هنر معابد هنر بودایی پیروان دین بودا، دینی که در دشتهای شمال هند در قرن ششم پیش از میلاد شکل گرفت، در قرن اول پس از میلاد از راههای زمینی یا دریایی خود را به چین رساندند.
گفته میشود مبلغ مذهبی آیین بودا در چین که به نام An shigao شناخته می شود، در سال 148 پس از میلاد مسیح در پایخت Luoyang مستقر شد، تا به اجتماعات خارجی آن جا خدمت کند و هم چنین برای عوض نمودن دین دربار چین تلاش نماید.
مذهبهای سوفسطایی، معنوی و تفکرات اخلاق گرایانه در زندگی Sakyamuni شاهزاده هندی یا Gautama Siddartha ، که بعدها به نام بودا شناخته شد، و انتقال آموزههای وی به چین، باعث تولید ایدهها و تمرینهای دقیق و بسط یافته شد که در طول بیشتر از دو هزار سال تأثیر بسیار مهم و غیرقابل انکاری بر فرهنگهای شرق آسیا ، از خود به جا گذاشتند.
متون جدید با ادعاهایی جدید در مورد اختیار، روشهای جدید زندگی، مانند آنهایی که توسط اشخاص تارک دنیا، راهب یا راهبههای مجرد رهبری میشد، میثاقها و پیمانهای جدید، و هم چنین اشیاء جدید، و فرمهای جدید معماری برای منازل، در زندگی چینی مورد پذیرش قرار گرفتند.
همه این موارد به تدریج ولی به طور تغییر ناپذیری خود را در میان همه سطوح اجتماعی چین وارد کرده و پذیرفته شدند.
این فرآیند به صورت هموار و به آسانی انجام نشد، بلکه توسط فاکتورهایی مانند طبقه، جنسیت، ایمان و ثبات قدم در التزام ادیان محلی، مقید و محدود گردید.
با وجود همه این موارد، در مورد هنر و فرهنگ، المان های آیین بودا بیشترین احترام و توجه را از طرف سازندگان چینی و مصرف کنندگان دریافت نمودهاند، بدون این که آنها دقت و توجه زیادی در فهم لطافت و ریزبینی بودایی داشته باشند.
نمونههایی از این مراحل اولیه توجه و احترام به نقش و نگارهای هنری بودایی عبارتند از کوزههای سرامیکی لعابی، که احتمالاً در حدود 50-80 پس از میلاد، در منطقه جنوب شرق چین و در ایالت Wu، یکی از سه قلمرویی که امپراتور Han در سال 220 پس از میلاد تجزیه نمود، ساخته شدهاند.
اعتقاد بر این است که این کوزهها از گروه کوزههایی هستند که در مراسم به خاک سپاری استفاده میشده که در آنها جد شخص مرده وجود موجود نبوده است (این امر اتفاق غیرمعمولی در سده سوم نبوده است، بسیاری از خانوادههای چینی به سرعت به جنوب مهاجرت کردند تا از تهاجم مردم آسیای میانه درامان باشند).
بعضی از این مقبرههای مدنظر گرفته شده برای ارواح، حکاکی شده و با تصویری از بودا، که معمولاً در هالهای از نور قابل شناسایی است، تزئین شدهاند.
در بسیاری از مناطق چین تصاویر بودا به عنوان المانهای منفرد در دکوراسیون مقبرههای طبقه بالا اجتماع، قبل از ساختن این کوزهها، مشاهده شده است.
در مورد دکوراسیون مقبره و نیز کوزههای سرامیکی، غیرعاقلانه خواهد بود اگر آنها را به عنوان شواهدی مبنی بر تغییر به سمت باورهای منحصراً بودایی بدانیم.
بودا در ابتدا علاقهمند و مجذوب ادیان موجود و مراسم تدفین و به خاک سپاری و همین طور سایر خدایان مانند ملکه مادر غرب، که به طور مثال به روی پرچمهای تدفین Mawaigdui دیده میشوند، شده بود.
این علاقه به طور خاص در جنوب شرق مفید واقع شد، جایی که نسخه ها و مدارکی در مورد آن وجود دارد که نشان میدهد اولین تصاویر مستقل بودا در سال 194-193 پس از میلاد- اندکی پس از پیدایش مجسمه بودا در هند- در آن جا ساخته شده است.
در این جا بودا، بیشتر از ملکه مادر غرب از روح محافظت کرده و آن را در مقابل جادوگرها به سمت سرزمین بهشتی بودا هدایت میکند، ولی این امر در متن آداب مرتبط با قربانی کردن در مقابل اجداد و علاقه مندی به نسل خود انجام میشود، ایدههایی که دیگر در قسمتهای ارتدوکس بودایی هند قابل احترام و والا نبودند.
بنابراین، کوزهها نقش هنری و مذهبی متفاوتی نسبت به تصویری که به عنوان اولین تصویر بودا در چین باقی مانده است، ایفا میکنند.
