دانلود مقاله پیامدهای جدایی

Word 113 KB 10147 67
مشخص نشده مشخص نشده روانپزشکی - روانشناسی - علوم تربیتی
قیمت قدیم:۳۰,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • پیامدهای جدایی عواقب و پیامدهای احتمالی طلاق یا تأثیر آن در پدیده‌های روانی و اجتماعی فرزندان طلاق را می‌توان چنین بر شمرد: 1 - بزهکاری کودکان و نوجوانان، ناسازگاری‌ها و رفتارهای ضد اجتماعی آنان.

    2 - فحشا به ویژه در نتیجه فقر و ناآگاهی.

    3 - اعتیاد زنان، مردان و کودکان و استفاده از کودکان در توزیع مواد‌مخدر و دیگر فعالیت‌های غیرمجاز.

    4 - پرخاشگری و ناسازگاری کودکان، فرار از منزل و ولگردی آنان.

    5 - افت تحصیلی، خودکشی زن یا شوهر و حتی کودکان.

    6 - کاهش میل به ازدواج در دیگر افراد خانواده به ویژه بچه‌‌های طلاق.

    7 - اهمال و مسامحه والدین در تعلیم و تربیت فرزندان، ایجاد آسیب‌های روانی و اجتماعی برای آنان.

    8 _ فرزندان پسر طلاق در همانند‌سازی‌ مردانه دچار اشکالات زیادی خواهند شد و در بسیاری از موارد تمایلات هم جنس گرایانه از خود بروز می‌دهند و اتکای به نفس آنان نیز به شدت کم می‌شود.

    9 - فرزندان طلاق با گذشت 5 سال به هیچ وجه نمی‌توانند ثبات هیجانی و عاطفی خود را از دست دهند.

    10 - بچه‌های طلاق آینده خوبی را برای خود تصور نمی‌کنند و اطمینان خود را به ارکان زندگی از دست می‌دهند و از آنجا که بی‌توجهی خانواده را به مسائل و نیازهای خود لمس می‌‌کنند، در آینده نسبت به افراد پیرامون خود و در مقیاس بالاتر، اجتماع، به نوعی بی‌اعتنایی و بی‌توجهی کشیده می‌شوند.

    فرزندان طلاق طلاق و فروپاشی خانواده ضمن بر هم زدن تعادل روانی - عاطفی افراد خانواده موجب بروز آسیب‌های اجتماعی می‌شود.

    طلاق به هر دلیلی درست یا نادرست پیامدهایی برای فرد و جامعه دارد.تحقیقات نشان می‌دهد، که اثرات طلاق بستگی به سن کودک هنگام طلاق دارد.

    همچنین اثر طلاق بر کودک به جنسیت، شخصیت، میزان ناسازگاری و درگیری والدین و حمایت خانواده و دوستان کودک بستگی دارد.

    جدایی پدر و مادر یک اثر آنی و زودگذر نیست؛ بلکه در تمامی‌ مراحل زندگی فرزندان اثرات منفی و زیانباری را بر جای خواهد گذاشت.

    پراکنده شدن اعضای خانواده و محرومیت فرزندان از سرپرستی مشترک والدین، پس از فروپاشی و از هم گسیختگی خانواده آنان را از داشتن مواهب و مزایای زندگی خانوادگی محروم می‌کند و هویت فردی و خانوادگی فرزندان طلاق را مختل می‌کند.

    آسیب‌شناسان اجتماعی براین باورند که پس از جدایی والدین، مسائل روحی و روانی بسیاری برای فرزندان ایجاد می‌شود.

    از جمله: بدبینی به جنس والد دیگر و بی‌خبر ماندن از روحیات و ساختار وجودی او که آسیب‌های آن بعدها در ازدواج چنین فرزندانی آشکار می‌شود.

    مشکلات روانی و جسمانی، تربیتی، احساس گناه و سردرگمی، اختلال در هویت و احتمال گرایش به بزهکاری را می‌توان از جمله آثار مخرب وزیانبار معنوی و مادی طلاق روی فرزندان برشمرد.

    فرزندانی که براثر طلاق والدین، حامیان اصلی خود را از دست می‌دهند، بیش از دیگران در خطرند و به راحتی فریب ظاهر آراسته و سخنان فریبنده افراد را می‌خورند.

    طبق تحقیقات انجام شده، 70درصد افرادی که دچار آسیب‌های اجتماعی می‌شوند فرزندان طلاق هستند.

    از این‌رو توجه به مقوله پیشگیری از طلاق اهمیت خاصی دارد.

    در کنار مسایل مبتلا به نهاد خانواده در شرایط فعلی از جمله افزایش سن ازدواج و عدم تمایل به‌ازدواج که نوعی تهدید علیه کیان خانواده می‌باشد، طلاق نیز از جمله آسیب‌های اجتماعی است که در اغلب جوامع رو به رشد قابل مشاهده است.

    از هم پاشیدگی خانواده‌ها، بجا ماندن فرزندان این خانواده‌ها یا همان "فرزندان طلاق" که آنان نیز دچار مشکلات و کاستی‌هایی مختص بخود می‌شوند و نیز کمرنگ شدن محبت و عاطفه در میان اعضای خانواده و افزایش بزه در نوجوانان و جوانان از جمله مسایلی است که در قرن اخیر گریبانگیر بسیاری از جوامع انسانی شده است.

    به عقیده کارشناسنان پدیده طلاق وضعیتی در نقطه مقابل پدیده ازدواج است به شکلی که آثار مخرب و ویرانگر آن حتی در روند و پروسه ازدواج و نرخ جمعیتی در جامعه نیز تاثیر گذار است.

    در همین رابطه به نظر آنان از عوامل مهم در کاهش میل ازدواج و تشکیل خانواده در جوانان ، افزایش آمار طلاق و از هم پاشیدگی کانون گرم و صمیمی خانواده در یک جامعه می‌باشد.

