطه انسان با خدا، در همه سیستم‏های اخلاقی وجود ندارد و اگرچه ‏فقط در سیستم‏های اخلاق دینی و مذهبی این بُعد مورد توجّه و عنایت قرار گرفته است.

    سیر و سلوک عرفانی «پویا» یعنی مبتنی بر طیّ منازل، مراحل و مقامات است که رابطه ویژه‏ای از نوع رابطه‏علّی و معلولی بین منازل و مقامات برقرار است؛ امّا در اخلاق، چنین ماهیت و رابطه‏ای وجود ندارد که اخلاق ساکن وایستا است؛ یعنی از نقطه آغاز و انجام و مراحل و مقامات سخنی به بیان نیامده است؛ بدین‏سبب در عرفان«صراط» و تربیت منازل در طریقت وجود دارد؛ امّا در اخلاق چنین نظام، ساختار و ترتبّی وجود ندارد.

    3.

    عناصر روحی اخلاق، محدود به معانی و مفاهیمی است که اغلب آن را می‏شناسیم؛ امّا عناصر روحی عرفانی،گستره و قلمرو گسترده‏تری دارد که در سیر و سلوک عرفانی یک سلسله واردات، احوال، کشف و شهودها و تجربیات‏عرفانی وجود دارد که به سالک آن راه منحصر است و دیگران از آن بی‏خبر و بی‏بهره‏اند (برگرفته از همان: ص 189ـ 187).

    نسبت عرفان با اسلام‏ یکی از پرسش‏های محوری و بنیادی که در گذشته و حال وجود داشته و دارد و بسیاری از متفکّران، اعمّ ازمورّخان، حکیمان، عارفان، فقیهان و...

    را به خود مشغول کرده و امروز، در معرفت‏شناسی فلسفه علم، فلسفه دین وفلسفه عرفان نیز به‏شدّت مورد توجّه اصحاب پژوهش و معرفت است، پاسخ به این سؤال است که بین عرفان با دین و به‏ویژه عرفان با اسلام چه نسبتی برقرار است که پاسخ درست و جامع به این پرسش، بسیاری از شبهات و سؤال‏های ‏دیگری را نیز حلّ و فصل می‏کند؛ برای مثال، آیا عرفان دینی داریم یا نه؟

    آیا عرفان اسلامی داریم یا نه؟

    یا اساساً عرفان، فرادینی و فرامذهبی است و در قالب ادیان نمی‏گنجد و می‏توان عرفان منهای دین و مذاهب نیز داشت؛ یعنی ‏حتّی عرفان غیر دینی یا الحادی یا...؟

    هماره نزاع‏های سختی بین فرقه‏های گوناگون اسلامی و مشارب گونه‏گون دینی ‏نیز وجود داشت...؛ امّا در این میان، استاد شهید مطهری(ره) یک عقیده خاصّی دارد که با کمال شجاعت وصراحت و صداقت می‏نویسد: یکی از علومی که در دامن فرهنگ اسلامی زاده شد و رشد یافت و تکامل پیدا کرد، علم عرفان است (همان: ص 186)؛ یعنی بستر تولّد، تکامل، زایش و رویش عرفان را فرهنگ اسلامی می‏داند و بین اسلام، معارف اسلامی و فرهنگ‏اسلامی و عرفان چه علمی و چه عملی نسبت وجودی و استکمالی قائل است و می‏نویسد: عرفان، هم در بخش عملی و هم در بخش نظری، با دین مقدّس اسلام تماس و اصطکاک پیدا می‏کند؛ زیرا اسلام مانند هر دین و مذهب ‏دیگر و بیش‏تر از هر دین و مذهب دیگر، روابط انسان را با خدا و جهان و خودش بیان کرده و هم به تفسیر و توضیح هستی پرداخته است ‏(همان: ص 191)، و در نسبت‏شناسی و نسبت سنجی عرفان با اسلام می‏نویسد: البتّه عرفای اسلامی هرگز مدّعی نیستند که سخنی ماورای اسلام دارند و از چنین نسبتی سخت تبرّی می‏جویند.

