مقدمه: خانواده، مهمترین واحد اجتماعی هر جامعه است که با بستن پیمان زناشویی بین زن و مرد تشکیل می شود.
خداوند در سوره نساء آیه 20 می فرماید: «و زنان از شما میثاق محکمی گرفته اند» این آیه می رساند که پیمان ازدواج میان زن و مرد در قرآن میثاق محکمی است.
در قرآن کلمه میثاق به معنی پیمان میان خدا و بندگان درباره توحید و احکام است و در هر جای قرآن کلمه میثاق با فعل «گرفتن» به کار رفته، نمایشگر پیمان الهی است .
از این آیه می فهمیم که چقدر پیمان ازدواج در اسلام محکم و استوار است، و ازدواج نه تنها پیمانی میان زن و مرد بلکه پیمانی بین زوجین باخدا است که طبق آن با خدا عهد می بندند به دستورات قرآن در وظایف همسری و حقوق خانواده که جزئیات آن در سوره های مختلف قرآن و روایات معبتر آمده است عمل کنند (بی آزار شیرازی،136، صفحه 64).
اما متأسفانه شواهد بسیار زیادی وجود دارد که زوج ها درجامعه کنونی- به خاطر تغییرات سریع و بی سابقه در تمام جنبه های زندگی منجمله در باور ها و ارزش ها- مشکلات شدید و فراگیری را هنگام برقراری و حفظ روابط صمیمی و سازگارانه تجربه می کنند.
افزایش روز افزون طلاق در دنیای کنونی، هر چند در مقیاسی بسیار کمتر، متأسفانه جامعه فعلی ما را نیز در بر گرفته است؛ و نارضایتی زن و شوهر از یکدیگر و نیز از هم گسیختگی کانون های گرم بسیاری از خانواده ها و تأثیرات سوء این جدایی بر افراد خانواده نیاز به رسیدگی و رفع این مشکل را مطرح ساخته است (سهرابی، 1377، صفحه 3).
با آنکه انجام پژوهش های متعددی پیرامون بررسی کارآمدی رواندرمانگری های مختلف برای درمان اختلافهای زناشویی در خور توجه و تحسین است؛ اما با استفاده از روش های زوج درمانگری غربی که غالباً روش های جزئی نگر و موضعی نگر هستند.
بعید به نظر می رسد که بتوان به شناخت همه جانبه «شخصیت انسانی انسان» و حکم و ضابطه ای مطابق با واقع دست یافت.
بنابرانی برای دستیابی به ریشه و علت ناسازگاری های زن و شوهرها و نیز حل و فصل این ناسازگاریها باید به منبع فیاض الهی روی آوریم و با الهام از مضامین آسمانی و با واقع بینی علت همه گرفتاریهای بشر را وتمام ناسازگاریهای فردی، زناشویی و اجتماعی را و تمام بیماریهای روانی را به غفلت نسبت دهیم، غفلتی که برای نفس فطری است و هیچ کس به اندازه خداوند به نفس و وسوسه گری های آن آگاه نیست (اسرا/ 25؛ ق/ 16) ؛ و به اندازه او راه های تزکیه، اعتدال و درمان آن را اعلام نکرده است.
(حجتی، 1366).
همه این راه ها چیزی جز شناخت حالتهای نفسانی/ خود نیست.
شناختی که در همه ادیان الهی و به ویژه دین اسلام به آن تأکید شده و حتی در تمامی مکاتب رواندرمانگری غربی به صورت «ایجاد بینش در بیمار» به عنوان مهمترین اصل تغییر و درمان بر آن صحه گذاشته شده است.
هر چند کسب بینش از سوی بیمار نسبت به حالتها و رفتارهای خود در جریان رو واندرمانگری غربی، عمق خودشناسی در ادیان الهی را ندارد.
با این همه پژوهش ها نشان داده اند رواندرمانگرانی که ایجاد بینش در بیمار را سرلوحه کار خود قرار داده اند توانسته اند تغییرات چشمگیر و با ثباتی را در شخصیت مراجعان خود نمایان سازند.
انسان تنها با شناخت و هشیاری نسبت به حالت های نفسانی خود (به تعبیر اسلام: اماره، لوامه، مطمئنه و به تعبیر روانشناسان غربی: کودکانه، والدینی، بالغانه) است که می تواند به تعمق و تفکر درباره راز آفرینش بپردازد و راه های ارتباط با خود خداوند را و دیگران را بشناسد.
در چنین حالتی است که هیچ اثری از خود خواهی ترس و اضطراب، تباهی و آزردگی مشاهده نمی شود و آنچه به چشم می خورد رضای خداست.
بنابر آنچه ذکر شد و با توجه به اهمیت شناخت و تدوین روش های مؤثر در درمان اختلاف های زناشویی از یکسو و استفاده از روشی که کاملاً مبتنی بر روانشناسی اسلامی باشد و برای خود شناسی و شناخت حالت های خود/ نفس، از منابعی چون قرآن کریم، و سیره رسول اکرم (ص)، ائمه معصومین (ع) و احادیث معتبر- به سبکی که پژوهشگر بر اساس تجارب بالینی خود سازمان داده- مدد بگیرد، از سوی دیگر پژوهش حاضر طرح و اجرا گردید.
تا اثر بخشی زوج درمانگری، اسلامی بر خودشناسی و حل اختلاف های زناشویی و افزایش جهت گیری مذهبی بررسی شود.
گفتنی است که طرح پژوهش حاضر در قالب دو طرح تصویب گردیده است.
این گزارش مربوط به طرح اول است که در آن روش زوج درمانگری اسلامی است.
در طرح دوم از روش زوج درمانگری تحلیل ارتباط محاوره ای استفاده می شود و در گزارش نهایی نتایج دو روش از نظر افزایش جهت گیری مذهبی، خود شناسی و سازگاری زناشویی زوج های ناسازگار مورد مقایسه و تحلیل قرار می گیرد.
r فصل اول گستره علمی موضوع مورد پژوهش این نوشته حاصل مطالعه و پژوهشی است که در راه دستیابی به داده های علمی در جنبه های کاربردی و توسعهای در قلمرو تأثیر زوج درمانگری اسلامی در افزایش خودشناسی، جهت گیری مذهبی و سازگاری زناشویی زوج های ناسازگار به عمل آمده است.
آنچه در این فصل تصریح میشود، موضوع، ابعاد و هدفهای پژوهش، امکان بررسی مؤلفه های مورد نظر و ارتباط بین آن ها، اهمیت بررسی آن ها، سؤال ها و فرضیه های پژوهش، متغیرها و تعاریف عملیاتی آنها خواهد بود.
1-موضوع و زمینه موضوع این پژوهش «تأثیر زوج درمانگری اسلامی در افزایش خودشناسی و جهت گیری مذهبی و سازگاری زناشویی زوج های ناسازگار» است.
ازدواج به عنوان سنگ بنای تشکیل خانواده با بستن پیمان زناشویی بین زن و مرد صورت انجام می گیرد.
پایه و اساس تداوم و سلامت نسل های آینده و انتقال ارزش ها و اعتلای فرهنگ و پیشرفت هر جامعه ای در گرو روابط منطقی و سازگارانه زن و شوهرها نهفته است.
ناسازگاری های زن و شوهر ها با یکدیگر چه به طلاق بیانجامد و چه به صورت فرسایشی کشمکش های طاقت فرسایی را به بار آورد آثار روانی- اجتماعی آن هم برای زن وشوهر و هم برای فرزندان آنها به صورت افسردگی، احساس پوچی، نا امیدی واز خود بیگانگی تجربه می شود، و ضربات مهلکی بر پیکر جامعه وارد می آورد.
به همین جهت است که شناخت و درمان اختلاف های زناشویی برای هر جامعه ای با هر ایدئولوژی و مکتبی در درجه اول اهمیت قرار دارد.
روان شناسان و اندیشمندان هم از دیر باز با توجه به اهمیت مسأله روشهای متفاوت و حتی رواندرمانیهای چند بعدی را بر اساس چشم انداز خود به انسان، ابداع کرده اند و در این قلمرو کم و بیش موفق بوده اند.
اما از سوی دیگر همانطور که خداوند در سوره اسراء آیه 25 می فرماید: «هیچکس به اندازه خداوند متعال به نفس و روان انسان آگاه نیست زیرا او موجد و آفریننده نفس است» خداوند در سوره ق آیه 16 می فرماید: «این ما هستیم که انسان را آفریدیم واز وسوسه گری های نفس او آگاه هستیم» بنابراین انسان در تمام احوال، شخصیتی است که کاملاً بر خدا مکشوف و معلوم است.
خداوند برای ارشاد، توفیق و رستگاری انسان در طی آیات کریمه روشن فرموده که تمام ناسازگاری ها، بیماری های روانی و نقایص انسان از غفلت بر می خیزد و غفلت برای نفس فطری است.
اما نفس در حین شرایطی توانایی آن را دارد که بر عیوب و نقائص خود آگاه شود و از رهگذر خودشناسی به خداشناسی برسد و از راه تربیت، تخلق وتمرین روانی به توحید برسد واز این طریق از آلودگی ها، هوس ها و جرم های خود پاکیزه شود.
به مصداق «من عرف نفسه عرف به» انسان با شناخت حالت های نفسانی خود(امّاره، مطمئنه، لوّامه) می تواند خدای خود را انسان های دیگر را و راه های ارتباط با خود را، خدا را و دیگران را بشناسد.
در چنین حالتی است که هیچ اثری خودخواهی، حرص و طمع، کشمکش و غفلت مشاهده نمی شود و آنچه به چشم می خورد امید و آرزو در خدا، برای خدا، به خدا، و ازخداست.
بنابرآنچه گفته شد با توجه به اهمیت شناخت روش های مؤثر برای درمان و حل و فصل اختلاف های زناشویی از یکسو و پیروی از آیات قرآن و کلام روشنگر الهی از سوی دیگر کوشش پژوهش حاضر بر آن است تا تأثیر روش زوج درمانگری اسلامی را در حل اختلاف های زناشویی از طریق افزایش خود شناسی، جهت گیری مذهبی و رضایت زناشویی آنها مورد بررسی و تحقیق قرار دهد.
2- ابعاد موضوع با تحلیل موضوع مورد پژوهش که در نظر دارد تأثیر روش زوج درمانگری اسلامی را برای حل اختلاف های زناشویی از طریق افزایش خود شناسی، جهت گیری مذهبی و سازگاری زناشویی مورد بررسی قرار دهد، می توان ابعاد زیر را از یکدیگر متمایز ساخت و درصد پاسخگویی به آنها برآمد: چون روش زوج درمانگری اسلامی برای خودشناسی و شناخت حالت های «خود» (اماره/ کودکانه، لوامه / والدینی، مطمئنه/ بالغانه)از منابعی چون قرآن کریم، سیره رسول اکرم (ص)، ائمه معصومین (ع) و احادیث معتبر که مطابق با فطرت انسان ها است مدد می گیرد، به نظر می رسد بتواند خودشناسی زوج های ناسازگار را افزایش دهد.
تصور می شود با افزایش خودشناسی، جهت گیری مذهبی و سازگاری زناشویی زوج های ناسازگار افزایش یابد.
به نظر می رسد زوج درمانگری اسلامی بر خود بالغانه تأثیر می گذارد.
تصور می شود خود بالغانه پیش از حالت های دیگر خود (کودکانه، والدینی) با سازگاری زناشویی و جهت گیری مذهبی رابطه دارد.
به نظر می رسد با زوج درمانگری اسلامی جهت گیری مذهبی درونی بیش از جهت گیری مذهبی برونی افزایش می یابد.
به نظر می رسد جهت گیری مذهبی درونی بیش از جهت گیری برونی با سازگاری زناشویی رابطه دارد.
3- امکان بررسی موضوع و اهمیت آن واضح است برای آنکه نتایج حاصل از بررسی ابعاد مختلف موضوع مورد پژوهش، واجد اعتبار و پویایی های لازم باشند باید به صورت علمی و در قالب عوامل قابل وارسی و کنترل مورد تحقیق قرار گیرند.
خوشبختانه امروزه با پیشرفت فن آوری ها و ابداع انواع آزمون های روان شناختی می توان به طور دقیق و علمی به اندازه گیری و سپس بررسی ابعاد مختلف موضوع مورد پژوهش پرداخت.
اندازه گیری میزان خودشناسی و حالت های مختلف آن در زن ها و شوهر های ناسازگار قبل و بعد از زوج درمانگری اسلامی برای تبیین تأثیر روش های فوق در افزایش خود شناسی و سپس تبیین روابط بین خودشناسی و حالت های مختلف آن (کودکانه، والدینی، بالغانه) با جهت گیری مذهبی درونی و بیرونی از یکسو و با سازگاری زناشویی از سوی دیگر می تواند یافته های پرارزش و جالب توجه و مهمی به دست دهد و گستره دانش و اطلاعات ما را در قلمرو روش ها و شیوه های رواندرمانی و زوج درمانگری و همچنین روان شناسی خانواده نه تنها درسطح محلی بلکه در سطح کشوری افزایش دهد و افزون بر این ها زمینه مطالعات میان فرهنگی را نیز هموار سازد.
نتایجی که از پژوهش هایی نظیر پژوهش حاضر به دست می آید می تواند راه کارهای پرارزشی را برای بخش پژوهشی و آموزشی دانشکده هایی که دارای گروه روانشناسی و مشاوره هستند، دانشکده های روانپزشکی و مراکز خدمات مشاوره آن ها ارائه نماید و آنها را قادر سازد تا با بررسی این روش و ابداع روش های نوین دیگر به شیوه های مؤثرتری برای حل اختلاف های زناشویی در زوج درمانگری و پیشگیری از طلاق با توجه به فرهنگ جامعه اسلامی ما دست یابند.
افزون بر این می توان این اطلاعات مفید را در اختیار کلیه مراکزی که با مسایل پیشگیری و درمان اختلافهای زناشویی سرو کار دارند، نظیر هسته های مشاوره آموزش و پروش مراکز آموزش خانواده و کلینیک ها گذاشت؛ و بدین ترتیب بهداشت روانی خانواده ها را در سطح کلان تأمین کرد و از پیامدهای نامطلوب اختلاف های زناشویی چون بیماریهای روانی زن و شوهر هایی که اختلاف دارند و باهم زندگی می کنند یا از هم جدا شدند، سردرگمی و انحرافات فرزندان یک چنین خانواده هایی، طلاق و از هم گسستگی خانواده ها و در نهایت از هم گسستگی جامعه جلوگیری کرد.
از سوی دیگر با توجه به اینکه بیش از 98 درصد جمعیت ایران معتقد به دین اسلام هستند ممکن است در پاره ای از موارد روش هایی که با نظام اعتقادی آنها انطباق زیادی ندارد نتواند کاملاً مؤثر واقع شود.
بنابراین لازم است درکنار روش های دیگر از روش هایی که از روان شناسی اسلامی نشأت می گیرد نیز استفاده کنیم.
و کارآمدی روش های اسلامی را در مقایسه با روش های دیگر مورد بررسی قرار دهیم.
تا هم بدین وسیله حوزه وسیع و مفیدی از راهبردهای اسلامی را برای درمان اختلاف های زناشویی بگشاییم و هم با آموزش این شیوه ها به رواندرمانگران و مشاوران آنها را به ابزارهای دیگری هم مجهز کنیم که بر حسب موقعیت بتوانند به طور مناسب از شیوه های مؤثر سود جویند.
بنابراین پژوهش حاضر از نوآوری و ابعاد خاصی برخوردار است و می تواند پژوهش های گسترده تری را در این زمینه به راه اندازد.
4-اهداف پژوهش هدف هایی را که پژوهش حاضر به دنبال می کند عبارتند از: بررسی درجه تأثیر روش زوج درمانگری اسلامی در رفع اختلافهای زناشویی از طریق افزایش سطح خودشناسی، جهت گیری مذهبی و سازگاری زناشویی.
بررسی رابطه بین خود شناسی و جهت گیری مذهبی، و رضایت زناشویی زوج های ناسازگار.
دستیابی به فنون مؤثر و منطبق با فرهنگ اسلامی مردم ایران.
ایجاد و انشاء برنامه های درمانی جدید برای حل اختلاف های زناشویی زوج های ناسازگار که آن ها را با مهارت های جدیدی در زمینه بهتر کردن روابط زناشویی خویش آشنا و مجهز سازد.
آموزش این شیوه به رواندرمانگران و مشاوران علاقمند برای تجهیز آن ها به ابزار درمانی دیگری که بر حسب موقعیت بتوانند جهت پیشگیری از اختلافهای زناشویی، مشاوره قبل از ازدواج و رفع اختلاف های زناشویی از آن سود جویند و مانع از هم گسیختگی خانواده ها شوند و با ایجاد محیطی سالم و سازنده موجبات شکوفایی و پیشرفت افراد خانواده را فراهم آورند.
5-سوال های پژوهش سوال هایی که در این پژوهش مطرح شده اند و پژوهش حاضر برای پاسخگویی به آنها اجرا شده است عبارتنداز: آیا با استفاده از روش های زوج درمانگری اسلامی سطح خود شناسی زوج های ناسازگار نسبت به قبل از زوج درمانگری و در مقایسه با گروه گواه افزایش می یابد؟
آیا خودشناسی با سازگاری زناشویی رابطه دارد؟
آیا با افزایش سطح خودشناسی میزان سازگاری زناشویی نیز افزایش می یابد؟
آیا با افزایش سطح خودشناسی میزان جهت گیری مذهبی افزایش می یابد؟
زوج درمانگری اسلامی بر کدام یک از حالت های سه گانه خود (کودکانه، والدینی، بالغانه) مقیاس خودشناسی بیشتر تأثیر می گذارد؟
کدامیک از حالت های «خود» با سازگاری زناشویی رابطه بیشتری دارد؟
زوج درمانگری اسلامی سطح جهت گیری مذهبی درونی را بیشتر افزایش می دهد یا سطح جهت گیری مذهبی بیرونی را؟
کدامیک از جهت گیری های مذهبی (درونی یا بیرونی) با سازگاری زناشویی بیشتر رابطه دارد؟
6-فرضیه ها با در نظر گرفتن تحقیقات پیشین در قلمرو موضوع بررسی و با توجه به سوال هایی که طرح شدند فرضیه های زیر تدوین گردیده اند: روش زوج درمانگری اسلامی خودشناسی، جهت گیری مذهبی و سازگاری زناشویی زوج های ناسازگار را نسبت به قبل از زوج درمانگری و در مقایسه با گروه گوا، افزایش می دهد.
خودشناسی با سازگاری زناشویی و جهت گیری مذهبی زوج های ناسازگار رابطه دارد.
زوج درمانگری اسلامی بر «خود بالغانه / » بیش از حالت های دیگر خود (کودکانه / ) والدینی / ) مقیاس خود شناسی در گروه آزمایشی نسبت به قبل از زوج درمانگری اسلامی و نسبت به گروه گواه تأثیر می گذارد.
خودبالغانه مقیاس مذکور بیش از حالتهای دیگر خود با جهت گیری مذهبی و سازگاری زناشویی رابطه دارد.
زوج درمانگری اسلامی سطح کلی جهت گیری مذهبی و زوج های ناسازگار را نسبت به قبل از درمان نسبت به گروه گواه و جهت گیری مذهبی درونی را بیش از بیرونی افزایش میدهد.
جهت گیری مذهبی درونی با سازگاری زناشویی بیش از جهت گیری مذهبی بیرونی رابطه دارد.
17)متغیرها و تعریف عملیاتی آن ها در سطور زیر به تعریف نظری و عملیاتی متغیرهایی که در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته اند می پردازیم: متغیر مستقل: متغیرها شرایط با خصائصی هستند که محقق آنها را کنترل، دستکاری یا مشاهده می کند.
متغیر مستقل شرایط یا خصائصی هستند که محقق در عمل آنها را برای اثبات ارتباطشان با پدیده مورد مشاهده دستکاری می کند( شریفی و طالقانی، 1379، صفحه 84).
دراین پژوهش متغیرها مستقل یک عضویت آزمودنی ها در گروه آزمایشی و گوا و دیگری روش زوج درمانگری اسلامی است که اثر آنها بر متغیرهای وابسته اندازه گیری خواهد شد.
متغیر وابسته: شرایط یا خصائصی هستند که با وارد کردن، از میان برداشتن، یا تغییر متغرهای مستقل ظاهر می شوند، از بین می روند و یا تغییر می کنند (همان منبع).
در این پژوهش متغیر وابسته، میزان خودشناسی، جهت گیری مذهبی و سازگاری زناشویی است که سطوح آنها درهر دو گروه- آزمایشی و گواه- زوج های ناسازگار قبل و بعد از زوج درمانگری اندازه گیری خواهد شد.
متغیر مزاحم: علاوه بر متغیر مستقل و متغیر وابسته که متغیرهای اصلی آزمایش هستند، متغیرهای مزاحم در تمام وضعیت های آزمایشی وجود دارند که می تواند بر متغیر وابسته تأثیر بگذارند.
این متغیرها را غالباً متغیر مزاحم متغیر نامربوط، ثانویه و متغیر آزار دهنده و جز آن می گویند.
پنج روش اساسی برای کنترل منابع وارایانس مزاحم وجود دارد که عبارتند از: 1) انتخاب و گمارش تصادفی 2) حذف 3) همتا کردن 4) متغیر مستقل اضافی 5) کنترل آماری (بورتا، 1989، صفحه 4).
در این پژوهش از طریق همتا کردن و گمارش تصادفی آزمودنی ها در گروه آزمایشی و گواه متغیرهای مزاحم که سطح مذهبی، سن، تحصیلات، تعداد فرزندان، مدت ازدواج، میزان درآمد خانواده، فاصله سنی زن و شوهر، و عدم ابتلا زن و شوهر ها به بیماریهای شدید روانی- نظیر اسکیز و فرنیک و سایر حالات پیسیکوتیک- بود کنترل شدند.
روش زوج درمانگری اسلامی: روشی که کاملاً مبتنی بر روان شناسی اسلامی است و برای خود شناسی و شناخت حالات های خود از منابعی چون قرآن کریم، سیره رسول اکرم(ص)، ائمه معصومین (ع) و احادیث به سبکی که پژوهشگر بر اساس تجارب بالینی خود در طی سه مرحله تدوین و اجرا خواهد کرد مدد می گیرد.
در خودشناسی: منظور کسب دانش و شناخت نسبت به حالت های خود به صورت امّاره، لوّامه و مطمئنه در روانشناسی اسلامی است.
این حالت ها را می توان تقریباً با حالت های خود به ترتیب به صورت کودکانه، والدینی و بالغانه در روانشناسی غربی معادل دانست.
در این پژوهش میزان خودشناسی و حالت های خود در گروه آزمایشی و گواه با مقیاس 29 سوالی خود شناسی قبل و بعد از زوج درمانگری اسلامی اندازه گیری شد.
گفتنی است مقیاس خود شناسی به گو.نه ای تدوین شده است که هر چه نمره فرد بیشتر باشد میزان خودشناسی وی کمتر خواهد بود.
بنابراین نمره زیاد در به ترتیب نشان دهنده حالت های خود بالغانه و خودوالدینی، خود کودکانه منفی خواهد بود.
جهت گیری مذهبی: منظور گرایش به انجام اعمال و تفکرات مذهبی است که در این پژوهش میزان جهت گیری مذهبی و نوع جهت گیری از نظر درونی و برونی از طریق آزمون 21 سوالی آلپورت در گروه آزمایشی و گواه قبل و بعد از زوج درمانگری اسلامی اندازه گیری می شود.
سازگاری زناشویی: منظور سازگاری و توافق زن و شوهر در جنبه های مختلف زندگی زناشویی است.
در این پژوهش با استفاده از مقیاس 32 سوالی سازگاری دو عضوی اسپانیر میزان سازگاری زناشویی گروه آزمایشی و گواه قبل و بعد از زوج درمانگری اسلامی اندازه گیری می شود.
8- خلاصه: در فصل اول تحت عنوان گستره علمی موضوع مورد پژوهش هفت مقوله را مورد بررسی و تبیین قرار دادیم.
در بخش موضوع و زمینه با ذکر موضوع تحت عنوان «تأثیر زوج درمانگری اسلامی در افزایش خودشناسی، جهت گیری مذهبی و سازگاری زناشویی زوج های ناسازگار» زمینه پژوهش مورد تحلیل قرار گرفت.
سپس ابعاد موضوع، امکان بررسی موضوع و اهمیت آن تشریح شد.
بعد اهداف و سوال های پژوهش مطرح گردید و با توجه به سوال های پژوهش و در نظر گرفتن نتایج تحقیقات پیشین 6 فرضیه عنوان گردیده.
در انتها متغیرهای پژوهش با تمرکز بر متغیر مستقل، وابسته، مزاحم، زوج درمانگری اسلامی، خودشناسی، جهت گیری مذهبی و سازگاری زناشویی به صورت نظری و عملیاتی تعریف شد.
اکنون در ادامه این فصل در فصل دوم دیدگاه های نظری به همراه یافته های پژوهشی در مورد تأثیر رواندرمانگریهای مختلف بر حل اختلاف های زناشویی مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
فصل دوم مرور و تحلیل یافته های پیشین در این قلمرو در این فصل به تبعیت از موضوع پژوهش ابتدا اهمیت دین و مذهب در خود شناسی گستره مذهب و فطرت و مبانی نظری مربوط به مذهب را مورد بحث قرار میدهیم؛ آنگاه در قسمت خانواده درمانگری/ زوج درمانگری یا تعریف همسرگزینی و تشکیل خانواده پس از مرور کوتاهی بر تاریخچه خانواده درمانگری الگوهای رایج خانواده و زوج درمانگری را بررسی میکنیم.
بعد به پاره ای از یافته های پژوهشی در زمینه خانواده درمانگری اشاره میکنیم و سرانجام فصل را با اشاره به زوج درمانگری اسلامی- به پایان می بریم.
1-مذهب 1 اهمیت دین و مذهب در خود شناسی انسان در جهان هستی از مسئولیت خطیر جانشینی خداوند در روی زمین و از موهبت ارزشمند تفکر،و شعور، ادراک، اختیار و انتخاب برخوردار است که تمامیت وحدت، تعالی و خود شکوفایی و در نهایت خدا گونه شدنش با احیای رسالت عظیم خلیقه الهی به بار می نشیند.
بر همین اساس عمیقاً در قبال ذات احدیت، خویشتن و جهان هستی مسئول است و با وجود تعهد، مسئولیت و آگاهی از آن است که آدمی همواره در دلهره و اضطراب «چگونه زیستن» و «چگونه بودن» به سر می برد تا اینکه در راستای رشد و سلامت روانی و واصل شدن به مبدأ حیات و دست یافتن به مأو مأمنی که شایسته مقامش باشد گام نهاده و به ندای درونیش که همواره به حرکت و پویایی فرایش می خواند، گوش جان بسپارد تا «شدن» را برای اعتلا و شکوفایی و توحید یافتگی تجربه نماید تا آن زمانی که به ندای درونی متعهدانه و مخلصانه و با تمام وجود گوش دل نسپریم، ترغم دل انگیز و روح نوازش را بی عشق و مهر بگذاریم و خواسته های به حقش را سیراب نگردانیم ، فطرت و وجدان را چنان حجاب و هاله ای ضخیم فرا می گیرد که دنیای صیقل یافته و آیینه وارش را گرد و غبار گرفته و دیگر توان فریادش به ناتوانی قدرت و راهبری و امامتش به تخریب و تهدید میل به شکوفایی و به بار نشستن به فساد تجربه وحدت و یکپارچگی اش به گسستگی و خلاقیتش به بی ثمری پویایی و تکاپویش به درجا ماندن و جمود محبت و عشقش به بی تفاوتی و عناد و ایمان و معنایش به پوچی و سردرگمی و تباهی و غیره مبدل می شود (صادقی جانبهان، 1378، ص 104-103).
انسانها همیشه و در همه زمانها به اهرم بازدارنده و سازنده ای به نام دین نیازمند بوده اند و امروزه بیش از هر زمان دیگر به پرستش و ایمان احتیاج دارند و این ادراک و اصل جدیدی نیست بلکه با گسترش صنعت و ایجاد اخلاق صنعتی که رابطه انسانها را به صورت میکانیکی و ماشینی درآورده و آنان را به تأمین نیازهای اولیه زندگی و تلاش برای لذتبخش نمودن زندگی خصوصی ترغیب و محدود نموده در هر زمان بیش از گذشته احساس می شود.
از این رو ادیان و مذاهب به ویژه در چند دهه اخیر سعی نموده اند با تقویت ایمان مذهبی در مردم زمینه های انحطاط اخلاقی جامعه را کم و از انحراف افراد اجتماع جلوگیری کنند اما به دلایل چندی از جمله کامل نبودن و نپرداختن نیازهای فطری انسان در این خصوص ناتوان مانده اند(رضا زاده، 1376، ص 124).
پاره ای از روانشناسان نظیر یونگ بر این باور هستند که مذهب خلأهای بسیاری را در انسان پر نمودن و نیازهای روانی را ارضاء میکند.
یکی از بزرگترین نیازهای روانی امنیت خاطر می باشد که مذاهب به طور عام و اسلام به طور خاص بر تأمین امنیت روانی از طریق ذکر خداوند تأکید دارد.
(روحانی، 1354، ص 24).
در بعد فردی دین همچون آیینه ای خویش را به خویشتن می نمایاند و در بعد اجتماعی سبب انسجام جامعه می شود، یعنی اینکه کردار اجتماعی افراد را معین و مشخص کرده، آن را جهت و معنی می بخشد و لذا به مدد دین و ایمان می توان بسیاری از آلام و دشواریهای بشر و ناهنجاری های روان را تسکین بخشید و از بروز آنها جلوگیری کرد.
(یزدی، 1375، ص 32).
وقتی انسان توانست به مدد دین معرفت به خویشتن و خودشناسی را افزایش دهد در نتیجه قادر خواهد بود با هشیاری و بصیرت زیادتری خود را به جریان عام خلقت وابسته و مربوط سازد و هدف از خلقت را کشف کند و در نهایت اینکه مذهب می تواند با معنا بخشیدن به زندگی در ایجاد احساس امید، احساس صمیمیت، با دیگران، آرامش عاطفی، فرصت خودشکوفایی ، احساس راحتی کنترل امیال، نزدیکی به خدا و کمک به حل مشکل فردی و اجتماعی و خانوادگی مؤثر باشد.
نیومن و (پارگامنت، 1990).
1-2 گستره مذهب دین از جمله قدرتمندترین پدیده های تاریخ بشری بوده است.
جنبه های دیگر زندگی بشر نیز حقیقتاً مهم بوده اند، اما خصیصه برجسته و سرآمد تمام تاریخ همان «دین» است.
آن چنان که از مطالعات باستان و انسان شناسی از اعصار بسیار دور بر می آید دین به عنوان جزء لاینفک زندگی بشری در تمامی اعصار بوده است (صادقی جانبهان، 1378 ص 114 و 118).
توجه و پژوهش های علمی مربوط به دین و رفتارهای دینی ثابت میکند که انسان «دین ورز» قدمتی دیرینه تر از انسان «هوش ورز» دارد.
(همان منبع، ص 11).
ویل دورانت می نویسد: دین به اندازه ای غنی و فراگیر و پیچیده است که جنبه های مختلف و متفاوت آن برای دیدگاه ها و نگرش های مختلف به گونه ای متفاوت جلوه میکند، اما آنچه مهم می نمایاند این است که هیچ دوره ای در تاریخ بشری خالی از اعتقادات دینی نبوده است.
(همان منبع ص 116).
فطری بودن دین فراگیری و گسترش گرایش انسان به مذهب را در تمام اعصار توجیه می نماید.
1-3 مذهب و فطرت در باب فطرت آنچه مسلم است و از تصریح آیات و روایات به دست می آید این است که انسان در گیرودار خلق شدن با معرفتی نسبت به رب خویش سرشته شده است(خسرو باقری، 1370 ص 10).
وجود مذهبهای مختلف و عقاید گوناگون در تمام ادوار بین کلیه ملل و اقوام دلالت بر این دارد که خمیر مایه اصلی مذهب در سرشت بشر وجود دارد و همه در پی گم گشته خود می گردند و به مصداق آیه فَاَقِمْ وَجْهِکَ لِلدّینِ حنیفاّ فِطرَتَ الله التی فطرالناس عَلَیها.
دین فطری است و در فطرت بشر قرار دارد (فلسفی، 1364، ص 302) در آدمی انگیزه قوی، پایدار، هدفمند و جهت دار میل به تعالی و تکامل به صورت بالقوه بدان جهت شکل گرفته تا هماهنگ بانظام خلقت با پدید آوردن ساختاری پویا و با خلق سیستمی خلاق و خودانگیخته فرایند تحقق خود را تسهیل نموده و شوق پیوستن به مبدأ حیات را امکان پذیر نماید، حال بدون انقلاب درونی و پویایی و حرکتی اصیل و مبتنی بر مبنای اعتقادی، واصل شدن به چنین مقام و منزلت عظیمی امکان ناپذیر می نمایاند.
(صادقی جانبهان، 1378، ص 105) ایمان به خدا یکی از ابعاد روحی ما را تشکیل می دهد و بعد مذهبی یکی از ابعاد چهارگانه روح انسان می باشد و این ابعاد عبارتند از: بعد علمی و آگاهی بعد اخلاق نیکو و نیکوکاری بعد زیبایی بعد مذهبی و علاقه به ماوراء طبیعت و تمدن انسان در تمام ادوار بر این چهار اصل استوار بوده است.
(باقری 377، ص 83) لازم است علاوه بر نیازها و انگیزه های «بدنی» و «روانی» نیازهای دیگری در انسان مورد بحث قرار گیرد که ریشه روحی و فطری دارند، از پر اهمیت ترین آنها می توان به نیازهای اعتقادی و الهی اشاره داشت.
این نیازها به تصریح آیاتی از قرآن کریم و بعضی از احادیث به عنوان نیازهای فطری درونی شناخته شده اند.
این امور گرچه عمدتاً توسط اندیشمندان مذهبی و اسلامی مورد توجه و بررسی قرار گرفته است ولی عده ای از دیگراندیشمندان از جمله روانشناسان و روان تحلیل گران نیز در ضرورت شناخت و توجه مناسب به آن تحقیقات و نظرات متعددی داشته اند.
(میرزا بیگی، 1368، ص 16-15).
چنانچه یونگ می نویسد: انسان به تجربه و استنباط تصویر خدا در اندرون خود و احساس ارتباط آن اشکالی که مذهبش عرضه میدارد، نیازمند است.
اگر چنین چیزی پیش نیاید تجزی و گسستگی در فطرت وی پدیدار می شود، او ممکن است به ظاهر متمدن و در باطن وحشی یی باشد که تحت سلطه یک خدای کهن و باستانی است(فوردهام، به نقل از میربهاء 1352، ص 133).
دین انسانها اساساً بر مبنای نیازهای فطری انسان شکل می گیرند و هر چند که محتوای آنها تطابق کامل با فطرت آدمی نداشته باشد.
فطرت ساخت روانی اولیه ای در اختیار انسان می گذارد تا در برخورد با محرکهای محیطی به شکل انفعالی صرف، پذیرنده تمامی آنها نباشد.
بدین ترتیب دین بر اساس هیئت و ساخت روانی انسان (فطرت) شکل گرفته است و به سهم خود موجب پیدایش ساخت و هیئت روانی خاص می شود که انسان را وادار به اعمال خاصی می کند (اسلامی نسب، 1373، ص 130).
احمدی می گوید دین که دستورالعمل چگونه زیستن است به گونه ای ساخته شده است که منطبق با ساخت حیاتی و روانی انسان می باشد.
(احمدی، 1374، ص 101).
از دیدگاه اسلام در فطرت انسان پرستش مبدأ و مرکزی که آدمی برای رسیدن به کمال به سوی آن در حرکت است، یکی از اصیل ترین ابعاد وجودی می باشد که از قدیمی ترین جوانب روح انسان است، اما در حیوانات این حس و فطرت را ندارند.
(اسلامی نسب، 1373، ص 126).
2-مبانی نظری مربوط به مذهب محققان و نظریه پردازان از دیرباز تأثیر دین و مذهب را در زندگی و رفتار انسان مورد بررسی قرار داده اند و پاره ای از آنها مذهب را به عنوان یک وسیله دفاعی در برابر فشارهای زندگی تلقی نموده اند که تنها افرادی که در برابر مسائل روانی آسیب پذیر هستند از آن استفاده می کنند.
(آدزین ولارنس، 1992).
در واقع برخی از با نفوذترین متفکرین در قلمرو روانشناسی بالینی در قرن گذشته از جمله فروید 1964، والیس 1980، مذهب را با بیماری روانی مرتبط دانسته اند (نیومن و پارگامنت 1990).
در سطور زیر به بررسی پاره ای از موضع گیری نظری درباره مذهب می پردازیم.
2-1 روی آورد روان تحلیل گری زیگموند فروید: فروید برای مذهب اسمهای مختلفی به کار برده است.
نوروزوسواس جهانی ، نوروز کودکی، شکلی از ساز و خیسم، یک خطای ادراکی و یک هندیان (کالدسته 1995).
دین به عقیده فروم تکرار تجربی کودکی است.
همانطور که کودک می فهمد که با اتکا به پدر خود و ستایش و ترس از او می تواند به مقابله با وضع ناامن خود بپردازد.
انسان نیز به همین شیوه با نیروهای خطرناک دور و بر خویش به مقابله بر می خیزد.
فروید دین را با تشویقهای عصبی کودکان مقایسه میکند.
به نظر او دین یک بیماری عصبی جمعی است که حلول شرایطی است که مشابه با شرایط موجد بیماری عصبی در کودکان (فروم به نقل از نظریان.
1354، ص 27).