    در نظر صاحبنظران طلاق یک پدیده چند بعدی است که مهمترین عامل وقوع آن عدم تفاهم بین زوجین است.

    به عقیده آنان سه تا پنج سال اول زندگی مشترک زوجهای جوان ،مقطعی حساس برای شکل‌گیری یک خانواده است ،بنابراین داشتن برنامه‌های فرهنگی و آگاهی بخش برای جلوگیری از افزایش میزان طلاق در جامعه بسیار موثر و حیاتی است.

    در شش ماه نخست امسال ‪ ۴۹هزار و ‪ ۵۲۵مورد طلاق در نقاط مختلف روستایی و شهری درسطح کشور ثبت شده که نسبت به مدت مشابه پارسال پنج درصد رشد داشته است.

    این در حالی است که در ثبت واقعه ازدواج هشت درصد رشد ثبت شده است که این تفاوت سه درصدی نرخ رشد ازدواج با طلاق در جامعه از نظر کارشناسان نامطلوب است زیرا جامعه‌ای از نظر آمار ازدواج و طلاق مطلوب به نظر می‌رسد که بین نرخ رشد ازدواج و طلاق در آن تفاوت زیادی وجود داشته باشد.

    کارشناسان معتقدند: افزایش آمار طلاق در جوامع در حال توسعه از جمله آسیب‌هایی است که بروز آن طبیعی است اما افزایش بی‌رویه آن می‌تواند بسیار خطرناک و در جهت تضعیف کامل بنیان‌های خانواده پیش برود.

    پرسش اساسی که در این گزارش به صورت مبسوط به آن پرداخته می‌شود این است که چرا خانواده‌ای در آغاز با نهایت عشق ، محبت ، احساس الفت و یکی بودن آغاز می‌گردد و تنها با گذشت دوره‌ای کوتاه و شاید طولانی با نهایت خشم، نفرت ، بیزاری و بی‌اعتمادی پایان می‌یابد.

    متاسفانه انسجام و همبستگی خانواده‌های قدیم که نمونه‌هایی از آن هنوز قابل مشاهده است در زندگی زوجهای جوان به سختی یافت می‌شود و یا اصلا وجود ندارد.

    اغلب کارشناسان و صاحبنظران اجتماعی بر این باورند که عواملی مانند فشارهای اقتصادی و بالا رفتن هزینه‌های زندگی ، فشارهای روانی، عدم داشتن تفاهم، اعتیاد، بالا رفتن توقعات زوجین ، ازدواج بخاطر ظواهر، در مواردی عدم تناسب تحصیلات زوجه با زوج و دیگر عوامل در بروز این پدیده رو به افزایش نقش دارند.

    طلاق و بزهکاری در مورد ارتباط بین طلاق و بزهکاری در فصلنامه ندای اصلاح تأکید شده است که طلاق یکی از عوامل بزهکاری در کودکان است ( طلاق به معنای حقوقی ، یعنی جدایی قانونی یک زوج ) .

    طلاق را باید در بعد وسیع تری دید که ممکن است چند حالت داشته باشد و نهایتاً قطع رابطه ی زوجیت است که بعضاً در یک زندگی پرتشنج ، جدایی والدین می تواند در محیطی که هنوز از هم جدا نشده اند ، صورت بگیرد .

    اختلافات خانوادگی ، دعوا ها ، برخورد ها و توهین ها ، محیطی ناامن برای طفل به وجود می آورد .

    محیطی که طفل را وادار می کند از خانه فرار کند و به جایی پناه ببرد .

    کجا ؟

    برایش مهم نیست .

    دنبال یک مسکن می گردد .

    یک محل ، یک مأمن و از آن جا که این طفل با توجه به شرایط زندگی و خانوادگی آن زمینه های مثبت را کم تر داشته ، مسلماً به سمت بزهکاری کشیده می شود .

    بنابراین ما غیر از طلاق می توانیم جدایی اخلاقی و عدم تفاهم والدین را هم نوعی جدایی تلقی کنیم .

    بعضی والدین وجود دارند که با هم زندگی می کنند ، اما عملاً از هم جدا هستند .

    مساواتی آذر هم به ارتباط بین طلاق و قربانی شدن کودکان چنین اشاره می کند که به نظر جامعه شناسان طلاق به مثابه ی یک بمب اتمی است .

    وقتی ما از جنگ جهانی که از حادثه های مهم و تلخ تاریخ اجتماعی به شمار می رود صحبت می کنیم ، از تبعید ها و از دست دادن والدین حرف می زنیم و از میدان مبارزه و مقاصد طرفین جنگ سخن به میان می آوریم ، در واقع می گوییم که این تنها مرد ها نیستند که در جنگ کشته می شوند یا تبعید می گردند ، بلکه زنان و نوعروسان و کودکان تازه به دنیا آمده هم نابود می شوند یا گرفتار می گردند بازنگری تأثیرات طلاق بر فرزندان طلاق یا یک زندگی پر تنش؟

    مترجم: مونا مشهدی رجبی حتما بارها شنیده‌اید که جدایی والدین زندگی فرزندان را تباه می‌کند و عامل اصلی تمامی مشکلات روحی و روانی و رفتاری فرزندان به شمار می‌آید.

    تحقیقات بسیار زیادی در مورد تأثیر جدایی والدین بر زندگی فرزندان انجام شده است که اغلب آنها بدون بررسی علل مشکلات رفتاری یا ذهنی کودکان طلاق، با نگاهی سطحی و ساده، جدایی والدین را عامل تمامی اختلالات رفتاری ذکر کرده‌اند و با توجه به این فرضیه اشتباه، مانع جدایی بسیاری از زوج‌ها شده‌اند.