    بر عکس، آن‏ها مدّعی‏هستند که حقایق اسلامی را بهتر از دیگران کشف کرده‏اند و مسلمان واقعی آن‏ها می‏باشند.

    عُرفا چه در بخش عملی و چه در بخش نظری، همواره به کتاب و سنّت و سیره نبوی و ائمّه اکابر صحابه استناد می‏کنند (همان: ص161).

    مایه‏های اصلی و سرچشمه‏های اوّلیه عرفان اسلامی از دیدگاه استاد مطهری، «اسلام» و فرهنگ اسلامی است‏که در تفسیر عالم وجود و هستی‏شناسی‏های اسلامی متجلّی شده و چون روابط چهارگانه 1.

    رابطه انسان با خدا، 2.رابطه انسان با خود، 3.

    رابطه انسان با جامعه، 4.

    رابطه انسان با جهان از حیث نظری و عملی در مکتب و فرهنگ‏اسلامی به خوبی و با حساسیّت و جامعیتی خاص تبیین شده است، لایه‏هایی از نگرش‏ها و گرایش‏های اسلامی وفرهنگ اسلامی، لایه‏های باطنی و عرفانی است که عارفان از آموزه‏های اسلامی و متون و بطون معارف اسلامی‏استخراج و نظام‏مند ساخته‏اند؛ اگرچه استاد شهید، سه نظریه را در نسبت‏شناسی اسلام با عرفان مطرح و تفسیر می‏کند که عبارتند از: أ.

    نظریه گروهی از محدّثان و فقیهان اسلامی در عدم پایبندی عارفان به اسلام و عوام فریبی آن‏ها در استناد سازی عرفان به کتاب وسنّت، یعنی از دید این گروه، عرفان هیچ نسبت و ربطی به اسلام ندارد.

    نظریه گروهی از متجدّدان معاصر که معتقدند: عرفان و تصوّف، نهضتی از سوی ملل غیر عرب ضدّ اسلام و عرب، زیر پوششی ازمعنویت بوده است؛ یعنی معتقدند: عرفان، نهضتی وارداتی و بیگانه برای ضدّیت با اسلام و مسلمانان بوده است و به تعبیر استاد شهیدمطهری، گروه اوّل، با تکیه بر اسلام و توده‏های مسلمان با «عارفان» و «عرفان» ستیز و مبارزه می‏کنند و گروه دوم با تکیه برشخصیت برخی عارفان با اسلام مبارزه می‏کنند و به ستیز با اندیشه‏های عمیق و ظریف اسلامی برخاستند.

    ج.

    نظریه معتدل یا گروه بی‏طرف که بر نقد برخی نظریات عرفانی به‏ویژه عرفان عملی که به تصوّف و فرقه‏بازی و بدعت‏ها و انحراف‏هاانجامیده است پرداخته‏اند؛ امّا معتقدند که عارفان مانند سایر طبقات فرهنگی اسلام و مانند غالب فرقه‏های اسلامی به اسلام، نهایت‏خلوص را داشته و هیچ سوء نیت نداشته‏اند.

    استاد مطهری، نظریه سوم را که در واقع دو بخش دارد، پذیرفته است: 1.

    بخشی که به معارف باطنی و عمق فرهنگ اسلامی مربوط می‏شود که به عرفان موسوم شده است.

    بخشی که به نظریات عرفانی برخی عارفان و کارکرد و عملکرد برخی فرقه‏های عرفانی یا صوفیه مربوط است.