تصویر برنز- طلایی بودا نشسته در حالت مدتیشن، مربوط به تاریخ 338 پس از میلاد است، و در سرزمین و قلمرو Zhao شمالی ، حکومت بیدوام تاسیس شده توسط فرمانروایانی بر رحم و جنایت کار، قالب گیری و ساخته شده است.
محیط پرمخاطره و خطرناک دربار Shi Luo ، سرپناهی برای برخی از شاخصترین تصاویر و مجسمه های مذهبی بودا در چین شد.
مبلغین بودایی توسط فرمانروایان سده سوم بسیار محترم شمرده می شدند.
در دوران جنگ به عنوان ساحر و معجزه کننده کار می کردند، و به سرعت بخش پذیرفتهای شدهای در زرادخانه و انبار دربار هر شاهزاده جاه طلبی را برای خود اختصاص دادند.
هیچ مجسمه واقعی هندی در چین یافت نشد.
ولی تصاویر وارد شده مطمئناً به عنوان مدلی برای هنرمندان در دسترس آنها بودهاند، هنرمندانی که توسط راهبهایی که خود از هند آمده و دارای مراتب بالا در آموزشهای مذهبی بودند، هدایت میشدند.
اولین متون بودایی چینی توضیح میدهند که بودا به عنوان یک مجسمه طلایی با فیزیک پر ابهت، از خود نور درخشان ساطع کرده، و این در کنار اصرار بر زیباسازی یک شمایل مورد احترام با مواد گران قیمت، میتواند برتری امتیاز طلاکاری مجسمههایی از این نوع را توضیح دهد.
پرتو نور الزاماً به سمت پرستندگان هدایت نمیشود.
این تصویر نه در محراب یک معبد، بلکه به عنوان قسمتی از یک نذر، برای محفاظت از شخص اعطا کننده نذر، ایالت و یا شخص فرمانروا در نظر خود آنان تصویر میشده است.
هنر بودایی: 580-450پس از میلاد قدرتمندترین شمایل بودا در گروهی متشکل از پنج غار عظیم و بزرگ مشاهده شدهاند، و پس از آن که اولین آنها، غارهای Tanyao ، در صخرههایYungang، در نزدیکی شهر جدید Datong در سالهای بین460 و 493 حکاکی و رنگآمیزی شد، شناخته شدند.
ایده معابد بودایی در غار هایی در این ابعاد، دارای ریشه هندی بوده است.
اگرچه حفاریهای سنگی اولیه مذهبی، که دارای المانهایی بودایی هستند، معمولاً در چین بوجود آمدهاند، ولی هیچ اثری به بزرگی Yungang یا در حد آن، قبلاً به وجود نیامده بود.
غارهای Tanyao خارج از پایتخت dynasty wei شمالی (420-534) ، ایالتی از کشورگشایان ترک که توسط اشراف چینی مانند Sima Jinlong به آنها خدمت میشده است، و در سده پنج و اوایل سده شش سرزمین شمالی چین را تصرف کرده بودند واقع شدهاند.
فرمانروایان Wei شمالی، از هر جنسیتی، از طرفداران و حامیان دین بودا بودند، و در دوران آنها زیرساختهای مذهبی گسترش یافتند تا جایی که 13272 مؤسسه مذهبی و رهبانی در دوران امپراتوری آنها به وجود آمدند.
رهبران جامعه بودایی توسط گسترش ایده هایی که مقام فرمانروا را با بودا برابر فرض میکرد، به حمایت فرمانروایان از دین بودا، پاسخ نشان دادند و درنتیجه این خط مشى ها بود که پنج شمایل عظیم بودا در غارها ساخته شد.
آزار و اذیت ظالمانه ولی کوتاه مدت انجام شده بوداییها بین سالهای444 و 451 اتفاق افتاد، و به این شکل این بود که طبق فرمان امپراتور هر کس که جرأت خدمت به خداهای بربرها را داشته باشد یا تصویر، مجسمه و تمثالی از آن ها با خاک یا برنز بسازد به مرگ تهدید میشد.
شاید پنج تمثال بودا نماینده پنج امپراتور wei شمالی تا آن زمان باشد، اگرچه تئوری دیگری نیز وجود دارد که میگوید همه چیز یک وسیله دقیق واستادانه جادوگری برای حفاظت از ایالتwei میباشد، که در طی یک برنامه محرمانه پیکرنگاری بودا در گذشته، حال و آینده ساخته شده است.
این حقیقت که صخرههایی که در آنها این شمایلها را تراشیدهاند دقیقاً زیر دژ نظامی موجود در راه اصلی از غرب به پایتخت واقع شدهاند و هم چنین پنهان بودن شمایل غول پیکر بودا از دید عمومی در زمان ساخت آنها، این تئوری را حمایت میکند.
طراحان ساخت این شمایل، بدون این که هدف اولیه آنها را درنظر بگیریم، طوری این شمایل را ساختهاند که از دید جماعت بزرگی از پیروان آیین بودا خارج باشد.
برخلاف بسیاری از معابد حفر شده در غارها، غیرممکن است که بتوان ساخت این شمایل را به عنوان وقف و یا از روی پرستش و از خود گذشتگی درنظر گرفت.