    ولی آیا زندگی کردن کودک در یک خانه پرتشنج که افراد آن رابطه سرد و بی‌روحی با یکدیگر دارند آسیب کمتری به روح و روان او وارد می‌آورد؟

    سارا مک لین، پژوهشگر آمریکایی در این مورد می‌گوید: علت مشکلات روحی فرزندان طلاق، جدایی والدین یا زندگی کردن آنها با یکی از والدین نیست، بلکه تشنج‌ها و درگیری‌های خانوادگی و اختلافات والدین پیش از جدا شدن، باعث بر هم خوردن آرامش ذهنی آنها می‌شود و به دنبال خود معضلات رفتاری را به همراه می‌آورد.

    وی معتقد است جدایی به تنهایی آسیبی به هیچ یک از افراد خانواده وارد نمی‌کند بلکه مشکلات پیش از آن و عواملی که موجب رسیدن خانواده به نقطه پایان می‌شود، موجب ایجاد مشکل در روح و روان کودک و حتی والدین خواهد شد.

    جوزف هوپر، پژوهشگر مسائل خانواده می‌گوید: زمانی بقای یک زندگی خانوادگی برای کودک مفید است که درگیری‌ها و مشکلات اعتقادی و سلیقه‌ای والدین محسوس نباشد، زیرا در غیر این صورت دوام یک زندگی نه تنها به سود کودک نیست بلکه باعث تشدید تشویش‌های ذهنی و مشکلات روحی او می‌شود.

    پل آماتو، استاد جامعه‌شناسی در دانشگاه نبراسکا و آلن‌بوث، استاد دانشگاه پنسیلوانیا تحقیق همه جانبه‌ای انجام داده و اعلام کردند واقعیت این است که بسیاری از خانواده‌ها بدون اینکه درگیری‌های شدید یا اختلافات عمیق داشته باشند از هم پاشیده می‌شوند.

    آمار نشان می‌دهد هفتاد درصد از کل طلاق‌های صورت گرفته در ایالت متحده آمریکا مربوط به زوج‌هایی بوده که با یک دوره مشاوره کوتاه و حتی با تفکر و همدلی بیشتر، قادر به ادامه زندگی بوده‌اند و بدون تردید این شرایط برای فرزندان مناسب‌تر است.

    آنها پیشنهاد می‌کنند والدینی که مشکلات جدی با یکدیگر ندارند سریع تصمیم به جدایی نگیرند زیرا نمی‌توان از اثرات منفی این پدیده اجتماعی بر فرزندان غفلت کرد.

    بهتر است زوج‌ها تا زمانی که فرزندان‌شان دوران بلوغ را پشت سر می‌گذارند کانون خانواده خود را حفظ کنند و در صورت باقی ماندن مشکل، پس از سپری شدن دوران بحرانی فرزندان‌شان تصمیم به جدایی بگیرند.

    البته این مسأله تنها شامل خانواده‌هایی می‌شود که مشکلات و درگیری‌های آنها اندک است، زیرا زندگی کردن کودک در یک خانه پر تشنج و پردرگیری، نه تنها تأثیری مثبت بر ذهن و رفتار او ندارد بلکه آسیب‌های بسیار جدی به روح و روان وی وارد می‌کند.

    مگی گالاگر در کتاب "یک جدایی مسالمت‌آمیز" آورده است: معمولاً طلاق به عنوان راه حلی برای پایان بخشیدن به درگیری‌ها و تنش‌ها پیشنهاد می‌شود اما آیا واقعا طلاق موجب خاتمه یافتن درگیری بین زوجین می‌شود؟

    آمارها نشان می‌دهد تنها 12 درصد از زوج‌ها پس از طلاق رابطه‌ای مسالمت‌آمیز و بدون درگیری با یکدیگر دارند و می‌توانند برای تأمین خواسته فرزندشان یا ایجاد آرامش برای وی رابطه‌ای نسبتاً آرام و دوستانه داشته باشند، اما 50 درصد از زوج‌ها پس از طلاق با یکدیگر رفتاری تندتر دارند و مشاجرات و درگیری‌های آنها با شدت بیشتر و اغلب در حضور فرزندان صورت می‌گیرد.

    این روابط با گذشت مدت زمانی حدود 5 سال از تاریخ طلاق به یک کینه و دشمنی دیرینه بدل می‌شود و کودکان را وارد یک میدان جنگ می‌کند.

    پس در واقع، راه حل در جدایی نیست، در تغییر شرایط است، زیرا تا پیش از آن زوج‌ها در یک محیط و زیر یک سقف بودند و حالا اغلب مشاجرات به صورت تلفنی یا از طریق رابط و واسطه انجام می‌شود.

    حال این سؤال پیش می‌آید که آیا طلاق باعث کاهش درگیری‌ها و تنش‌ها در خانواده می‌شود و آرامش را به کودکان آن خانواده‌ها باز می‌گرداند؟

    روشن است که برای پایان بخشیدن به درگیری‌ها و تنش‌های موجود بین زوجین، جدایی و طلاق آخرین راه است، اما بدون تردید این درگیری‌ و مشاجره دو زوج نیست که باعث بر هم خوردن آرامش کودک می‌شود بلکه درگیری و اختلاف والدین کودک است که امنیت را در محیط خانه از بین می‌برد و او را موجودی ضعیف و افسرده می‌کند و طلاق نیز باعث کاهش این مشاجرات نخواهد شد پس تأثیر مثبتی روی فرزندان ندارد مگر اینکه والدین با آگاهی از موقعیت خود و فرزندان‌شان عملکرد خود را تغییر دهند و کاری کنند که هم به نفع آنها باشد و هم باعث حفظ سلامت فرزندشان شود.

    مگی گالاگر، در صفحه 103 کتاب "برافکندن ازدواج"، ( The Abolition Of Marriage) می‌گوید: طلاق باعث تشدید درگیری‌های والدین و مشاجرات آنها می‌شود و آسیب‌های وارد شده به فرزندان را افزایش می‌دهد.