    وی معتقد است: عرفان، ساحتّی از ساحت‏های فرهنگ و معارف اسلامی است که نباید از آن غافل شد و لایه‏های‏باطنی دین مقدّس اسلام در عرفان اصیل و خالص اسلامی به ظهور رسیده است؛ اگرچه عملکرد عارفان و کارکردعرفان و تصوّف نقدپذیر است: در سنجش و ارزیابی انطباق نظرهای عارفان با کتاب و سنّت و فرهنگ‏اصیل اسلامی و نوع کارکرد عرفان و تصوّف باید کارشناسان و متخصّصان مربوطه بررسی و اظهارنظر کنند (همان: 192 و 193)؛ نتیجه آن‏که استاد شهید معتقد است: عرفان اسلامی، مایه‏ها و مادّه‏های اصلی خود را از اسلام گرفته است ‏(همان: 195).

    و عارفان برای آن‏ها ضوابط و اصول کشف کرده‏اند و به‏تدریج در فرهنگ اسلامی رشد و تکامل یافته است؛ اگرچه ‏در تفسیر و کشف اصول و توسعه عرفان نظری و عملی تحت تأثیر جریانات خارج به‏ویژه اندیشه‏های کلامی، فلسفی‏بالاخص اندیشه‏های فلسفی اشراقی قرار گرفته‏اند (همان: ص 196) و پس از طرح نظریه برخی فقیهان در نقد و نفی ‏نظریات عرفانی عارفان می‏نویسند: حقیقت این است که نظریه این گروه، به هیچ وجه قابل تأیید نیست.

    مایه‏های اوّلی اسلامی بسی غنی‏تر است از آن‏چه این گروه به جهل‏و یا به عمد فرض کرده‏اند.

    نه توحید اسلامی به آن سادگی و بی‏محتوایی است که این‏ها فرض کرده‏اند و نه معنویت انسان در اسلام منحصر به زهد خشک است و نه نیکان صحابه رسول اکرم آن‏چنان بوده‏اند که توصیف شد و نه آداب اسلامی محدود است به اعمال جوارح واعضا....

    تعلیمات اسلامی توانسته است الهام‌بخش یک سلسله معارف عمیق، در مورد عرفان نظری و عملی بوده‏است (همان: ص167).

    در این موضوع لازم است برای فهم «نسبت دین و عرفان» و امکان‏ناپذیر بودن عرفان منهای مذهب و امتیازاتی‏که عرفان اسلامی بر برخی عرفان‏های دیگر دارد، چند نکته محوری را از افق اندیشه و بینش استاد مطهری بیاوریم: نکته اوّل: عرفان متعالی و برین در قرآن‏ استاد شهید پس از ذکر آیاتی از قرآن «115 بقره، 3 حدید» می‏نویسد: بدیهی است که این‏گونه آیات، افکار و اندیشه‏ها را به سوی توحیدی برتر و عالی‏تر از توحید عوام می‏خوانده است؛ لهذا در حدیث‏ کافی آمده است که خداوند می‏دانست که در آخر الزمان مردمانی متعمّق در توحید ظهور می‏کنند؛ لذا آیات اوّل سوره‏ الحدید و سوره «قل‏ هواللَّه احد» را نازل فرمود.

    در مورد سیر و سلوک و طیّ مراحل قرب حق تا آخرین منازل کافی است که برخی آیات مربوط به«لقاءاللَّه» و آیات مربوط به «رضوان‏اللَّه» و آیات مربوط به وحی و الهام و مکالمه ملائکه با غیر پیغمبران مثلاً حضرت مریم ومخصوصاً آیات معراج رسول اکرم را مورد نظر قرار دهیم.

    در قرآن سخن از نفس امّاره، نفس لوّامه، نفس مطمئنه آمده است.

    سخن از علم افاضی و لدنی و هدایت‏های محصول مجاهده آمده است: «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا» در قرآن، از تزکیه نفس به عنوان یگانه موجب فلاح و رستگاری یاد شده است: «قَدْ أَفْلَحَ مَن‏زَکَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا».

    در قرآن، مکرّر سخن از حبّ الاهی مافوق همه محبّت‏ها و علقه‏های انسانی یاد شده است.

    قرآن ازتسبیح و تحمید تمام ذرّات جهان سخن گفته است و با تعبیری از آن یاد کرده که مفهومش این است که اگر شما انسان‏ها «تفقه» خود راکامل کنید، آن تسبیح‏ها و تحمیدها را درک می‏کنید.