دربار احتمالاً در ابتدا کار را در Yungang شروع کرده است، ولی این محدوده به سرعت در دید سایر طبقات اجتماع قرار گرفته است.
از سال 483 تا 490، در طول یک دهه و یا کمتر از آن، روی غارهای بسیاری به طور فشرده کار شده است، و بنایی با 1400 متر طول و در غارهای سه- پنج برابر کوچکتر یا بزرگتر ساخته شدند.
بررسی سنگ نوشتهها و کتیبههای خطی مربوط به 120 نفر از واقفین و اعطاکنندگان که از wei شمالی به دست امده اند، نشان میدهد که 12 درصد آن به مجامع مذهبی منسوب هستند که اعضای آنان هم زمان و هم مردان میباشند، 33 درصد به راهبهها و زنان زاهد منسوب میشدند، و 55 درصد آنان راهبها و مردان مذهبی شامل نجیب زادگان درباری میباشند.
قسمت اعظم این افراد هیچ ارتباطی با دربار نداشته و بسیاری از آنها افراد نسبتاً فروتن و متواضعی هستند.
سنگ نوشتهها در مورد طلب دعای خیر برای خانواده خود اعطا کننده و نه خاندان امپراتور میباشد.
Yungang تبدیل به منطقهای توانمند برای راضی کردن محدوده وسیع تری از نیازها، نیازهای کاملاً روحی و نیز نیاز های دیگر تبدیل شد، برخی از آن ها عبارتند از کارهایی که زنان می توانستند در آن نقش برجستهتری ایفا کنند، و یا اشخاص حقیقی میتوانستند از طریق کنده کاری ثابت در سنگها و گروههای مجسمههای اشخاص اعطا کننده، خود را به عنوان یک بخشنده معرفی کنند.
از طریق سنگنوشتهها در مورد کسی که هزینه ساخت شمایل بودا در Yungang را پرداخت نمود، اطلاعاتی به دست آوردهایم درحالی که نمیدانیم چه کسی آنها را ساخته است یا چگونه ساخته شدهاند.
قبل از سال 551، هنرمندانی مانند پیکرتراشان از نظر کاری در محدوده ایالت خود میتوانستند فعالیت کنند.
به طوری که فقط پس از تکمیل کردن کمیسیون دولتی میتوانستند برای سایر مشتریها کار کنند.
موارد دیگری نیز از شواهد موجود در خود منطقه میتوان استخراج کرد، به عنوان مثال این که روش استاندارد این بود که حکاکی روی غار از بالا آغاز شود و دیوارها به سمت پایین کار شود.
شکنندگی ماسه سنگهای نرم نشان میدهد که شکستگیها باید تعمیر شوند، هم چنین بعضی غارها (اگرچه هیچ یک از پنج غار Tanyao این گونه نبودند) توسط کلاه فرنگی ساخته شده روی صخره محافظت میشدند.
شمایلهای موجود در yungang فرمهای متنوعی دارند، و تلاش زیادی برای تشخیص چگونگی تغییرات در فرم، یا برای پاسخ به محرکهای خارجی انجام شده است.
به عنوان مثال در سال 486 دربار حکم داد که همه صاحب نسبان wei باید لباس چینی بپوشند، و این دلیل پیدایش شمایل بودا با لباس بلند و گشاد چینی همراه با روبان است، این لباسها بیشتر از لباسها و پارچههای هندی به چشم میخورد.
تحقیقات انجام شده اخیر در مورد غارها بیان میکند که فرمهای متفاوت در Yungang به معنی تاریخ متفاوت نیست، بلکه به مفهوم انواع متفاوت مشتری و میزان متفاوت توجه به صحت پیکرنگاری است.
در این مدل شمایلهایی با لباس هندی نشانی از تأثیرات فرهنگ دیگری نیستند که به سرعت توسط نبوغ هنری بومی چین جایگزین شوند، بلکه بازتاب دهنده حضار مشتاقتر در ابراز احساسات مذهبی میباشند.
در سال 494 سلسله wei به Luoyang، پایتخت خود منتقل گردید، و کار روی غارهای Yungumg تقریباً متوقف شد.
اگرچه آنها به قدر کافی به دربار نزدیک بودند،ولی اولین و آخرین مجموعه این چنینی نبودند.
یکی از دیگر مراکز مذهبی، هنری و سیاسی مربوط به پایتخت، غارهای Mogao در Dunhuang در جنوب غرب ایالت Ganso میباشد.
در این جا یک صومعه اصلی بودایی با زمینه نژادی، زبان شناختی و کثرت گرایی مذهبی قابل توجه وجود دارد.
این غارها، و اجتماع راهبهایی که در اطراف آن حضور داشتند، با این که مکان زیارتی مهمی نبودند، ولی نه تنها توسط افرادی که در مسیر مسافرت خود بین چین و آسیای غربی از آن جا عبور میکردند (و مناطقی که در حال حاضر با عنوان جاده ابریشم شناخته شدهاند)، بلکه هم چنین توسط کسانی که به مقصد پرستش شمایل مسافرت میکردند، مورد بازدید قرار میگرفتند.
زیارت، یک شیوه فرهنگی دیگر پذیرفته در میان بوداییها در چین بود که تأثیر مهمی بر خلق آثار هنری داشت.
دور بودن غارهای Dunhuang بقای آنها را تضمین کرده است، و محیط خشک آن از نقاشیهای چند رنگ آن که روی گچ اجرا شده و شنهای صخرهها و مجسمههای غالباً سفالی را پوشش داده است، محافظت نموده است.
کار در Dunhuang احتمالاً هم زمان با yungang شروع شده است.
فقط یکی از 492 غار باقی مانده تاریخی دقیقی دارد.
این غار، غار 285 است که تاریخ آن با توجه به کتیبه نقاشی شده به سال 539-538 بر میگردد(شکل 44).
تصاویر دقیق و دارای جزئیات موجود در روی دیوارها شامل بهشتهای خورشیدی و قمری، حکایت واقعه زندگی تاریخی بودا، و مناظری از بهشت غربی است، سرزمین پاک و تمیزی که هواخواهان و پارسایان بودایی آرزو دارند در آن دوباره متولد شوند.
ادعا میشود که دیوارهای این غار اولین شواهد موجود برای آن چه «آیین بودایی محرمانه» در چین نامیده میشود، میباشند.
محل اختصاص یافته به خدایان روی دیوارها منطبق با تئوریهای دقیق و تفضیلی هندسی مشتق شده از مذهب قبل از بودا در هند، که "ودا" نام داشت، میباشد.
مطمئناً هم غار و هم محرابهایی که در آن وجود داشت، برای انجام تکنیکهای پیشرفته مدیتیشین توسط راهبها استفاده میشده است، و احتمالاً برای زوار و مسافرین در دسترس نبوده است، همان طور که بسیاری از سایر غارهایی که وجود داشتند در اختیار زوار و یا مسافرین قرار نمیگرفتند.
تکنیکهای به کار رفته توسط نقاشان برای نقاشی روی دیوارهای Dunhuang، پس از اکتشافات انجام شده در سال 1900 از یک محل مخفی دارای اشیا مختلف مهروموم شده متعلق به حدود سال 1000، برای ما شناخته شد.
این یافتهها، که توسط سیستمهای مدرن طبقهبندی به «اسناد» و «کارهای هنری» تقسیم میشود و بنابراین از نظر فیزیکی کتابخانهها و موزهها را در لندن، پاریس، برلین، پترزبورگ و سایر شهرهای اروپایی از هم جدا میکند، و تصاویر غیرموازی از بسیاری جنبهها از زندگی منطقه، شامل زندگی هنری آن ارائه میکند.
بعضی از این اسناد، که تاریخ آن به بعد از غار 285 بر میگردد، شواهدی در مورد تکنیکهای به کار رفته در دکوراسیون غارها، ارائه میکند.
از شابلون و یا مهرزدن به دفعات استفاده شده است.
اینها ترسیماتی روی کاغذ ضخیم هستند، که خطوط خارجی شکلها و تصاویر توسط خط باریکی مشخص شدهاند.
با گذاشتن الگو (شابلون) روی خمیر مخصوص دیوار و پاشیدن گچ روی آن، خطوط خارجی و مرزهای کاغذ به دیوار منتقل شده و سپس از این خطوط پیروی میشود.
این تکنیک باعث بالارفتن سرعت تولید نقشهای دیواری استادانه و با جزئیات دقیق، میشود و میتوان با کمک آن یک طرح یکسان را به طور تکراری ایجاد نمود.
هم چنین دقت پیکرنگاری و نقاشی را در ترسیم شکلهای خاص تضمین مینماید.
نقاشان Dunhuang در مراحل اولیه به طور موروثی هنرمند میشدند و مقام آنها از پدر به پسر منتقل میشد، و کارگرانی که حقوق آنها پرداخت نشده بود به عنوان نوعی مالیات بندی برای حکومت کار میکردند.
در دوره (618-906) Tang نقاشان و پیکرتراشان مجاز به دادو ستد با مشتریانی از هر نوع، به عنوان پیمانکارانی مستقل، شدند.
برای پروژههای کوچک مانند پرچمهای نقاشی شده، به طور نقدی به نقاشان دستمزد پرداخته میشد، درحالی که برای پروژههای عظیم (پروژههایی که یک سال و یا بیشتر زمان میبردند) دستمزد به صورت آرد یا روغن پرداخت میشد و میزان هزینه و دستمزد پرداختی به اندازه و پیچیدگی طرح بستگی داشت.
کارفرمایان هم چنین موادی مانند ابریشم و مواد رنگی را خود تامین میکردند، و یا اگر نقاش آنها را تأمین میکرد دستمزد بیشتری به وی میپرداختند.
اسناد و مدارک Dunhuang به یک نقاش، و «دستیاران وی» اشاره میکنند، گرچه ما نمیدانیم این گونه تیمها در چه حدی بزرگ بودند.
راهبهای هر معبد به نقاشان کمک میکردند و دستیار آنان بودند، و این که به عنوان هنرمندان واقعی و یا به عنوان مشاور دینی در مورد مسائل خاص مربوط به پیکرنگاری و نقاشی بودا کار میکردند، نامعلوم است.
راهبها مطمئناً قبل از این که نقشهها روی دیوارها اجرا و کامل شوند، آنها را بازرسی میکردند تا از صحیح بودن تشریفات مذهبی مطمئن شوند.
در قرن نهم، کارفرمایان، حتی در نقاط دور از پایتخت به هنرمندان توجه خاصی ابراز مینمودند.
هنر مذهبی سلسلههای Sui (581-618) و Tang (618-906) اگرچه غارهای Dunhuang از نظر بصری تأثیرگذار هستند، ولی آنها احتمالاً در مقایسه با شکوه و جلال مؤسسات مذهبی در قسمتهای موفقتر امپراتوری، موسساتی که اکثر معماری، نقاشی دیوارها، پارچهها و منسوجات و ظروف آن در حال حاضر از بین رفته است، معتدل و نسبتاً کم زرق و برق بودهاند.
فقط بعضی از قسمتها سالم باقی ماندهاند، و معمولاً توسط دفن تعمدی، مانند پیشکش وقفی در زمان تقدیس مقبره، یا برای حفاظت از تصرف در طول شکنجه و آزار اذیت بودایی محافظت شدهاند.
مورد آخر زمینهای است که احتمالاً عامل حفظ کردن گروه مجسمههای طلایی و برنزی، مربوط به سال چهارم سلسله Sui در منطقه Kaihuang، معادل با سال 584 بوده است که سال 1974 در حومه کلان شهر chang'an در Xi'an حفاری شده است.
به دلیل این که chang'an پایتخت اولین سلسله برای دوباره به هم پیوستن چین شمالی و جنوبی پس از 300 سال بود، این شهر مرکز تجمع ثروت، فرهنگ اشرافی و پشتیبانی سیاسی بود که تأسیسات مذهب بودایی به آن گره خورده بود.
این شهر، بزرگترین شهر در جهان بود، و در طول قرنهای پس از آن از بغداد و قسطنطنیه، تنها شهرهای هم ترازش، پیشی گرفته بود.
گروهی از شمایل بودا، Ami tabha یا Amitayus، (هر دو اسامی سانسکریت هستند و از اسامی چینی نمیباشند)، شامل یک مجسمه نشسته در مرکز، یکی از دقیقترین و استادانهترین مجموعههای مذهبی است که به خوبی وضعیت و حالت جسمی و اشارات بودا را نشان داده است، موضوعی که برای فهم درک مجسمه بودا کلیدی میباشد.
و در این مورد به معنی و مفهوم " نترسیدن " میباشد.
دو bodhisattvas در اطراف بودا قرار گرفتهاند، و ترجیحاً کسانی هستند که عهد کردهاند که خودشان وارد نیروانا شوند، ولی در دسترس دعاکنندگان دنیا قرار بگیرند تا همه آنها رهایی یابند.
دو bodhisattvas در اطراف بودا قرار گرفتهاند، و ترجیحاً کسانی هستند که عهد کردهاند که خودشان وارد نیروانا شوند، ولی در دسترس دعاکنندگان دنیا قرار بگیرند تا همه آنها رهایی یابند.
در قسمت جلو دو شاه آسمانی ایستادهاند، نگهبانان مذهب بودا که توسط هالههای مدورشان شناسایی میشوند و به ترتیب مقدم بر دو شیر خشمگین و در حال غرولند میباشند.
یک کتیبه خطی بعضی از دلایل و اهداف ساخت چین اثری را آشکار نموده است.
در این کتیبه خطی نام اهدا کننده شمایل با عنوان رسمی Dong Qin ذکر میشود، و برای امپراطور سلسله جدید و خانوادهاش دعا و طلب رحمت مینماید، و امیدوار است که آنها "قانون صحیح را بشنوند".
در ادامه شعری آمده است که تاکید مینماید کردار نیک و "دلسوزی و شفقت بر همه جانداران" جز مهم و حیاتی روند تولد دوباره در سرزمین پاک بهشتی است که Amitabha در آن سلطنت مینماید.
حداقل یک قطعه دیگر، به طور مشابه حاوی کتیبههای خطی در طلب آمرزش و رحمت برای خاندان حکومتی میباشد، بنابراین به اهداکنندگان اجازه میدهد که هم زمان به تقوای دینی و وفاداری سیاسی سوگند یاد کنند.
اگرچه هر دو معبد قدمت مشابهی دارند، ولی این دو مبعد متعلق به سالهای دهه 580 (سایر آن ها در موزه هنرهای زیبای بوستون نگه داری شده اند) از نظر بصری متفاوت میباشند.
شمایلهای موجود در بوستون به طور زاویهدار هستند، در صورتی که شمایل Xi'an دارای حالتی با خطوط منحنی و مورب و گرد می باشند.
تفاوتهای این چنینی میتواند بازتاب رسوم منطقهای در پیکرتراشی باشد که در دورههای مختلف تجزیه سیاسی امپراطوریهای Svi به وجود آمدند.
این که سؤالاتی در مورد فرم و استیل، که در مقابل مقیاس و اندازه قرار دارد، مانند کیفیت طلاکاری و قالب گیری، و دقت در پیکرتراشی، تا چه میزان در مباحثات حامیان مطرح شده است، برای ما معلوم و مشخص نیست، ولی موضوعی با قابلیت بالا برای تحقیقات بعدی می باشد.
اهداء کننده یک بومی Xi'an نبود.
اگرچه، جذابیت پایتخت سیاسی یک امپراطوری که به تازگی متمرکز و یک پارچه شده است، ممکن است وی را به شهر کشیده باشد، همان طور که برنامههای گسترده ساختن معابد که بخشی از تثبیت و تقویت امپراطورهای Sui را تشکیل میداد، میتواند باعث جذب هنرمندان توانمندی باشد که این اثر را ساختهاند.
آیین دینی Amitabha ، بودای سرزمین پاک غرب، در محیط رهبانی در سده پنجم پس از میلاد آغاز شد و به تدریج در محدوده بومی گسترش یافت و تبدیل به یکی از نیرومندترین مسیرهای وقف بوداییها درچین شد.
احکام شرعی، یا کتاب آسمانی بودا، سرزمین پاک را جایی توصیف می کند که شناختهترین مکان در میان همه سطوح اجتماع است، مریدان و پارسایان هم در دربار و هم در میان رعایا و دهقانان یافت میشوند.
معابد خانوادگی Amitabha احتمالاً تنوع زیادی از نظر جنس و سطوح متفاوتی از صلاحیت و شایستگی هنری دارند، این یک مثال با تجمل از یک نوع بسیار وسیع است که برای خدمت به یک نجیب زاده ایجاد شده است.
مجسمههای سنگی احتمالاً در موارد خانگی به کار نرفتهاند، و منحصر به معابد بودند، اگرچه خانه و معبد را از طریق این حقیقت که معمولاً توسط اهداکنندگان غیرروحانی پرداخت میشدند، به هم متصل میکردند.
اگرچه مجسمههای سنگی میتوانستند مقیاس بزرگی داشته باشند(شکل 44) ،حائز اهمیت است که به خاطر بسپاریم بسیاری از آنها در اندازه معمولی ساخته شدهاند و مناسب برای نیازهای جماعت با ذخایر محدود در نواحی دور از دربار میباشند.
یک طاقچه سنگی نقاشی شده از حدود شهر Changzhi در ایالت Shanxi، که از قرن هفتم قدمت دارد،(شکل 46) میتواند به عنوان مثال مناسبی از یک مجسمه بودا با سطحی بسیار پایینتر از مقبره طلایی – برنزی Dong Qin درنظر گرفته شود.
آشکار است که آنها در درک این که چه مواردی باید برای ساخت یک شمایل موفق نیرومند، رعایت شود، به هم مربوط هستند.
در این جا نیز یک شمایل بودا در حالت نشسته (در این مرتبه Maitreya ، بودای آینده)وجود دارد و توسط یک جفت bodhisattvas با لباس شاهزادگان هندی، از طرفین احاطه شده است.
در این جاه شاههای آسمانی توسط مریدانی با جامه بلند راهبها، جایگزین شدهاند.
دوباره شیر از شمایل دفاع مینماید.
ولی این دو مورد، از نظر جنس مواد به کار رفته و کمال هنری با هم متفاوت هستند، چیزی که مطمئناً به دلیل سطوح بسیار متفاوت پشتیبانی است که آنها دریافت کردند.
طاقچه changzhi تصویر "نسبتاً خوبی" میباشد، و به عنوان شی وقف شدهای تا زمان حل و قبل از تبدیل به یک شی هنری، باقی مانده است.
مجسمههای بینام در این دوره در زمینهای کار شده است که تفاوتهای منطقهای در شکل ظاهری مجسمه کم شده است، درحالی که قدرت هنری و فرهنگی، پایتخت رشد کرده بود.
نقاشیهای تکرار شده که در طول سالها، یادآوری میکنند که نه تنها مجسمهها در چین (هم چنین در یونان باستان) اغلب با رنگهای طبیعی تزئین شدهاند، بلکه بیوگرافی شمایل مذهبی مانند این با سؤالاتی در مورد تقوای شخص، مقید و محدود میشود.
ساده است که فرض کنیم که آیین بودا، مذهب غالب زندگی چین در هزاره اول حاضر بوده است، بیشتر به این دلیل که تعداد تولیدات هنری که این آیین به وجود آورد، و باقی ماندند تا موزهها را پر نمایند، و صفحات کتابهایی که در مورد هنر چین زیاد است.
آیین دیگری نیز برای زندگی روحانی مهم و کلیدی شمرده میشد ولی آثار فیزیکی آن امروزه کمتر به چشم میخورد.
این آیین در حال حاضر با نام دائوئیسم (یا تائوئیسم) معنی تحت الفظی کلمه Dao "مسیر" یا "راه" میباشد.
اگرچه ایدههایی که آن را پشتیبانی میکنند از جهان روشنفکری دوره warring States نشأت گرفتهاند، دائوئیسم به عنوان یک مذهب هم زمان با زمان پذیرفته شدن آیین بودا گسترش یافت و این دو مجموعه مرتبطی را تشکیل دادند.
معمولاً این دو آئین، در رقابت برای تقوا و صداقت جمعیتهای یکسان و با قوانین یکسان با یکدیگر متضاد و رقیب هستند.
شمایلهای مستقل فناناپذیر معمولاً در دوره سلسلههای شمالی و جنوبی ساخته شدند ولی فقط در دوره Tang (سال های 618 تا 906 ) بود که مجسمههای مربوط به دائوئیست در مقیاس و اندازه قابل توجه ساخته شدند.
امپراطورهای Tang هواداران ولخرج آیین بودا و نیز دائوئیسم- به خصوص دائوئیسم- بودند، زیرا ادعا میکردند نسبت آنها به خود Laozi می رسد، فیلسوف و عارف warring states، که نویسنده کتاب مقدس Dao dejing می باشد.
یکی از شمایل خدایان سلسله Tang (شکل 47) که به نام Hearenly worthies شناخته می شود، آشکارا دارای بعضی از خصوصیات مجسمه بودا و به نوعی شکل تکامل یافتهتر و توسعه یافته آن میباشد، احتمالاً توسط کسی که روی پروژههای مربوط به بودا نیز کار کرده است، حکاکی شده است.
با توجه به این واقعیت که این اثر هنری نیز دارای یک شمایل نشسته در مرکز است ، و روش نشان دادن چین و چروک پارچهای که روی آن قرار گرفته، پیوند و شباهت آن با هنر به کار رفته در معابد بودا کاملاً واضح میشود.
به طور مشابه، فرم حجاری کردن اسم اهدا کننده روی اثر هنری، و اسم شخص Zhao، و این که قدمت آن به ماه یازدهم حکومت Kaiyuan (معادل با 719) بر میگردد، منطبق با موارد به کار رفته در شمایل بودا است.
اگرچه پیکرنگاری متفاوت و متمایز است، هیچ گاه مجسمه بودا ریش سه گوش نداشته است.
به عنوان مثال بال نگه داشته شده از دست راست مجسمه نیز جنبه دیگری از جاودانگی از این نوع میباشد.
این شمایل در یک معبد در نزدیکی شهر جدید Yuncheng در ایالت Shanix پرستش میشده است که این معبد در حال حاضر تخریب شده و باقی نمانده است.
بزرگترین مجموعه باقی مانده از این نوع معابد غارهای Longmen میباشد که در خارج از شهر Luoyang در ایالت He nan واقع شده است و از پروژههای اصلی آیین بودایی در دوره Tang میباشد.
کنده کاری این مجموعه بالافاصله پس از آن که دربارWei شمالی در سال 494 به Luoyang کوچ نمود آغاز شد و به طور پیوسته تا حدود 400 سال پس از آن، روی این مجموعه کار شد.
با بررسی سنگنوشتههای مربوط به اهدا کننده تغییر جهتی در اشیا بسیار محبوب برای وقف، از Sokyamuni ، بودای تاریخی، به Maitreya، بودای آینده و سپس به Anitabha و Avalokitesvara (در میان چینیها با نام Guanyin شناخته میشود) مشاهده میشود.
دو مورد آخر به فرقه "سرزمین پاک" آیین بودا مربوط میشوند، و در جستجوی رستگاری شخصی هستند.
تغییرات در عقاید آیین بودا در آرایش و ترتیب پیکرنگاری جدید بازتاب یافته است.
در قرن هفتم ، شمایلهای منفرد و بزرگ که غالباً در yungang وجود داشتند(شکل 43)، توسط گروهی از پنج شمایل مشاهده شده در شکل های 45 و 46 جایگزین شدند، شمایلی که بودا در آن توسط bodhisattvas و مریدان (در زبان چینی، Luoban گفته میشود) احاطه شده است، و نماد عقیده یک حامل بزرگ، یا حالت رستگاری (در سانسکریت، Mahayana) شامل حامل کوچک است.
این عقاید احتمالاً در همه سطوح اجتماع درک نمیشود، ولی مسلماً به طور گسترده توسط نخبگانی که اسپانسر پروژههای عظیم بودند، فهمیده میشد.
آنها تاثیر مستقیمی روی توسعه هنری داشتند، زیرا فرقههای متفاوت نه تنها بر المانهای متفاوت معبدهای بودا تاکید میکردند، بلکه آنها دارای شیوههای متمایز مذهبی بودند که نیازمند فرهنگهای متفاوت برای خدمت به آنها میباشد.
نمونههایی مانند پنج مجسمه سنگ آهکی Langmen ، یک مرتبه با سقف پوشانده شدند ولی هم اکنون روباز هستند و معبد Fengxian نامیده میشوند.
این معبد در سال 675 ، تحت نظارت و سرپرستی سه چهره مذهبی اصلی در پایتخت، و همراه با تیمی از مجسمهسازانی که اسامی اعضای اصلی آنان عبارتند از: Li Junzan، Cheng Renwei و Yao shizhi به دستور دربار تکمیل شد.
اگرچه ظاهراً رئیس و حامی Gaozong، امپراطور Tang بود، وی در این مورد مانند بسیاری از موارد دیگر، به همسر نیرومندش ادای احترام میکرد.
امپراتوریس Wu زنی بود که خودش زمانی به عنوان یک راهبه بودایی فعالیت میکرد و یکی از حامیان سرسخت پروژههای مذهبی مبتکرانه دارای خصوصیات بدیع تدبیر شده توسط خود امپراتوریس، بود.
او به طور خاص وقف Zhenyan یا آئین " کلمه درست" بود که با آیینهای مذهبی و تشریفات پیچیده مبهم و سری شناخته میشد، که با مراسم و یادبودهای اسراف کارانه و لباسها و تجهیزات گران قیمت، و ایدههای پیچیده و محرمانه که برای جماعت وسیعی قابل دسترس نبود و فقط محدود به عدهای از پیشگامان میشد، از دیگر فرقه ها متمایز می شد.
تصویر 48 شمایل اصلی معبد Fengxian در Longmen را نشان میدهد، شمایل بسیار عظیم الجثهای (با 17.4 متر ارتفاع) از Cosmic Bod dha vairocaa را نشان میدهد، که افسانهها می گویند شامل خصوصیات خود امپراتور است.
در سمت چپ یک شاه آسمانی با لباس زرهی کامل یک فرمانده نظامی معاصر، را نشان میدهد که یک پاگودا در دست خود نگه داشته، در سمت راست یک شمایل نگهبان با لباسی که بیشتر فرم هندی دارد، فرم خاصی به بدنش داده است که یکی از اشارات مخصوص در آئین بودایی zhenyan میباشد.
طرز قرار گرفتن آنها ، به خصوص روش خم شدن آنان و کوشش برای نشان دادن حس بدنهای در حرکت، برخلاف شمایل عمودی و بی حس مجسمههای بودا در دورههای قبل، نمونهای از هنر مذهبی در دوره Tang میباشد.
معبد Longmen به طور آشکاری در پاسخ به موفقیت نظامیان تبت در آسیای مرکزی ساخته شده تا کمکی ماوراء طبیعی برای لشکر تبت به ارمغان آورد.
مراسم انجام شده زیر سقف از بین رفته معبد Longmen، نیازمند آرایش مرتب اشیایی است که اکثر آنها از بین رفته و باقی نماندهاند مانند پارچهها و منسوجات، لباسهای رسمی برای روحانیون جهت زیباسازی محیط داخل معبد، آلات موسیقی، ظروف هدیه شده، و اجرای تشریفات مذهبی از هر نوع آن.
تعداد محدودی از بقایای به جا مانده، نشان دهنده شکوه و عظمت موجود در گذشته هستند.
اشیا و شمایل منتقل شده به ژاپن در آن زمان ، که تاکنون نیز حفظ و نگهداری شدهاند، بعضی از فاصلهها را پر میکنند.
یک مثال از این نوع عبارت است که یک ناقوس برنزی که بسیار استادانه و دقیق ساخته شده و از معبدی در Nara (شکل 49 ) مقر امپراتوری های ژاپن، به جا مانده است.
یک ستون شش گوشه که از پشت یک شیر شروع میشود و تکیه گاهی برای یک جفت اژدهای نرو ماده در هم تنیده شده، میباشد.
این دو اژدها با نیلوفر آبی و گلبرگها آراسته شدهاند همراه ناقوس یک مجسمه چوبی وجود داشته که هم اکنون از بین رفته، هم چنین این مجسمه دارای یک میله چوبی برای ضربه زدن به ناقوس بوده است، هم اکنون این مجموعه بعضی از المانهای نهایی که روی سکوی نگه داشته شده در پنجه دو اژدها را، کم دارد.
با وجود همه این نواقص و کمبودها،به عنوان شاهد و مدرک باارزشی برای تشخیص نوع صنعت گری و هنری که با بهترین کیفیت در خدمت آیین بودا بوده است، باقی مانده است.
مفاهیم و معانی مبهم، بیشتر از ضوابط زیبایی شناسی صرف، در المانهای زینتی ناقوس به چشم میخورد.
مفاهیمی این چنین، در مورد مهمترین مجموعه اشیا آیین بودا که در سالهای اخیر در چین از حفاریها بدست آمدهاند، مانند مجموعههایی از معبد Famen، در سال 1987 در Fufeng در غرب پایتخت Tang بدست آمدند، نیز غالب هستند.