    آمار نشان می‌دهد دو سوم از زوج‌ها حتی پس از 5 سال از تاریخ جدایی خود نسبت به یکدیگر احساس عصبانیت و خشونت می‌کنند و به دنبال راهی هستند تا این کاستی‌های روحی و روانی را جبران کنند.

    در این شرایط، اغلب به منافع و مصالح فرزندشان یا نظریات کارشناسان توجهی ندارند و تنها با پرخاشگری و خشونت موجب سبک شدن بار مشکلات خود می‌شوند، اما این سبک شدن باعث تشدید اختلالات روحی و روانی فرزندان می‌شود که شاهد این رفتارهای پرتشنج در محیط خانواده هستند.

    یک طلاق خوب و مسالمت‌آمیز از دوام یک ازدواج پرتنش بهتر است تا پیش از دهه 70 میلادی، اغلب والدین خود را موظف می‌کردند که برای تأمین آرامش و سلامت روانی فرزندان‌شان حرفی از جدایی به میان نیاورند و علی‌رغم اختلافات و درگیری‌های بسیار به زندگی زناشویی خود ادامه دهند اما پس از آغاز این دهه، نظریه تازه‌ای مطرح شد که بر ساختار ذهنی و فکری خانواده‌ها تأثیر گذارد.

    نظریه جدید بر این مبنا بود که زندگی فرزندان در خانواده‌هایی که پر از تنش و درگیری است اثرات بسیار مخربی بر فکر و روح آنها دارد، پس جدایی والدین برای این دسته مفیدتر و بهتر است.

    با اعلام این نظریه جدید تعداد زیادی از خانواده‌های پرتشنج به این راه حل تازه روی آوردند و جدا شدن والدین باعث بازگشت آرامش به زندگی فرزندان شد.

    روزالیند بارنت، پژوهشگر استرالیایی می‌گوید: فرزندان خانواده‌های پرتنش، مشکلات رفتاری بیشتری نسبت به فرزندان طلاق دارند، بنابراین اگر والدین به جای تلاش برای تداوم یک رابطه پر از درگیری و مشاجره اقدام به جدایی کنند و پس از جدایی یک رابطه سالم و مسالمت‌آمیز با همسر سابق خود که پدر یا مادر فرزندشان است برقرار سازند، خواهند توانست به سلامت روان فرزندشان کمک کنند و باعث ارتقای شخصیت او شوند.

    وی افزود: در بسیاری از موارد، طلاق باعث رها شدن زنان از تنش و افسردگی می‌شود.

    مادران سالم‌تر و شاداب‌تر می‌توانند فرزندانی آرام‌تر و فعال‌تر تربیت کنند و موجب تقویت اعتماد به نفس آنها شوند.

    شاداب‌تر شدن مادر و بازگشت وی به زندگی عادی باعث ایجاد انگیزه در فرزندان می‌شود و به آنها اطمینان می‌دهد که در هر مرحله از زندگی می‌توان با مشکلات مبارزه کرد و سربلند بیرون آمد.

    اغلب والدین پس از جدایی، مقاومت بیشتری در برابر مشکلات پیدا می‌کنند و فرزندان‌شان را برای پذیرش شرایط سخت زندگی آماده می‌کنند.

    به همین دلیل اکثر فرزندان طلاق استقلال بیشتری دارند و در تصمیم‌گیری‌های خود با اقتدار بیشتری حرکت می‌کنند.

    اندرسون، پژوهشگر آمریکایی در مورد دلیل این مسأله می‌گوید: زمانی که یک زن خود را از زندگی پرتشنج رها می‌کند، از نظر ذهنی و روحی با مشکلات زیادی مواجه است که برای از میان بردن آنها احتیاج به استقلال فکری و اقتدار شخصیتی دارد و به تدریج به تقویت این نیروهای درونی می‌پردازد و برای اینکه فرزندانش در شرایط مشابه آسیب کمتری ببینند، سعی می‌کند این نیروها را در آنها ایجاد کند.

    بنابراین فرزندان این مادران مقتدر و توانمند، گام‌های محکم‌تری در زندگی خود برمی‌دارند و موفقیت‌هایی مشابه با دیگر افراد جامعه خواهند داشت البته تنها در صورتی که والدین پس از جدایی، رفتاری خشونت‌بار و کینه‌جویانه با یکدیگر نداشته باشند و محیطی نسبتاً آرام را برای فرزندان‌شان فراهم کنند.

    پژوهش‌ها نشان می‌دهد فرزندانی که پس از جدایی والدین بتوانند با هر دو والد خود ارتباط نزدیک داشته باشند و در هر دو محیط احساس امنیت و آرامش کنند کمترین آسیب را می‌بینند.

    طبق آمارهای موجود، درصد شکست رفتاری در این قشر، کمتر از فرزندان والدینی است که پس از جدایی هنوز مشاجرات پی‌درپی دارند و نتوانسته‌اند به آرامش لازم دست پیدا کنند.

    همچنین نسبت مشکلات رفتاری در فرزندان خانواده‌هایی که همیشه شاهد درگیری و مشاجره والدین هستند بیشتر از فرزندان طلاق است.

    این در حالی است که مشکلات رفتاری در فرزندان خانواده‌هایی که یکی از والدین به‌دلیل مشکلات اخلاقی و جرایم مختلف در زندان هستند یا به هر دلیلی منزل را ترک کرده‌اند، بسیار زیاد است.

    منبع: http://www.divorcereform.org/fights.htm http://www.divorceonline.com/articles/f156934 تاثیر مخرب طلاق بر کودکان آسیب شناسی طلاق (قسمت پنجم) نویسنده: فاطمه محمدی کارشناس علوم اجتماعی مسئله طلاق به خودی خود یک آسیب اجتماعی است که، پیامدهای منفی پس از آن هم، ممکن است به معضلاتی بزرگ تبدیل شود.

    از جمله این پیامدها، سرنوشت “بچه های طلاق” است.بعد از طلاق والدین، حضانت فرزندان به صورت توافقی و یا طبق مفاد قانونی به یکی از طرفین داده می شود و همین مسئله به تنهایی آغازی است برای بروز مشکلات روحی و روانی فرزندان و در نتیجه آسیب پذیر بودن آنها در برابر انواع مختلف مسائل فردی و اجتماعی.

    طبیعتا تامین نیاز روانی فرزندان به والدین بعد از بروز طلاق حداقل به نصف تقلیل پیدا می کند.

    ضعف شخصیتی زوجین به واسطه مصادیق مادی که منجر به عدم امیدواری به آینده به دلیل بیکاری و یا پایین بودن درآمد می شود در شکل گیری اندیشه جدایی بسیار موثر است.همه دلایلی که ذکر شد در نهایت به حادثه تلخی به نام طلاق منجر می شود این درحالی است که با نگاه سنتی و تهاجمی جامعه، افراد مطلقه پیامدهای ناگواری را لمس خواهند کرد.در موارد بسیاری حاصل طرد شدن افراد مطلقه از سوی جامعه به صورت آسیبهای اجتماعی نمایان می شود که از آن جمله می توان به اعتیاد، خودکشی، فحشا حاصل از فقر و ناامیدی و سست بودن عقاید مذهبی، افسردگی یا پرخاشگری زن یا مرد اشاره کرد.از دیگر فجایعی که طلاق به دنبال دارد تاثیر مخرب آن به کودکان به جا مانده از ازدواجهای ناموفق است.

    متاسفانه حاصل طلاق در بیشتر مواقع منجر به عصیان کودکان و نوجوانان، فرار از منزل و ولگردی، افت تحصیلی کودکان، خودکشی فرزندان، اعتیاد، سوءاستفاده از کودکان در توزیع مواد مخدر و دیگر فعالیت های غیرمجاز، و در نتیجه مسامحه والدین درتربیت کودکان و ایجاد آسیب های روانی و اجتماعی برای آنها باشد.کودکان رها شده از قید و بند و امکانات خانواده ها، جامعه آینده را خواهند ساخت؛ کودکانی که شاید در ایام قدیم می توانستند زیر پر و بال دایی و زن دایی، عمو و زن عموو دیگر اقوام بزرگ شوند اما با چینش جدید اعضای فامیل درجامعه آپارتمانی و متمدن تر از دیروز دیگر نشان این قبیل امور، گم شده است.این کودکان با وجود عقده های فراوان در جسم و روحشان، هرگز نخواهند توانست جامعه آتی را براساس اخلاقیات و به شکل مناسب روح بشر ترسیم کنند و رفته رفته با افزایش ستم روا شده بر چنین کودکانی، جامعه پرآشوب تر و ملتهب تر در انتظار نسل آینده قرار خواهد گرفت.در نتیجه طلاق فرزندان در الگوسازی و همانند سازی دچار اشکالات زیادی خواهند شد به همین دلیل در بسیاری از موارد اعتماد به نفس در آنان به شدت کاهش پیدا می کند و خطر اعتیاد و خودکشی در اینگونه به طرز چشمگیری در آنها افزایش می یابد.

    جدایی والدین و تأثیر آن بر تحصیل فرزندان‌ چکیده: تأثیر جدایی والدین روی فرزندان و عملکرد آنها در مراحل مختلف زندگی یکی از موضوعات بسیار با اهمیت است که مدت‌های طولانی ذهن سیاستگذاران و دانشمندان علوم اجتماعی را به خود مشغول داشته است.

    از آنجا که در اغلب پژوهش‌ها ارتباط تنگاتنگ ضعف فرزندان در مراحل مختلف زندگی به خصوص دوران تحصیل با جدایی والدین تأیید شد، بسیاری از خانواده‌های مشکل‌دار به جای طلاق راه حل مدارا را در پیش گرفتند و به منظور کاستن اثرات منفی ارتباط زناشویی خود بر فرزندان‌شان، بدون داشتن پیوند عمیق عاطفی، زندگی خانوادگی را ادامه دادند، اما این راه حل تا چه حد صحیح است؟

    در این پایان‌نامه دو موضوع بسیار با اهمیت مورد بررسی قرار می‌گیرد: 1) آیا اغلب فرزندان طلاق عملکرد ضعیفی در مراحل مختلف تحصیل و زندگی خود دارند؟

    2) ارتباط منفی و مخرب جدایی والدین و ضعف فرزندان یک رابطه اتفاقی است و نمی‌توان آن را به تمامی فرزندان طلاق تعمیم داد.

    با بررسی واقعیت‌های اجتماع به مدارک و شواهدی بر می‌خوریم که هر کدام تأیید کننده یکی از فرضیات بالا‌ست و استفاده از مثال‌ها، معیارها و روش‌های مختلف برقراری ارتباط بین این دو فرضیه متناقض و شواهد عینی دور از هم را مشکل‌تر می‌کند.

    در این پایان‌نامه اعتبار این دو فرضیه در یک تحقیق خاص مورد بررسی قرار گرفته است.

    در این تحقیق اطلاعاتی در مورد یک گروه نمونه از فرزندانی که والدین آنها به دلایل مختلف از یکدیگر جدا شده‌اند، گردآوری شده است.

    این اطلاعات از زمان تولد فرزند تا زمان اتمام تحصیل اوست.

    علاوه بر آن، گروه مورد بررسی از لحاظ سن و جنس نیز تقسیم‌بندی شده‌اند، زیرا سن فرزند در هنگام جدایی والدین، یکی از فاکتورهای بسیار با اهمیت است.

    پژوهشگر این پروژه متوجه شده است که اثرات مخرب طلاق روی عملکرد تحصیلی فرزندان بستگی به زمان جدایی دارد، به عبارت دقیق‌تر به شرایط سنی کودکی که در این خانواده رشد می‌کند.

    از طرف دیگر عوامل مختلف و متفاوتی وجود دارد که اثرات طلاق را تشدید یا تضعیف می‌کند و اثرات منفی این جدایی بستگی به آن عوامل دارد.

    در واقع جدایی والدین به خودی خود باعث تضعیف عملکرد فرزندان نمی‌شود، بلکه عوامل خارجی دیگری که از بیرون به این زندگی فروپاشیده فشار وارد می‌کند می‌تواند باعث ضعف فرزندان شود.

    پژوهشگر بر این باور است که هیچ عامل قابل مشاهده‌ای برای اثبات ارتباط منفی جدایی والدین و ضعف تحصیلی وجود ندارد، پس اگر یکی از فرزندان طلاق با مشکلی تحصیلی، اخلاقی و شخصیتی مواجه است دلیلی غیر از جدایی والدین دارد.

    او در انتهای تحقیق خود آورده است، بیشتر کودکان آمریکایی تجربه جدایی والدین خود را دارند و در خانواده‌هایی زندگی می‌کنند که تنها یک والد حضور دارد، ولی بدون تردید تمامی این قشر، دارای مشکلات اخلاقی، روحی و تحصیلی نیستند و در صورتی‌ که گروهی هم این مشکلات را داشته باشند به جهت وجود عوامل دیگری غیر از مشکلات خانوادگی است، بنابراین نمی‌توان به راحتی جدایی والدین را عامل مشکلات کودکان خواند و با ایجاد این ذهنیت خیل عظیمی از مردم را از زندگی عادی منع کرد.

    طلاق و آثار سوء آن به روی فرزندان حال که تصمیم نهایی مبنی بر جدا شدن والدین از یکدیگر شده، به راستی این امر چه عواقبی را برای خود آنان و چه مشکلاتی را برای فرزندانشان در بر خواهد داشت؟

    هر چند طلاق همواره مراحل قانونی خود را طی می کند و یک سیر منطقی را دنبال مینماید، اما بسیاری از وجوه احساسی آن در بیرون از جلسه دادگاه خودشان را نشان می دهند.

    والدین موظفند تا با آموزش های لازم در زمینه تاثیرات سوء آن، هم در مورد خود و هم در مورد فرزندانشان آشنایی پیدا کنند.

    زمانیکه سخن از در نظر گرفتن حقوق فرزندان و طرز برخورد با آنها به میان می آید، باید مراقب بود تا هیچ گاه قوانین زیر از ذهن دور نشوند: تنها افرادی که در بطن ماجرای طلاق گرفته اند، اما با این وجود باز هم به فرزندان خود علاقمند هستند، پدر و مادر میباشند.

    در حالیکه وکلا، قضات، مشاوران اجتماعی و مسئولان بهزیستی از هیچ تلاشی برای یافتن علایق کودکان کوتاهی نمی کنند، تنها والدین هستند که بر اساس عشق لایزال خود می توانند تصمیمات صادقانه ای در جهت رشد و ارتقای آنها بگیرند.

    به علاوه پدران و مادران همراهان همیشگی هستند که : 1) حتی زمانیکه طلاق قطعی شده و به مرحله اجرا در می آید، باز هم در کنار فرزندان خود باقی می مانند و به آنها عشق می ورزند؛ 2) پس از جدایی به اندازه کافی در کنار آنها باقی بمانند تا بتوانند تاثیرات سوء طلاق را بر روی آنها از نزدیک مشاهده کنند؛ 3) و نهایتا این قدرت و اختیار را دارند تا تصمیمات مهم را در مورد فرزندانشان اتخاذ نمایند.

    خوشبختانه تفاوت کمی میان فرزندان طلاق و کودکانی که در کنار هر دو والدین خود زندگی می کنند، وجود دارد.

    به همین دلیل چندان دور از تصور نیست که پس از طلاق کودک از نظر روان شناسی همچنان به رشد طبیعی خود ادامه دهد و با سلامت نسبی پرورش پیدا کند.

    البته باید توجه داشته باشید که این امر یک نتیجه گیری کاملا کلی است و ممکن است در موارد اختصاصی نتیجه با آنچه در این قسمت ذکر شد به طور کلی متفاوت باشد.

    مسئله دیگری که در این قسمت باید مورد توجه قرار داد، این است که آیا تغییرات ایجاد شده در رفتار کودکان صرفاً به دلیل ماهیت طلاق و جداشدن والدین از یکدیگر صورت می پذیرند، یا اینکه به دلیل مناقشه هایی است که در خانه از نظر آنها می گذرد.

    به عبارت دیگر آیا مشکلات فرزندان برخاسته از تغییر در سیستم بنیادین خانواده است، یا اینکه تنها پی آمد درگیری های پی در پی، تنش های اقتصادی، و مراقبت های ناکافی است؟

    اگر مبنا را بر روی کشمکش ها و درگیری های خانوادگی و نه جدا شدن پدر و مادر از یکدیگر بگذاریم، آنگاه باید اذعان داشت که تاثیرات سوء آن شایع تر شده و منطقه وسیع تری از مشکلات را به خود اختصاص می دهند.

    البته اگر بنا را بر اساس چنین فرضیه ای استوار کنیم، تئوری دیگری مطرح خواهد شد: در خانواده هایی که پدر و مادر در کنار هم زندگی می کنند نیز ممکن است فرزندان شاهد جر و بحث و مشاجره های گاه و بی گاه باشند؛ چه کمکی از دست والدین مطلقه بر می آید والدین باید چه کاری انجام دهند در مورد طلاق با فرزندان صحبت کنید اگر آنها به اندازه کافی بزرگ شده اند و معنا و مفهوم زندگی مشترک را درک می کنند، می توانید با دیدی باز وضعیت موجود را برایشان توضیح دهید.

    سن فرزندان، تعیین کننده طرز بیان و نوع مطالبی است که در طی گفته های خود باید به آنها اشاره داشته باشید.

    کودک را نیز در جریان امور قرار دهید: سعی نکنید از زیر بار مسئولیت های خانوادگی خود شانه خالی کنید.

    نقش های قبلی خود که قبل از طلاق نیز وجود داشته اند را به دست فراموشی نسپارید.

    چیزی بیش از یک حمایت معمولی به آنها ارائه دهید میزان حمایتی که زن و شوهر هر یک در فرآیند هضم جریان طلاق از محیط بیرون دریافت می کنند، تاثیر بسزایی بر روی حس مسئولیت پذیری آنها در قبال فرزندانشان دارد.

    تحقیقات گویای این مطلب هستند که 30 درصد از خانم ها و آقایون پس از جدا شدن از همسرانشان دچار افسردگی می شوند.

    اگر در یک چنین شرایط بقرنجی قرار گرفتید، می توانید به دنبال پشتیبانی و حمایت از جانب اقوام، دوستان، مراکز مشاوره اجتماعی و....باشید.

    البته باید بدانید که تاثیرات سوء طلاق حتی منابع حمایت شما را نیز تحت الشعاع قرار می دهند.

    دوستان و خانواده ممکن است به دلیل ثبت تجربه طلاق در زندگی از شما فاصله گرفته و تمایل چندانی به ساپورت فرزندان شما از خود نشان ندهند.

    ارتقا توانایی های فردی قابلیت ها و مهارت های شخصی والدین، ارتباط مستقیمی با توانایی حمایت آنها از فرزندانشان دارد.

    پژوهش های اخیر به پدر و مادرهای تازه طلاق گرفته پیشنهاد میکند که: 1) توانایی خود را در عرصه شغلی ارتقا بخشند (شغل جدیدی را شروع کنند)؛ 2) گرایشات سنتی خود را در مورد سکس تغییر دهند ( این امر به آنها کمک می کند تا به وسیله اراده با احساسات منفی مقابله کرده و آنها را تغییر دهند)؛ 3) توانایی های فردی خود را به منظور ایجاد روابط جدید اجتماعی افزایش دهند؛ 4) در صدد ادامه تحصیل برآیند ( شاید این امر از نظر اقتصادی چندان مقرون به صرفه به نظر نرسد)؛ 5) درآمد خود را افزایش دهند ( طلاق معمولا باعث می شود تا نحوه زندگی از نظر کیفی، از استاندارهای معقول فاصله بگیرد، به ویژه برای خانم های خانه داری که پس از مدت ها مجبور می شوند از خانه، وارد محیط جدید کاری بشوند)؛ 6) از نظر احساسی خود را متحول کنید و عواطف درونی تان را رشد دهید؛ 7) با یک نیروی تازه در صدد جبران گذشته برآیید و سعی کنید سلامت عاطفی خود را از نو بدست آورید ( ارتباط مستقیمی بین میزان آسیب و توانایی افراد در وقف دادن خودشان با شرایط جدید وجود دارد).

    هر چه والدین سریعتر و راحتتر بتوانند خود را با شرایط موجود وقف دهند و سریعتر بهبودی حاصل نمایند، این روند در فرآیند بهبودی فرزندانشان نیز تاثیر گذاشته و آنها را قادر می سازد تا زودتر به شرایط آرمانی پیش از طلاق باز گردند.

    تعریف تازه از نقش های والدین کودک باید به طور کامل در جریان امور قرار گرفته و تغییر و تعدیل در نقش های خانوادگی والدینش را به درستی درک کند، او باید بداند از این پس چه کسی، چه نقشی را به عهده خواهد داشت.

    چه کسی آشپزی می کند؟

    و این کار را چه زمانی می تواند انجام دهد؟

    کدامیک از آنها از این به بعد او را از کلاس فوتبال به خانه بر میگردانند؟

    و ...

    البته پیش از اینکه اینطور مسائل را با فرزندان خود در میان بگذارید، ابتدا خودتان باید بر سر آنها به توافقق دست پیدا کنید.

    یکی دیگر از مواردی که به واسطه طلاق تحت الشعاع قرار می گیرد مقوله نظم و انضباط است.

    چه کسی تصمیمات نهایی را می گیرد و چگونه آنها را به مرحله اجرا خواهد گذاشت؟

    باید دانست، یکی دیگر از مضرات طلاق از این قرار است که توقع و انتظارات معقول پدر و مادر از فرزندان کاهش پیدا کرده و به همین دلیل تمایل کمتری برای گفتگو با آنها از خود نشان می دهند و چندان رقبتی به برقراری ارتباط ندارند.

    می بایست تلاش کنید و تا آنجا که می توانید انتظارات خود را با موارد مشابه آن در پیش از طلاق مطابقت دهید.

    اگر نسبت به رفتار فرزند خود بی توجهی کنید و روی او کنترلی نداشته باشید، در آینده شاهد تاثیرات زننده این بی توجهی بر روی خصوصیات اخلاقی کودک خود خواهید بود.

    ایجاد سازگاری میان کودک و همسالانش کودکان معمولا از قضیه طلاق پدر و مادر خود خجالت می کشند و از درمیان گذاشتن این موضوع با هم سن و سال های خود به شدت می هراسند.

    فرزند شما چگونه میتواند این موضوع را با همسالان خود مطرح کند؟

    این امر چه تاثیری در رابطه او با جمع دوستانش می گذارد؟

    آیا مجبور می شود دوستان قبلی خود را ترک کرده و در پی یافتن دوستان جدیدی براید؟

    لازم به ذکر است که نقش والدین در تفهیم این تغییر ناگهانی به فرزندان از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    ندارد.

مقدمه مطالعه سیر تاریخی فحشا[1]، نشانگر آن است که این پدیده، از کهن‌ترین انحرافات بشری است و از دیر باز به عنوان یک واقعیت اجتماعی وجود داشته است. با این حال، تحقیقات علمی اندکی روی آن صورت گرفته است. طبق تعریف، زن ویژه یا روسپی یا فاحشه، زنی (یا به ندرت مردی) است که مخارج زندگی خود را به طور کلی یا جزئی از طریق تسلیم جسم خویش به دیکران (با انگیزه‌های جنسی) تأمین می‌کند. بعلاوه ...

مقدمه امروزه فرار کودکان از خانه به صورت یک بحران در زندگی بسیاری از خانواده ها درآمده است چرا که در صد بالایی از این افراد گرفتار مشکلاتی چون دزدی ؛ انحرافات جنسی و .... می شوند. گر چه این نوجوانان به دلایل مختلفی از خانه می گریزند اما نتایج و پیامدهای کم و بیش یکسانی در انتظار آنهاست. پدیده فرار دختران به عنوان یکی از چالش های اجتماعی نیاز به مدیریت قوی اجتماعی در زمینه آسیب ...

مقدمه: یکی از واقعیتهای موجود مساله اختلالات رفتاری در بین دانش آموزان است و خانواده نیز به عنوان مهمترین نهاد اجتماعی موثر بر تکوین شخصیت تلقی می شود و حتی این واقعیت را باید پذیرفت که اختلافات خانوادگی تاثیری بسیار سوء بر سلامت روانی کودکان و نوجوانان دارد بطوریکه نتایج مطالعات نشان می دهد افرادی که سطح بالای تعارض والدین را تجربه می کنند بطور معنی داری مشکلات بیشتری را نسبت ...

طلاق شعله ی محبت را خاموش می کند، عشق ها را به کینه و دشمنی بدل می سازد، ضعف های یکدیگر را در برابر چشم هم بزرگ می نماید. حتی سبب می شود که آنان فقط نقاط منفی یکدیگر را ببیننند، هر کدام سعی دارد دیگری را متهم سازد و زمینه را برای سقوط او فراهم نماید، زنی مهربان یک باره لجباز می شود و مردی با چنان عظمت و وقار یک باره عیب جو می شود و این همه برای پاره کردن رشته ی الفت هاست. روز به ...

مقدمه یکی از آسیب های جدی که جامعه ‌ ما را تهدید می کند گسترش روزافزون کودکان خیابانی است که به دلایل گوناگون بخشی یا همه ‌اوقات خود را در خیابان ها سپری و عمدتاً از طریق تکدی ، بزهکاری و شغل های کاذب و فصلی امار معاش می کنند . گرچه آمار دقیقی از تعداد این کودکان در دسترس نیست ، آماری که براساس جمع آوری بخشی از این کودکان تهیه شده بیانگر اهمیت و عمق این فاجعه عظیم ملی است که صرف ...

علت‌ بروز بزهکاری‌ معمولاً علت‌ واحدی‌ نیست‌ بلکه‌ همیشه‌ چندین‌ علت‌ دست‌ به‌ دست‌ یکدیگر داده‌ و باعث‌ بروز بزه‌ در افراد می‌گردند. اینک‌ علل‌ مهمی‌ را که‌ می‌توان‌ نسبت‌ به‌ سایر عوامل‌ اساسی‌تر تشخیص‌ داد در زیر اشاره‌ می‌نمایم‌. عوامل‌ اجتماعی‌: جامعه‌ شناسان‌ به‌ عوامل‌ مستقیم‌ و غیر مستقیم‌ محیط‌ و تراکم‌ جمعیت‌، وضع‌ سکونت‌، آلودگی‌ هوا و غیره‌ توجه‌ کرده‌اند. نقش‌ ...

پیشگفتار: مسئله بزهکاری از جمله عواملی است که توجه اغلب متخصصین در رشته های گوناگون زیست شناسی، روان شناسی روانپزشکی را به خود جلب نموده اتس. بزهکاری یکی از معضلات مهم اجتماعی است که درباره این گونه افراد موسسات مختلفی از جمله کانون های به ترتیب تا زندان ها به وجود آورده‌اند تا بزهکاران را مورد اصلاح قرار دهند. همه این مسائل و علاقه شخصی خودمان و آینده این نوجوانان و نیز تکلیف ...

مقدمه امروزه فرار کودکان از خانه به صورت یک بحران در زندگی بسیاری از خانواده ها درآمده است چرا که در صد بالایی از این افراد گرفتار مشکلاتی چون دزدی ؛ انحرافات جنسی و .... می شوند. گر چه این نوجوانان به دلایل مختلفی از خانه می گریزند اما نتایج و پیامدهای کم و بیش یکسانی در انتظار آنهاست. پدیده فرار دختران به عنوان یکی از چالش های اجتماعی نیاز به مدیریت قوی اجتماعی در زمینه آسیب ...

از عواملی که اعتیاد اولیاء برای فرزندان ایجاد می شود را می توان فرار دختران ذکر کرد. نظم عمومی کشورمان، که بر پایه فرهنگ و تمدن اسلام ناب استوار است، برای زن مسلمان حرمت قائل است و اقتضا دارد که مکان آموزشی و پرورش دختران و پسران از یکدیگر جدا باشد، به ویژه در سنین عصیان و بلوغ، که نوجوانان با احساساتی تند، به سوی جنس مخالف گرایش پیدا می کنند، این مهم جایز اهمیت بیشتری است؛ زیرا ...

از عواملی که اعتیاد اولیاء برای فرزندان ایجاد می شود را می توان فرار دختران ذکر کرد. نظم عمومی کشورمان، که بر پایه فرهنگ و تمدن اسلام ناب استوار است، برای زن مسلمان حرمت قائل است و اقتضا دارد که مکان آموزشی و پرورش دختران و پسران از یکدیگر جدا باشد، به ویژه در سنین عصیان و بلوغ، که نوجوانان با احساساتی تند، به سوی جنس مخالف گرایش پیدا می کنند، این مهم جایز اهمیت بیشتری است؛ زیرا ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول