مقدمه ای بر تحلیل هزینه ای و مالی
1-1- اهمیت تحلیل هزینه ای و مالی
مفاهیم تحلیل هزینه ای و مالی، ارتباط قابل ملاحظه ای با مدیریت و بهبود بهره وری دارد.
برای بقای کسب و کار، مدیریت کارآمد جنبه های مالی آن اساسی است.
از این گذشته، برای موفقیت بهبود بهره وری، مدیریت منابع مالی باید به صورت صحیحی انجام شود؛ و این به معنی آن است که پیامدهای مالی هرگونه امکان بهبود بهره وری باید تحلیل شده و در نظر گرفته شود.
1-2- ماهیت تحلیل هزینه ای و مالی
حسابداری و امور مالی
حسابداری را میتوان فرآیند «شناسایی، سنجش و ابلاغ اطلاعات اقتصادی که امکان انجام قضاوت های آگاهانه و اتخاذ تصمیم های آگاهانه را برای استفاده کنندگان از آن اطلاعات فراهم میکند» تعریف کرد.
اطلاعات در سیستم های حسابداری اساساً به داده های مالی درباره مبادلات تجاری مربوط میشود که برحسب «پول» ارائه میشوند.
حسابداری را گاه زبان کسب و کار (تجارت) مینامند.
این سیستم محیطی را فراهم میکند که از طریق آن بازاریابی، تولید، منابع انسانی و دیگر عوامل مؤثر در تصمیم گیری، بازتابی به تعبیر پولی پیدا میکنند.
این نکته، نحوه استفاده بیشتر شرکت ها را از حسابداری و امور مالی به عنوان «یکپارچه کننده ای» که پیامدهای ترکیبی مسیر مفروضی از اقدام (ها) را در موقعیت مالی شرکت مشخص می کند، نشان میدهد.
موضوع هایی که در این مدول آمده است، به سه حوزه وسیع مدیریت مالی و حسابداری مربوط میشوند که عبارتند از حسابداری مالی، حسابداری مدیریت و مدیریت مالی.
حسابداری را گاه زبان کسب و کار (تجارت) مینامند.
این نکته، نحوه استفاده بیشتر شرکت ها را از حسابداری و امور مالی به عنوان «یکپارچه کننده ای» که پیامدهای ترکیبی مسیر مفروضی از اقدام (ها) را در موقعیت مالی شرکت مشخص می کند، نشان میدهد.
موضوع هایی که در این مدول آمده است، به سه حوزه وسیع مدیریت مالی و حسابداری مربوط میشوند که عبارتند از حسابداری مالی، حسابداری مدیریت و مدیریت مالی.
حسابداری مالی هدف اصلی حسابداری مالی طبقه بندی و ثبت جزئیات مبادله به تعبیر پولی است تا امکان آماده کردن ترازنامه ها و صورت های دوره ای درآمد فراهم شود.
کانون توجه حسابداری مالی، آماده کردن صورت های مالی شرکت برای استفاده توسط «طرف های» برون سازمانی است.
در عین آن که اطلاعات حسابداری مالی، فواید و کاربردهای بدیهی در یک شرکت دارد، هدف اصلی از مطالعه حسابداری مالی، توجه به نیازهای استفاده کنندگان برون سازمانی صورت های مالی منتشر شده، است.
حسابداری مدیریت حسابداری مدیریت اطلاعاتی را که مدیران برای گرفتن تصمیم های آگاهانه نیاز دارند، فراهم میکند.
در چنین حدی، کانون توجه حسابداری مدیریت، تصمیم گیری های درون سازمانی است.
در نتیجه، همگنی سیستم های حسابداری مدیریت اغلب، بسیار کمتر از سیستم های حسابداری مالی است.
در مجموع، شرکت ها برای کمک به برنامه ریزی، کنترل، سازمان دهی، اطلاع رسانی و ایجاد انگیزه، تمایل به برقراری سیستم های حسابداری مدیریت دارند.
مدیریت مالی کار مدیریت مالی به سه حوزه مهم تصمیم گیری مربوط میشود: تصمیم های سرمایه گذاری، تصمیم های مالی و تصمیم های مربوط به سود سهام.
تصمیم های سرمایه گذاری به معنی انتخاب پروژه های سرمایه گذاری از بین مجموعه گزینه هاست که بیشترین نفع را برای شرکت و سهامداران آن دارد.
تصمیم های سرمایه گذاری، علاوه بر سرمایه گذاری جدید، جایگزین کردن دارائی های موجود را هم شامل میشوند.
تصمیم های سرمایه گذاری، اساساً مدیریت را درگیر تعیین و بازنگری برنامه درازمدت، برای به کارگیری دارائی های شرکت میکند.
تصمیم های مالی، بهترین آمیزه مالی را که شرکت باید به کار ببرد، معین میکند.
این تصمیم ها، ترکیب سرمایه صاحب کار و سرمایه قرض گرفته شده را که باید استفاده شود، شامل میشوند.
تصمیم های مربوط به سود سهام نیز تصمیمی مهم برای مدیریت مالی است.
سود سهامی که به سهامداران پرداخت میشود از وجوه موجود حاصل از منابع داخلی که میتواند برای تأمین مالی سرمایه گذاری های جدید به کار رود، می کاهد.
اگر سهامداران به تغییرات بین درآمد سود سهام و عایدی سرمایه از طریق افزایش قیمت سهام، بی تفاوت باشند، تعیین پرداخت بهینه سود سهام، که ثروت سهامداران را حداکثر کند، ممکن میشود.
مدیریت مالی با حل مشکلات در این سه زمینه ارتباط دارد و اصولاً هدف مدیر مالی را با حداکثر کردن ثروت سهامداران شرکت مربوط می دانند.
حسابداری مالی 2-1- صورت های مالی گزارش های مالی پایان دوره، معیاری برای شناخت عملکرد شرکت، از طریق صورت درآمد، و شناخت وضعیت مالی شرکت از طریق ترازنامه ایجاد میکنند.
در این قسمت، اصطلاحات بسیار و گسترده ای به کار می رود که میتوان آنها را متعلق به سه مقوله کلی دانست: گزارش های پایان دوره پنج گروه اساسی حساب ها اصول پذیرفته شده حسابداری گزارش پایان دوره گزارش های پایان دوره در هر شرکت از صورت درآمد (گزارش عملکرد) و ترازنامه (صورت وضعیت مالی) تشکیل شده است.
صورت وضعیت درآمد (یا حساب سود و زیان)، سود یا زیان شرکت را طی یک دوره معین حسابداری می سنجد.
این سنجش با انطباق درآمد شرکت در دوره موردنظر نسبت به مخارج موجود در کسب آن درآمد انجام میگیرد.
سود (یا زیان) حاصل معرف تغییر در ثروت شرکت طی یک دوره حسابداری است، به طوری که «سود» به افزایش ثروت شرکت و زیان به کاهش آن میانجامد.
این تغییر ثروت بر «مطالبات» مالکان شرکت اثر می گذارد؛ به طوری که در ترازنامه ها، سود به حق مالی مالکان، اضافه و زیان از آن کم میکند.
چنین گزارشی را در ایالات متحده صورت درآمد و در بریتانیا حساب سود و زیان مینامند.
درآمد (یا سود) دوره ای یک شرکت با کسر مخارج آن از درآمد به دست میآید و میتوان آن را با فرمول زیر نشان داد: = R - E درآمد (یا سود) که در آن: = R درآمد در آن دوره؛ و = E مخارج در همان دوره ترازنامه گزارشی است که دارایی، دیون و حق مالی مالکان (یا وجوه سهام داران) را در پایان یک دوره حسابداری منعکس میکند.
دارایی شرکت، همیشه برابر است با مطالبات وام دهندگان (بدهی ها) به علاوه مطالبات مالکان (حق مالی مالکان).
این را هویت حسابداری (تعیین بدهکار و بستانکار حساب) مینامند که معرف آن، رابطه زیر است: A = L + OE که در آن: = A دارائی ها؛ = L بدهی ها؛ OE = حقوق مالکین است.
صورت درآمد یا حساب سود و زیان، درآمد شرکت را طی یک دوره زمانی می سنجد، در حالی که ترازنامه بازتاب وضعیت مالی، برحسب دارائی ها، دیون و حق مالی در یک زمان خاص است.
پنج گروه اساسی حساب ها حسابداران، برای حفظ سوابق تفصیلی، مبادلات را در حساب های دفترکل ثبت میکنند.
اگرچه دفاتر شرکت ها ممکن است شامل تعداد زیادی حساب باشد، اما فقط پنج نوع اصلی وجود دارد که عبارتند از درآمدها، هزینه ها، دارایی ها، بدهی ها و حقوق مالکین (یا حق مالی سهامداران).
منظور از درآمدها پولی است که کسب و کاری در نتیجه ارائه کالا و خدمات به مشتریان خود به دست میآورد.
مخارج، به معنی تعهداتی است که به ازای ارائه خدمات یا کالا به مشتریان، به بنگاه (شرکت) تحمیل میشود.
دارایی به معنی اموالی است که شرکت تجاری مالکیت آن، یا از نظر قانونی حق اعمال نفوذ بر آنها را دارد.
بدهی ها عبارت است از مبالغی که شرکت تجاری بدهی دارد.
حقوق صاحبان سرمایه به معنی دارایی اضافی باقی مانده بعد از بدهی ها است و به این معنا که این حقوق، یک مبلغ باقی مانده است.
این اصطلاح به منافع صاحبان سرامیه در کسب و کار نیز اشاره دارد.
سهم صاحبان سرمایه، بر طبق قانون، معمولاً «باقی مانده» به شمار میآید.
وقتی نهادی تجاری ورشکست یا دچار تصفیه می شود، مادام که تمام مطالبات دیون برطرف نشده باشد، مالکان هیچ برگشت سرمایه ای نخواهند داشت.
اصول پذیرفته شده حسابداری چند اصل حسابداری پذیرفته شده به صورت عمومی (GAAP) داریم که راهنمای حسابداران در ثبت رویدادهای مالی و آماده کردن گزارش های پایان دوره هستند.
این اصول عبارتند از: موجودیت (تجاری)، عینیت، استمرار روند، دوره، واحد پولی، استحکام، انطباق، احتیاط یا محافظه کاری و اهمیت (مادیت) موجودیت [تجاری] این فرض را در بر دارد که «کسب و کار تجاری» مستقل از صاحبان سرمایه است، یعنی، معاملات شخصی از ثبت تجاری حذف میشوند.
«عینیت» به معنی آن است که فقط سودهایی که ظرف دوره حسابداری «تجسم عینی» پیدا کرده اند، گزارش میشوند.
به طور کلی این تعبیر حاوی این معناست که سود تنها وقتی رسمیت دارد که فرآیند کسب آن کامل شده باشد.
«استمرار روند» حاوی این فرض است که اجرای عملیات کسب و کار به طور نامحدود ادامه خواهد یافت.
تعبیر «دوره» اشاره بهه تقسیم عمر کسب و کار به فواصل معین (مثلاً یک ساله) به عنوان اساس تعیین سود یا زیان در آن دوره (مثلاً سال) و وضعیت مالی شرکت در پایان سال است.
«واحد پولی» به معنی آن است که وجه مشترک در ثبت تمام رویدادهای مالی، پول است.
تنها رویدادهایی که بتوانند بر حسب واحد پول بیان شوند، به ثبت های حسابداری وارد میشوند.
«انسجام» به این معناست که عمل مبادلات از یک دوره تا دوره دیگر باید انسجام داشته باشد؛ طرز عمل با مبادلات مشابه باید منسجم باشد.
«انطباق» به معنی آن است که مخارج صرف شده باید با درآمدهای مربوط به خود منطبق باشد.
«احتیاط» یا محافظه کاری یعنی آن که برای تمام مخارج یا زیان های بالقوه باید حد مجازی را در نظر گرفت؛ اما به درآمدها یا عایدی های بالقوه نباید تکیه کرد.
این تعبیر را میتوان چنین بیان کرد «همیشه زیان را پیش بینی کنید؛ اما هیچ وقت منتظر عایدی نباشید».
«اهمیت» یعنی آن که طرز عمل غیراستاندارد رویدادهای مالی، مشروط به جزئی و کم اهمیت بودن پیامدهای آن طرز عمل توجیه پذیر است.
کاربرد معمول این نکته در مورد اقلام کم ارزش است.
چارچوب های مقرر برای شرکت های عمومی شرکت های عمومی که در فهرست «بازار مبادلات» کشوری یا محلی هستند، باید علاوه بر تهیه صورت های مالی برای کاربرد درون سازمانی، اطلاعاتی را به کل جامعه، به خصوص سهامدارن، سهامداران بالقوه، اعتبار دهندگان و وام دهندگان درازمدت، عامه مردم و دولت ارائه کنند.
قوانین شرکت، در اصل، برای حفاظت از منافع سرمایه آوران اصلی، نظیر سهام داران و اعتبار دهندگان طراحی شده است.
به طور کلی، این قانون تعداد، محتوا و میزان تواتر گزارش ها را منتشر میکند.
چنین قانونی به طور کلی، حداقل یک صورت درآمد (یا حساب سود و زیان)، یک ترازنامه، یک گزارش هیأت مدیره و یک گزارش حسابرسی (ممیزی) را می طلبد.
شرکت های عمومی در پی وارد شدن به فهرست بازار مبادلات سهام، برای تسهیل خرید و فروش سهام صادره خود هستند.
این وضعیت امکان تغییر ترکیب مالکان شرکت را در گذر زمان ایجاد میکند.
هر شرکت برای آن که در فهرست ماندن خود را ادامه بدهد، باید از خواسته های در فهرست آمدن بازار مبادلات سهام تبعیت کند.
استانداردهای حسابداری در بسیاری از کشورها تدوین شده است.
تلاش در این استانداردها، ایجاد اطمینان از انسجام و جامعیت در گزارش های مالی است که شرکت ها آماده میکنند.
اما هر کشور استانداردهای خاص خود را برقرار میکند.
نهادهای جهانی که با هماهنگ کردن استانداردها سروکار دارند، در مورد اطمینان از انسجام کل دامنه به کارگیری استانداردهای حسابداری در سرتاسر جهان کار میکنند.
کار این نهادها به خاطر شمار مقررات قضایی کشوری که مقررات گزارش دهی شرکت را تعیین میکنند.
2-2- تحلیل و تفسیر صورت های مالی تحلیل و تفسیر تحلیل نسبت، محاسبه بالقوه شمار بسیاری از نسبت ها را شامل میشود.
در تعریف نسبت ها، هیچ توافق جهانی وجود ندارد.
نسبت ها را برای بررسی ساختار مالی، توان بدهی پردازی/ توان تبدیل به نقدینگی، سوددهی و تحلیل دپونت به کار می برند.
فرمول دپونت ترکیب نسبت بازده کل فروش و گردش کل دارائی هاست.
به این معنا، فرمول دپونت نحوه وابستگی بازده کل دارایی را به تعامل بین بازده کل فروش و گردش کل دارایی نشان میدهد.
نسبت دپونت را که ترکیب این دو گونه نسبت است، میتوان چنین بیان کرد: این نسبت ثابت میکند که برای آن شرکتی که به درآمد رضایت بخشی نسبت به دارائی های کل خود برسد، باید تعامل رضایت بخشی بین بازده کل فروش و گردش کل دارایی خود داشته باشد.
محدودیت های تحلیل و تفسیر نسبت ها ارائه کننده پاسخی نیستند؛ بلکه در شناسایی حوزه های جستجوی اطلاعات بیشتر به تحلیل گر کمک میکنند.
نسبت ها به طور فردی، سودمندی چندانی ندارند و به طور کلی تنها به عنوان بخشی از تحلیل مالی جامع صورت مالی یک شرکت مفیدند.
اطمینان از خوب یا بد بودن نسبت معینی به طور خاص مشکل است.
با توجه به فرض «واحد پولی» که حسابداران در تهیه صورت های مالی به کار می برند، نسبت ها در صورتی که به ارزش های جاری بیان شوند، معمولاً سودمندی خاص و محدودی دارند؛ اما، گزارش های حسابداری بازتاب قیمت های تاریخی مبادله مربوط به اقلام گزارش هستند.
میزان مجاز بودن در اقدامات حسابداری، امکان میدهد که شرکت ها برای مبادلات یکسان برخوردهای مختلفی صورت دهند و این امر مقایسه های «بین شرکت ها» را نسبتاً مشکل میکند.
بسیاری از شرکت ها، نوسانات فصلی در فعالیت خود دارند و در نتیجه اقلام پایان سال برای اقلامی در گزارش ممکن است اطلاعات گمراه کننده ای در مورد کل آن سال ارائه کند.
رده بندی یک شرکت بر حسب مقوله صنعتی فعالیت آن، به خصوص در مورد شرکت های تنوع یافته یا چند شاخه، میتواند مشکل باشد و این امر ارزیابی عملکرد آن شرکت را نسبت به میانگین های صنعت مشکل میکند.
اگر میانگین های صنعت در اختیار باشند، استفاده از آنها باید با احتیاط همراه باشد.
این گونه میانگین ها تنها اشاره ای کلی به نسبت های قابل قبول یا مورد انتظار داردن و نباید آنها را قاطعانه به عنوان معیارهای نسبت های قابل قبول به کار برد.
نقش تحلیل گرها در کشورهایی که بازار سرمایه آنها بسیار پیشرفته است، بنگاه هایی وجود دارند که به بررسی تخصصی صورت های مالی منتشر شده شرکت ها می پردازند.
این گونه شرکت ها را تحلیل گران مالی مینامند.
آنها، علاوه بر جمع آوری اطلاعات در مورد شرکت ها، به جمع آوری اطلاعات بر حسب صنایع نیز اقدام میکنند.
چون «حد مجاز» در گزارش کردن اطلاعات مالی زیاد است، بخش بزرگی از کار تحلیلگر، صرف تعدیل صورت های مالی منتشر شده، برای حذف هرگونه «ظاهرنمایی» که شرکت ممکن است در گزارش خود وارد کرده باشد، میشود.
خدمات شرکت های تحلیل مالی، در کشورهایی که بازار سرمایه بسیار توسعه یافته ندارند، وجود ندارد.
حسابداری مدیریت 3-1- رفتار هزینه ای در بررسی رفتار هزینه ای، اصطلاحات زیر به کار می روند: هزینه های ثابت هزینه های متغیر هزینه های نیمه متغیر متغیرهای مستقل متغیرهای وابسته هزینه های ثابت در مدت زمان معینی ثابت می مانند و از تغییرات در حجم ستانده تأثیر نمی پذیرند.
هزینه های متغیر به نسبت کمابیش مستقیم با تغییر در حجم ستانده تغییر میکنند.
هزینه های نیمه متغیر، ارکانی به طور بخشی ثابت و نیز ارکانی به طور بخشی متغیر را دربردارند.
فرض خطی بودن هزینه ها شاغلان حسابداری و امور مالی، معمولاً فرض میکنند که تابع هزینه بیش از آن که خمیده خطی باشد، خطی است.
در نتیجه فرض میکنند که تابع هزینه شکل زیر را دارد: Y = a + bX که در آن؛ = Y مقدار کل هزینه محاسبه شده؛ = X میزان فعالیتی که هزینه به ازای آن محاسبه شده است؛ = a برآورد ارزش واقعی هزینه های ثابت (A) در دوره موردنظر؛ = b برآورد ارزش واقعی هزینه های متغیر (B) به ازای هر واحد؛ Y متغیر مستقل است که کل هزینه را می سنجد.
متغیر وابسته X است که میتواند نشانه کل ساعات کار شده، یا تعداد واحد تولید تکمیل شده در طی یک دوره باشد.
فرض خطی بودن توابع هزینه که حسابداران به کار می برند، فرض «ساده کننده» است.
در اصل، رابطه واقعی بین میزان ستانده و هزینه ها میتواند «خمیده خطی» (غیرخطی) باشد و پژوهش های تجربه ای که اقتصاددانان انجام داده اند، حاکی از غیرخطی بودن تابع های هزینه اند.
اگر این توابع وجود دارد که تابع هزینه، به طور کلی، غیرخطی است، چرا حسابداران فرض خطی بودن آن را به کار می برند؟
دلیل این فرض آن است که امکان تقریب به تابعی غیرخطی، به کمک تابع خطی، در فاصله ای مشخص و نسبتاً محدود وجود دارد، مادام که اطلاعات محاسبه شده در این فاصله (دامنه) محدود به کار می روند، نتایج حاصل رضایت بخش خواهد بود.
اما، اگر نتایج حاصل از تقریب خطی در خارج از دامنه مشخص به کار گرفته شوند، امکان بروز خطاهای چشمگیر در آنها وجود خواهد داشت.
3-1-1- شیوه های تعیین هزینه های ثابت و متغیر برای تفکیک هزینه ها، برحسب مولفه های ثابت و متغیر آنها، کاربرد سه روش رایج است.
این شیوه ها، وقتی مفیدند که هزینه ها در گذشته الگوی مشخص و متمایزی را نشان داده باشند و انتظار ادامه این الگو در آینده نیز برود.
این سه روش عبارتند از: نمودار پراکندگی، برآورد فراز و فرود و «رگرسیون ساده».
نمودار پراکندگی روش «نمودار پراکندگی» عبارت است از مشخص کردن «ساعات کار مستقیم» بر محور X و هزینه کل بر محور Y .
بررسی نقاط ترسیم شده حاکی از وجود رابطه ای کلی بین تعداد ساعات کار مستقیم و هزینه کل است؛ به این صورت که با افزایش تعداد ساعات کار مستقیم، هزینه کل نیز افزایش می یابد.
نخست تمام نقاط، رسم شده و سپس، خط بهترین برازندگی با این مجموعه نقاط ترسیم میشود.
این خط را که معرف رابطه کلی ناشی از مشاهدات است، با بازرسی چشمی ترسیم میکنند.
این شیوه متکی به قضاوت «دید» است و از این رو در معرض خطای قابل ملاحظه ای است.
برآورد فراز و فرود اگر رابطه بین هزینه و ستانده خطی میباشد و بتواند با خط مستقیمی نشان داده شود، میتوان از هر دو نقطه بر روی نمودار پراکندگی برای تعیین تابع هزینه استفاده کرد.
این کار با در نظر گرفتن بیشترین سطح ستانده و کمترین سطح ستانده انجام میشود.
شیب تابع هزینه کل، که برآورد هزینه متغیر هر واحد [ستانده] است، از فرمول زیر تخمین زده میشود: تحلیل رگراسیون ساده این روش، مشابه روش نمودار پراکندگی است، جز آن که در آن به جای ترسیم خط بهترین برازندگی از طریق بررسی چشمی، از شیوه آماری موسوم به «حداقل مربعات» برای برآورد تابع هزینه استفاده میکنند.
پرسشی که در رگراسیون ساده ایجاد می شود، این است که این تابع هزینه برازش شده تا چه حد معرف هزینه های واقعی است که اندازه گیری شده اند.
دو سنجه آماری که میتوانند به این منظور به کار روند، ضریب تعیین و ضریب همبستگی هستند.
3-2- تحلیل هزینه، مقدار، سود از تحلیل هزینه، مقدار، سود میتوان برای تعیین میزان تولید و فروش لازم برای رسیدن شرکت به نقطه سر به سر؛ یا برای تعیین میزان تولید و فروش لازم برای رسیدن به مقدار برنامهریزی شده سودی، چه پیش از مالیات دهی، چه پس از آن، استفاده کرد.
در تحلیل هزینه، حجم، سود تابع های هزینه و درآمد را خطی فرض میکنند.
هر چند که این توابع در واقع غیرخطی باشند.
این فرض به خطای ناخواسته منجر نخواهد شد، مشروط بر آن که در تشخیص دامنه کاربرد بایسته دقت شود.
اصطلاحات در تحلیل سود، مقدار، هزینه نقطه سر به سر حاشیه فروش یا سود متغیر نسبت حاشیه فروش یا نسبت سود متغیر حاشیه فروش در واحد یا سود متغیر در هر واحد نقطه سر به سر جایی است که کل درآمد فروش برابر با کل هزینه فروش است.
در این نقطه، سود صفر است؛ زیرا درآمد فروش برابر با مخارج تولید است.
حاشیه فروش یا سود متغیر برابر است با تفاضل بین کل درآمد فروش و کل هزینه متغیر.
نسبت حاشیه فروش یا نسبت سود متغیر برابر است با مقدار حاشیه پوشاننده تقسیم بر مقدار فروش.
حاشیه فروش در هر واحد یا سود متغیر به ازای هر واحد برابر است با قیمت فروش (SP) هر واحد منهای هزینه متغیر (VC) هر واحد.
3-2-1- شیوه های تحلیل هزینه، حجم و سود در تشخیص نقطه سر به سر یک شرکت با استفاده از تحلیل هزینه، حجم و سود، دو روش رایج است.
این دو روش، یکی روش ترسیمی و دیگری روش ریاضی یا مبتنی بر فرمول است.
هر دو روش مذکور، در واقع، شکل های متفاوت یک روش هستند و به طور کلی توأم با هم به کار می روند.
در روش ترسیمی، نمایش نموداری اطلاعات مربوط به داده های سود، مقدار، هزینه معینی ارائه می شود، حال آن که در روش ریاضی، از فرمول برای رسیدن به جواب مطلوب استفاده میکنند.
برنامهریزی سود و تحلیل سر به سری میتوان از تحلیل سربهسری برای تعیین میزان تولید و فروش لازم برای رسیدن به میزان سود مطلوب استفاده کرد.
هر شرکت میتواند از این شیوه در تعیین میزان فعالیت تجاری لازم برای رسیدن به حدی مطلوب از سود استفاده کند.
برای تعیین مقدار تولید و فروش لازم به منظور رسیدن به سود پیش بینی شده، فرمول زیر به کار می رود: برنامهریزی سود، مالیات دهی و تحلیل سربه سری میتوان با در نظر گرفتن تأثیر مالیات در سود شرکت در فرمول، مقدار تولید و فروش لازم برای رسیدن به مقدار سود برنامهریزی شده پس از مالیات را تعیین کرد.
مقدار سود لازم را میتوان از فرمول زیر یافت: که در آن: t ، نرخ مالیات است.
3-3- هزینه یابی جذبی و متغیر هزینه های ساخت محصول را میتوان در سه گروه عمده مواد، نیروی کار و بالاسری دسته بندی کرد.
مواد، اساساً اقلامی فیزیکی هستند که برای ساخت محصول به کار میروند.
آن اقلامی را که در محصول تمام کاری شده مستقیماً مشهودند، «مواد مستقیم» مینامند.
سایر مواد را غیرمستقیم می نامند؛ زیرا نمی توان آنها را به محصولی خاص نسبت داد، یا آن که تلاش در تعیین مقدار منحصر به هر محصول از این مواد، بسیار پرهزینه است.
نیروی کار را، نظیر مواد، میتوان به دو دسته مستقیم و غیرمستقیم تقسیم کرد.
نیروی کار مستقیم، نیروی کاری است که برای تولید محصول شرکت استخدام میشود.
هزینه های نیروی کار غیرمستقیم، اشاره به بخشی از هزینه های نیروی کار شرکت دارد که نمی تواند مستقیماً به فرآیند تولید نسبت داده شود و پرداخت برای کادر نگهداری، خدمتکاران، انبار داران و … را شامل میشود.
تعریف دقیق هزینه های بالاسری تا حدی مشکل است.
این گونه هزینه ها، اصولاً تمام هزینه های مربوط به ساخت محصولات را که به عنوان هزینه مستقیم مواد یا هزینه نیروی کار مستقیم به شمار نیایند، شامل میشوند.
این هزینه ها، شامل مخارجی چون استهلاک ماشین آلات، بیمه ساختمان و ماشین آلات، گرمایش، برق و … میشوند.
تفاوت اساسی بین هزینه یابی جذبی و متغیر به نحوه برخورد آنها با هزینه های بالاسری، به ویژه هزینه هایی که حداقل در کوتاه مدت، ثابت به شمار می آیند، بستگی دارد.
هزینه یابی متغیر یک روش ارزش گذاری موجودی است که تنها هزینه های مواد مستقیم، هزینه های نیروی کار مستقیم و هزینه های بالاسری متغیر ساخت محصول را به واحدهای محصول تولید شده در یک دوره معین تخصیص میدهد.
هزینه یابی جذبی یک سیستم ارزش گذاری موجودی است که تمام هزینه های ساخت محصول، نظیر هزینه های مواد مستقیم، هزینه های نیروی کار مستقیم، بالاسری های متغیر ساخت و بالاسری های ثابت ساخت را به واحدهای ستانده تولید شده در یک دوره معین تخصیص میدهد.
تخصیص هزینه های بالاسری ثابت به محصولات، با این اعتقاد انجام میگیرد که تمام هزینه های مربوط به تأمین تسهیلات ساخت در یک دوره معین، باید در هزینه واحدهای محصول ساخته شده در آن دوره وارد شوند.
تفاوت اساسی بین این دو روش آن است که تحت عنوان هزینه یابی متغیر، هزینه های ثابت را هزینه دوره در نظر می گیرند که در هزینه محصول به صورت فردی (یک واحد از محصول) وارد نمی شود؛ حال آن که براساس هزینه یابی جذبی، هزینه های ثابت را به وضوح هزینه های محصول در نظر می گیرند که در تعیین هزینه های ساخت هر واحد از محصول وارد میشوند.
در هزینه یابی متغیر، تعیین هزینه های ساخت و صورت درآمد، شکل زیر را دارد: هزینه مواد مستقیم نیروی کار مستقیم بالاسری های متغیر موجودی کار در جریان موجودی کالای تمام شده هزینه های کالای فروخته شده فروش هزینه کالای فروخته شده (تنها هزینه های متغیر ساخت محصول) بالاسری های ثابت ساخت هزینه های غیرتولیدی (ثابت و متغیر) درآمد خالص در هزینه یابی جذبی، تعیین هزینه های ساخت و صورت درآمد، شکل زیر را دارد: مواد مستقیم نیروی کار مستقیم بالاسری های متغیر موجودی کار در جریان موجودی کالای تمام شده هزینه های کالای فروخته شده فروش هزینه کالای فروخته شده (تنها هزینه های متغیر ساخت محصول) بالاسری های ثابت ساخت هزینه های غیرتولیدی (ثابت و متغیر) درآمد خالص در هزینه یابی جذبی، تعیین هزینه های ساخت و صورت درآمد، شکل زیر را دارد: مواد مستقیم نیروی کار مستقیم بالاسری های متغیر بالاسری های ثابت موجودی کار در جریان موجودی کالای تمام شده هزینه های کالای فروخته شده فروش هزینه کالای فروخته شده (هزینه های ثابت و متغیر ساخت) هزینه های غیرتولیدی (ثابت و متغیر) درآمد خالص 3-4- تصمیم گیری کوتاه مدت حسابداران در موارد توجه به تصمیم های کوتاه مدت و ویژه، اغلب از مفاهیم هزینه ای زیر، استفاده میکنند: هزینه های مربوط / نامربوط هزینه های فرصت هزینه های هدر رفته هزینه های گریزپذیر اقلام تفاضلی بهای تمام شده (هزینه های تفاضلی) هزینه های مربوط هزینه هایی هستند که در نتیجه انتخاب مسیر اقدامی خاص تغییر خواهند کرد؛ هزینه های نامربوط چنین تغییری را ندارند.
هزینه های فرصت، عایدی هایی هستند که شرکت در صورتی که منابع و مهارت هایش را در بهترین گزینه بعدی به کار برد، به دست خواهد آورد.
هزینه های هدر رفته، هزینه های پیشین یا تاریخی هستند که ممکن است در مسیر اقدامی جایگزین بتوان یا نتوان از آن اجتناب کرد.
این گونه هزینه ها در نتیجه برخی تصمیم های گرفته شده در گذشته تحمیل شده اند و نمی توان با هیچ تصمیمی در آینده آنها را تغییر یا تخفیف داد.
هزینه گریزپذیر هزینه هایی هستند که با اتخاذ اقداماتی ویژه میتوان که از آنها اجتناب کرد.
تنها این گونه هزینه ها هستند که به اتخاذ یک تصمیم «معین» مربوط میشوند.
هزینه تفاضلی در یک موقعیت تصمیم گیری، تفاوت بین هزینه های دو گزینه است.
در ارائه داده های هزینه ای برای یک تصمیم، غالباً مقایسه گزینه ها بر حسب هزینه های تفاضلی بسیار مفید است.
3-5- بودجه بندی و برنامهریزی عالی پیش از بررسی جنبه های مختلف برنامهریزی مالی، لازم است که اصطلاحات زیر را به بحث بگذاریم: برنامه ریزی بودجه ها گزارش عملکرد بودجه انعطاف پذیر بودجه بندی بر مبنای صفر (ZBB) برنامهریزی را میتوان برقراری اهداف، و فرمول بندی و ارزیابی راهبردها برای رسیدن به آن اهداف، تعریف کرد.
برنامهریزی شامل برنامهریزی درازمدت یا راهبردی (استراتژیک) و برنامهریزی کوتاه مدت عملیاتی میشود.
بودجه، برنامه ای است که بر حسب پول کمی شده است و به دوره زمانی معینی، مثلاً یک سال، مربوط میشود.
بودجه ها را پیش از دوره ای که به آن تعلق دارند، آماده و تنظیم میکنند.