    به علاوه، قرآن در مورد سرشت انسان مسأله نفخه الاهی را طرح کرده است...

    سخن دروجود چنین سرمایه عظیمی است که می‏توانسته الهام‏بخش خوبی در جهان اسلام باشد...

    (همان: ص 197 و 198).

    نکته دوم: کلمات پیامبر اکرم(ص) و احادیث و روایات، الهام بخش عرفان اصیل اسلامی‏ کلمات رسول اکرم‏(ص) از جمله گفت‏وگوی او پس از ادای نماز صبح با یکی از اصحابش درباره یقین و نشانه‏هایش ‏و نقش عبادت الاهی در تنویر دل‏ها و رساندن انسان به مقام «احسان» و «شهود» و «مکاشفه» و همچنین‏آموزه‏های دیگر نبوی و معارف «علوی» و «ولوی» چنان سرچشمه‏های زلال بینش‏های الاهی و گرایش‏های ‏معنوی و هیجانات روحی و واردات قلبی و سوز و گدازها و عشق‏های آسمانی و معنوی شده است که به‏واقع الهام‏بخش عرفان اصیل اسلامی و توحید ناب و تربیت موحَّد کامل شده، و کافی است به نهج‏البلاغه که منشأ عرفان عمیق‏نظری و سرچشمه ژرف عرفان عملی به‏صورت گسترده شده است نگاهی بیفکنیم؛ به‏ویژه به خطبه‏های 220 در تفسیر آیه 27 نور و 218 در تبیین اوصاف عارفان و مواضع گونه‏گون دیگر که در توحید علمی و عینی و عرفان اصولی‏ و وصولی، دستمایه‏های شگرفت و شگفتی شده‏اند اندک توجّهی داشته باشیم و به ادعیه اسلامی که قلّه‏های بلند عرفان و معنویت و سلوک و شهود را با چشم‏اندازی گسترده در معرض دید اصحاب عقل و دل نهاده‏اند، از جمله‏ مناجات شعبانیه، دعای کمیل، دعاهای پانزده‏گانه امام سجادعلیه‌السلام دعای عرفه و...

    توجّه کنیم.

    به تعبیر استاد شهید مطهری، «آیا با وجود این همه منابع، جای این هست که ما در جست‏وجوی یک منبع خارجی باشیم؟» (همان: ص200) این منابع گسترده و متنوّع چنان وضوحی در آموزه‏های اخلاقی و عرفانی اسلام دارند که افرادی مانند نیکلسن ‏انگلیسی و ماسینیون فرانسوی «که مطالعات وسیعی در عرفان اسلامی دارند و با اسلام بیگانه نیستند، صریحاً اعتراف دارند که منبع اصلی عرفان اسلامی، قرآن و سنّت است (همان: ص 201).

    نکته سوم: محال و بی‏معنا بودن عرفان منهای مذهب‏ استاد شهید مطهری به ممتنع بودن و بی‏معنا بودن عرفان منهای مذهب اشاراتی دارد: اخیراً به عرفان توجّه پیدا کرده‏اند از باب این‏که آن را فرهنگ انسانگرا می‏دانند که اساس عرفان، خدا آگاهی و تسلیم به خدا است‏می‏خواهند عرفان را از خدا جدا کنند و عرفان هم باشند.

    خیلی عجیب است!

    من در نوشته‏های امروز ایرانی‏ها می‏بینم به عرفان گرایش‏پیدا کرده‏اند.

    عرفان منهای خدا و مذهب!

    این خیلی عجیب است!

    امکان ندارد.

    امام باقرعلیه‌السلام فرمود: «غَّرَبوا و شَرّقوا» (مجلسی،33/46 :1372) به غرب عالم بروید، به شرق عالم بروید آخرش باید بیایید این‏جا.

    زانو بزنید تا حقیقت را بفهمید (مطهری، 1378: ج 2، ص 25 ـ 28).

    نکته چهارم: منطق عرفانی قرآن‏ استاد پس از طرح و تفسیر آیه سوره نور و بحث از هدایت‏های عقلی، باطنی، وحیانی و حتّی هدایت‏های حسّی که‏ از مشکات و مصباح و زجاجه مستفاد می‏شود، به طرح سؤالی که آن چراغ هدایت در چه خانه‏ای است، پرداخته و پاسخ داده: در خانه وجود انسان.

    هدایت وحی به‏ویژه در خانه اولیای خدا است: «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ»؛ آن‏گاه به نقل مطلبی از مرحوم آقا سیّد مهدی قوام که بالای منبر به تفسیرِ «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ‏ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ» (بقره (1): 114) پرداخته، آن‏را تطبیق کرد بر این‏که هر کس بدن و اندامش مسجدی برای روح اواست و مانع شدن از این‏که این بدن، مسجدهای ذکر خدا باشد، به هر شکلی ستم است.

    یک شکل آن این است: «کشتن مؤمن، خراب کردن مسجد است» و بالاترینش کشتن اولیای خدا است» فرموده است: «خیلی خوشم‏آمد» (همو، 1369: 121)؛ سپس استاد در تفسیر آیه یاد شده سوره نور فرموده است: در این خانه‏ها، صبح و شام ]تسبیح خدا می‏شود[ مفسّرین گفته‏اند: مقصود این است که علی‏الدّوام تسبیح و ذکر خدا می‏شود، نه فقطصبح و شام و بقیّه‏اش به غفلت می‏گذرد.

    مسبّح چه کسانی هستند؟

    تعبیر قرآن را ببینید: «رجال لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکراللَّه».

    مقصود از کلمه «رجال» همان‏طور که مفسّرین گفته‏اند، این نیست که یعنی «نه زن‏ها» بلکه به اصطلاح «الغاء خصوصیّت»می‏شود، و به‏علاوه، عنایت روی این است که یعنی «با همتّانی» بزرگ همتانی که تجارت و خرید و فروش، آن‏ها را از یاد حق بازنمی‏دارد؛ البتّه تجارت و بیع به عنوان مثال است؛ یعنی شغل و کار و تدریس و معلّمی و وعظ و خطابه و بنّایی و معماری و طبابت و غیره هم‏از همین قبیل است.

    مردهایی که کارشان آن‏ها را از یاد خدا باز نمی‏دارد.

    از این‏جا تفاوت منطق عرفانی قرآن با خیلی از عرفان‏ها روشن‏می‏شود.

    قرآن نمی‏گوید مردانی که از کار و تجارت و بیع و بنّانی و معماری و آهنگری و نجّاری و معلّمی و خلاصه «وظایف» دست‏ برمی‏دارند و به ذکر خدا مشغول می‏شوند.

    می‏فرماید: آن‏ها که در همان حالی که اشتغال به کارشان دارند، خدا را فراموش نمی‏کنند.

    یگانه ‏چیزی که هیچ وقت او را فراموش نمی‏کنند، خدا است.

    یک چنین آدمی واقعاً بدن او مسجد است؛ چون همیشه در این بدن، یاد خدا و ذکرخدا و تسبیح خدا است.

    همه کارهای درستی که دیگران می‏کنند، او هم می‏کند؛...

    امّا تفاوت در این است که او در عین اشتغال به کارش‏ یک لحظه از خدا غافل ‏نیست...

    (همو، 1375: ج 4، ص 121 ـ 124).

    نکته پنجم: اساس عرفان اسلامی‏ اساس عرفان اسلامی بر دو محور «خودشناسی» و «خودسازی» یا «خودآگاهی و خداآگاهی» قرار داردکه فرهنگ اسلامی مملّو از مباحث معرفتی و آموزه‏های عمیق و دقیقی در ساحت خودشناسی و تهذیب نفس وخودسازی است و بر محور خودآگاهی، به‏ویژه «خودآگاهی عرفانی» تکیه مؤکّد دارد.

    استاد شهید مطهری درمواضع گوناگون از جمله انسان در قرآن (همو، 1378: ج 2، ص 25 ـ 28)، سیری در نهج‏البلاغه (همو، 1360 : ص 276 ـ 305) به آن پرداخته و از خود فراموشی، خدافراموشی، خود زیانی، خودباختگی، با خودبیگانگی و...

    بر حذرداشته و این عوامل را آفات خودآگاهی و خودیابی دانسته است و از عوامل رشد؛ فلاح، سعادت و کمال نیز یاد خدا،عبادت و پرستش الاهی، خدمت به محرومان، توکّل، صبر، شرح صدر و تقوا را نام برده است (همان، 1368: ص 210 ـ 254).

    برخی اصول نظری عرفان از دیدگاه استاد شهید مطهری‏ 1.

    وحدت وجود: استاد شهید با قلمدادکردن رکن اصیل عرفان اسلامی، یعنی «توحید» و تفسیری که عارفان ازآن ارائه داده‏اند، یعنی هستی‏شناسی عرفانی یا جهان‏بینی عرفانی که بر «توحید ناب» مبتنی است و شناخت وشهود توحید یا توحید علمی و عینی عرفانی (همان، 1362: ص 186 ـ 191) در مواضع متعدّد به تبیین «وحدت‏وجود» از منظر فلسفی و عرفانی یا با رویکردهای عقلانی و کشفی پرداخته است.

    که به برخی مواضع با نگرش وروش عرفانی اگر چه به زبان فلسفی و عقلانی می‏پردازیم: اصول وحدت و تصوّف بیش از همه جا در قرآن ذکر شده، و همچنین پیغمبر می‏گوید که خداوند می‏فرماید: چون بنده من در اثرعبادت و اعمال نیک دیگر به من نزدیک شود، من او را دوست خواهم داشت؛ بالنتّیجه من گوش او خواهم بود که با من بشنود و چشم او خواهم بود که با من می‏بیند و زبان و دست او خواهم بود که به توسّط من می‏گوید و می‏گیرد.

    اوّل بیاییم سراغ مسأله «وحدت وجود» که گفتیم محور، جهان‏بینی عرفانی است.

    اصلاً «وحدت وجود» چیست؟

    وحدت‏وجود از آن اندیشه‏هایی است که کم‏تر کسی به عمق این اندیشه پی برده و پی می‏برد.

    این ‏را دیگر بدون تعارف باید گفت بعضی به هر چیزی‏که می‏رسند، می‏گویند وحدت وجود.

    این‏هم یک وحدت وجود!

    حالا ما با لفظش کار نداریم ممکن است هر مکتبی را اسمش بگذارندوحدت وجود!

    امّا ببینید مثل اصالت وجودی است که در اگزیستانسیالیسم الان دارند می‏گویند ما خودمان در فلسفه اسلامی مبحث‏گسترده‏ای داریم به نام اصالت وجود یک چیز کمی هم این‏ها دارند.

    خوب اسمش را می‏خواهند بگذارند اصالت وجود.

    کسی دعوا ندارد؛یعنی در انحصار کسی نام نیست و به نام خودش کسی ثبت نکرده است.

    بسیار بسیار کمند افرادی که بتوانند تصوّر صحیحی از «وحدت‏وجود» که عُرفا دارند، داشته باشند از مستشرقین گرفته و غیرمستشرقین شما می‏بینید همیشه مستشرقین.

    و علمایی از غیرمستشرقین‏خودمان این «وحدت وجود» را چیزی تعبیر می‏کنند به‏نام حلول و اتّحاد، در صورتی‏که حلول و اتّحاد، ضدّ وحدت وجود است.

    به قول ‏شبستری: حلول و اتّحاد این‏جا محال است‏ که در وحدت دویی عین ضلال است‏ منتهایش می‏گوید: خوب اگر اتّحاد نیست، حَلاّج چطور گفته است «انا الحق»؛ پس معنای «انا الحق» اتّحاد است.

    خیر آقا!

    «انا الحق» همه‏جا اتّحاد نیست.

    نه اتّحاد است و نه حلول (مطهری، 1365: ص 141).

    استاد شهید در اهمیّت تصوّر دقیق و درست از مقوله‏ها و مفاهیم ماوراءالطبیعی می‏نویسد: می‏گویند: درست هم می‏گویند: اشکال مسائل ماوراءالطبیعی در مرحله تصوّر است، نه در مرحله تصدیق؛ یعنی عمده این است که‏ذهن بتواند تصوّر صحیحی از آن معانی پیدا کند و پس از آن‏که چنین توفیقی یافت، تصدیق کردن آن‏ها بسی آسان است برخلاف سایر علوم ‏که تصوّر معانی و مفاهیم آن‏ها آسان است و هر مشکلی هست در مرحله تصدیق و اثبات است و هم از این جهت است که ورود در این فنّ‏را جز برای افراد خاصّی روا نمی‏شمارند.

    اندیشه‏ای به وسعت اقیانوس و قریحه‏ای به لطافت نسیم صبحگاهی باید فی المثل محتوای‏ قاعده بسیط‌الحقیقه را در خود جای بدون آن‏که آسیبی به مظروف خویش برساند؛ از این‏رو اکثر اشتباهاتی که رخ می‏دهد؛ از نرسیدن به مدّعا و خوب تصوّر نکردن‏است (مطهری، 1360: ص 36).

    توحید عارف، یعنی موجود حقیقی، منحصر در خدا است.

    جز خدا هر چه هست، «نمود» است، نه «بود».

    توحید عارف یعنی«جز خدا هیچ ندیدن (همو، 1362: ص 188).

عرفان در افق اندیشه استاد شهید مرتضی مطهری(ره) چکیده‏ در این مقاله بر آن شده‏ایم تا «عرفان» را از دیدگاه استاد شهید مطهری بررسی کرده، به تبیین نگرش‏ها وگرایش‏های عرفانی او بپردازیم؛ چه این‏که استاد، عرفان را از نوع شناخت شهودی و مبتنی بر سیر و سلوک عملی‏ دانسته تا انسانِ عارفِ سالک، از مرحله «فهمیدن» به منزل «رسیدن و دیدن» تکامل یافته، به مقام توحید ...

مختصری از زندگینامه استاد شهید مرتضی مطهری (ره) استاد شهید آیت الله مطهری در 13 بهمن 1298 هجری شمسی در فریمان واقع در 75 کیلومتری شهر مقدس مشهد در یک خانواده اصیل روحانی چشم به جهان می گشاید. پس از طی دوران طفولیت به مکتبخانه رفته و به فراگیری دروس ابتدایی می پردازد. در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی اشتغال می ورزد. در سال 1316 ...

شهید مطهری، نور تابنده ای بود که انوار یکتا پرستی را بر جان مخاطبان خود تاباند و زنگار انحراف و التقاط را از دل ها زدود. او تجسم معارف اسلامی، علوم و فنون عقلی و نقلی، اصلاحگر بزرگ جامعه اسلامی و مظهر کامل یک اندیشمند برجسته کشور ایران و جهان اسلام بود. به حق او یکی از بزرگترین معماران بنای فکری نظام اسلامی به شمار می آید. بی تردید کتاب ها و گفتارهایی که این نظریه پرداز اسلامی ...

شهید مطهری، نور تابنده ای بود که انوار یکتا پرستی را بر جان مخاطبان خود تاباند و زنگار انحراف و التقاط را از دل ها زدود. او تجسم معارف اسلامی، علوم و فنون عقلی و نقلی، اصلاحگر بزرگ جامعه اسلامی و مظهر کامل یک اندیشمند برجسته کشور ایران و جهان اسلام بود. به حق او یکی از بزرگترین معماران بنای فکری نظام اسلامی به شمار می آید. بی تردید کتاب ها و گفتارهایی که این نظریه پرداز اسلامی ...

مقدمه ‏ماندگاری, پویایی و پیوستگی ادیان در جاری زمان, بسته به دلبستگی و پای بندی پیروان و گروندگان به ‏آنهاست. زیرا دینداری, سعادت و رستگاری و کامیابی خویش را در باورمندی به آموزه های دینی خود می داند ‏و با چنین انگاره ای, خود را از درون پای بند به پشتیبانی و دفاع از آن می بیند. بر همین اساس شخص دیندار ‏حاضر است برای دست یابی به سعادت و رستگاری, هرگونه پشتیبانی مادی و معنوی را ...

استاد شهید آیت الله مطهری در 13 بهمن 1298 هجری شمسی در فریمان واقع در 75 کیلومتری شهر مقدس مشهد در یک خانواده اصیل روحانی چشم به جهان می گشاید. پس از طی دوران طفولیت به مکتبخانه رفته و به فراگیری دروس ابتدایی می پردازد. در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی اشتغال می ورزد. در سال 1316 علیرغم مبارزه شدید رضاخان با روحانیت و علیرغم مخالفت ...

دکتر علی شریعتی 29 خرداد سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی است. به همین مناسبت هر ساله به پاس خدمات ارزنده او به نسل جوان این کشور آثار و اندیشه های او همچون استاد شهید مرتضی مطهری مورد نقد و بازخوانی مستمر قرار می گیرد. بی شک او و استاد مطهری دو اندیشمند و دو متفکر تأثیرگذار در جامعه ایرانی بوده و هستند که اندیشه های آنان مقدمات نظری انقلاب اسلامی ایران را فراهم کرد. مجموعه آثار ...

قرآن کریم آن نازله رحمت الهی و این زیباترین تحفه خداوندی، همچون دریایی است ژرف که رویهای قریب و عمقی غریب دارد و غور در بحر معرفت آن جز به اهلش میسر نشود. هرچه پیرامون یگانه معنا، پژوهش شود و در گشایش مفاتیح اسرار پر رمز و راز آن اهتمام به عمل آید، نقطه پایانی حاصل نشود و در نهایت معترفیم که ما همچنان در اول وصف تو ماندهایم. یکی از جلوههای باعظمت آیات الهی که در سراسر قرآن ...

مرتضی مطهری از برجسته‌ترین علما، فلاسفه و متفکران ایران در قرن چهاردهم هجری به شمار می‌رود. وی در خانواده‌ای روحانی در شهر فریمان استان خراسان در 1301ش. به دنیا آمد. پدرش شیخ محمدحسین مطهری نیز از علمای آنجا بود. او خواندن و نوشتن را در مکتب و نزد پدرش آموخت. در فریمان به مدارس جدید رفت و علاقه فراوانی به آموختن از خود نشان داد. در 1311 در حالی که بیش از ده سال نداشت جهت فراگیری ...

بهاءالدین خرمشاهی رونق بازار حافظ شناسی حافظ شناسی به معنای شناخت حافظ و بحث و فحص درباره آراء و افکار و چون و چند هنر او و طبع و نشر آثارش یا آثاری درباره او، به یک معنی سابقه اش به عصر حافظ میرسد که خودش به جاذبه عالم گیر سخن خویش و روانی آن آگاهی داشته. چنان که میگوید: زبان کلک تو حافظ چه شکر آن گوید که گفته سخنت میبرند دست به دست . طی مکان ببین و زمان در سلوک شعر این طفل، یک ...

29 خرداد سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی است. به همین مناسبت هر ساله به پاس خدمات ارزنده او به نسل جوان این کشور آثار و اندیشه های او همچون استاد شهید مرتضی مطهری مورد نقد و بازخوانی مستمر قرار می گیرد. بی شک او و استاد مطهری دو اندیشمند و دو متفکر تأثیرگذار در جامعه ایرانی بوده و هستند که اندیشه های آنان مقدمات نظری انقلاب اسلامی ایران را فراهم کرد. مجموعه آثار شریعتی که تاکنون ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول