پیشگفتار انقلاب اسلامی ایران، تنها یک جهاد و مبارزه سیاسی برای تغییر یک حکومت یا رژیم طغیانگر و ظالم و مستبد نبود، بلکه نهضت بیداری یک ملت در برابر صف خودکامگی، استعمار و از خودبیگانگی بود.
حرکت بیداری برای مقابله با استعمار و برکندن مبانی فرهنگی ، اعتقادی و آئینی یک ملت بود.
حماسهای برای احیاء آئین و فکر و اندیشه دینی، اعتقادی و باورهای دیرین و پا بر جای یک ملت بزرگ بود.
یک حماسه عظیم بود که با همت و غیرت مردمی بپاخاسته، برای صیانت از ارزش های دین باورانه خود بسیج شدند.
اینچنین حرکتی توانست، با دست آویزی به اصول و آرمانها و ارزشهای مکتبی خود، تحولات بسیار گستردهای را در سنگرهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و همچنین اقتصادی و منطقهای مارا در جهان بدنبال داشته است.
باید از بهترین تعبیر نهضتهای اسلامی برای این عملکردها و پیامدهای عظیم و امیدبخش به دنبال آن از کلمه تجدید حیات استفاده کنیم و اینچنین در یک نگاه فرهنگی میتوانیم این را "حیات طیبه یک ملت " بخوانیم.
و اگر در بحثها و گفتمان انقلاب یا همین حیات طیبه خوب نگاه افکنیم اینگونه میبینیم که: * آرمانها و آئین و اصول فرهنگ اسلامی تکیه گاه و سنگر رهایی بخش برای دست یابی به پیروزی ملت و انقلاب بود.
* بهرهبری از فرامین و تعالیم اسلام و ائمه هدی * ایجاد و املای عدالت اجتماعی به ویژه عزت بخشیدن به قشر عظیم زنان و رد زمینههای تبعیض در قوانین جامعه * پرهیز از وابستگی و قطع هرگونه ریشههای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی * گزینه خود باوری به آنچه استعداد و توانایی به حساب آید * سخت کوشی، همبستگی و جهاد برای استقلال برای رسیدن به تکامل * ضرورت توجه به خطر از خودبیگانگی فرهنگی * توسعه تعلیم و تربیت عمومی و عالی در همه نقاط کشور و به حداقل رساندن گزینه بیسوادی و خود این اهداف و وجود سرشار گزینههای بالا باعث شکل و حجم بخشی به هدفهای فرهنگی در این راستا است.
مقدمه شاید بارزترین حقیقتی که بتوان درباره اندیشه اسلامی معاصر در مسائل زنان گزارش کرد، آن است که این نگرش دگرگون یا بازسازی نمیشود و به صورتی در نمیاید که زنان آن را بپذیرند و با آن هم رای و موافق باشند، مگر اینکه خود بانوان برای دگرگونی و نواندیشی در زمینههای معرفتی و علمی نقش داشته و سهیم باشند.
حال پرسش آن است که ایا بانوان توانستهاند نواندیشی اسلامی در مسائل زنان،نقش داشته باشند؟
اگر به بررسی میزان سهم و نقش فکری و فرهنگ زنان در زمینهها و بسترهای مربوط به آنان بپردازیم، حتماً بدین سؤال میرسیم و باز خواهیم پرسید: ایا این فعالیتها پیشروانه بوده و رنگ و بوی پیشرفت دارد، یا عقبگرد بوده و پسرو شمرده میشود، یا اینکه مردّد است؟!
آنچه در این باره به شکل اساسی بدان میپردازیم، نگرش زنان و ارزیابی آنان از فعالیتهای فرهنگی و فکری در این زمینه است.
البته مقصود از این گفتار و مقاله، منحصر کردن فعالیتهای زناان در قضایا و امور مربوط به خود نیست و نیز مقصود آن نیست که بانوان جز درمسائل متعلق به خویش، آگاهی و تخصص ندارند (این پندار را بانوان نپذیرفته و رد میکنند و درحق خود ناروا میشمرند) بلکه مقصود آن است که زنان، به مسائل خویش آگاهتر و نزدیکترند، و بیش از همه نسبت بدان قضایا درایت و معرفت دارند، طبق درک و برداشت بانوان، این مسائل گرفتار کژاندیشی و سوء برداشت شده، به گونهای تفسیر و بیان میشود که به دور از عدالت اسلامی است،در نتیجه نیازمند بازنگری و تصحیح میباشد؛ و این وضع نابسامان وقتی پیش میاید که زنان در فعالیت و نظر دادن در مسائل و امور مربوط به خود، کنار نهاده شوند.
در حقیقت وقتی که زنان پیشرفت خود در زمینههای فکری و فرهنگی را اعلام کردند درخواست داشتند وقتی از امور و مسائل خویش سخن میگویند، بدانان گوش دهند.
اینان درک کرده و آگاه شده بودند که در ادای نقش فکری و فرهنگی خود در مسائل مربوط به خویش، بسیار عقب ماندهاند، بانوان از این وضع به تنگ آمده، می خواستند خود از خویش سخن بگویند، تا بدین وسیله وجود و حضور خود را ابراز کنند و آنچه را در نبود و غیابشان بدانان تحمیل گشته بود، رد نمایند.
از آن زمان که زنان دیدگاه خود را ابراز داشتند (که بیانگر آگاهیهای نوینی بود که به دست میآورد و نیز مبین بیداری فکری و فرهنگی آنان بود)در افکار و تصورات و دیدگاه هایی که طرح میکردند دقت داشتند، در نتیجه فهمیده میشد بیان آن دیدگاهها مورد نیاز بوده، میباید به آنها اهمیت داده و راه را برای طرحشان گشود، نیز میفهماند آنچه توسط بانوان بیان میشود، چه قدر ارزشمند است، چون اندیشه اسلامی را برمیانگیزاند و به جدل و بحثهای جدی وا میداشت و باعث میگشت به شیوه جدید و متفاوت با گذشته، درباره امور و مسائل زنان بحث و بررسی شود.
میتوان گفت اگر اندیشه اسلامی درباره نگرش به مسائل زنان دچار ضعف و کاستی شده بود، به سبب آن بود که زنان در بیان نگرش فکری و فرهنگی خویش گرفتار ضعف و ناتوانی بودند.
وقتی این پدیده را درک میکنیم که شاهد باشیم چگونه زن وقتی سعی و تلاش کرد بر این ضعف چیره شود و بتواند افکار و تصوراتی را که دارد، بیان کند و از آنها دفاع نماید؛ وضع بهگونهای گشت که درباره «اندیشه اسلامی در مورد زنان» بدون فهم و دانستن سخنان زنان نمیشد سخن گفت و میبایست دانست چگونه زن خود را مینگرد و باور دارد، نیز باید دانست نظر او درباره مسائل و امور مربوط به خویش چه و چگونه است.
شاید به فهم زنان، رسیدن به چنین برایندی یا نزدیک شدن و توجه بدان، پیروزی فکری و فرهنگی شمرده میشد، زیرا باعث میگشت به دستآورد و باور اخلاقی و اجتماعی تبدیل شده، بدانجا بینجامد که برای دستیابی به خواستهها و پشتیبانی از حقوق زنان و نیز بهبود زندگی و معیشت بتوان از آن بهره جست.
اما تردیدی نیست که اندیشه اسلامی، سدههای سخت و طولانی را شاهد بود، چنانکه زنان در سدهها گرفتار ناتوانی بودند و به گوشهنشینی و عزلت کشانده شدند،درنتیجه تأثیر و فعالیت خود را از دست داده، نمی توانستند به حقوق خویش دست یافته، خود عهدهدار مسائل خویش گردند، گرچه توان بالقوه داشتند اما نه در تاریخ و نه طی سدههایی، شایستگی و کفایت بانوان به منصه ظهور نرسید و در زمینههای فکری و اجتماعی، اثری از آن دیده نمیشد.
با این حال، دیر رسیدن به چنین برایندی، بهتر از هرگز نرسیدن است.
محتوای مقصد و منظور فرهنگی انقلاب: 1- ترویج و اعتلای و اهداف فرهنگی انقلاب اسلامی و بالندگی و صدور آن درسطح جامعه و جهان 2- فرهنگزدایی: پاکسازی جامعه اسلامی از هر چه متعلق به فرهنگ بیگانه و منحرفین بوده و تبدیل کردن آن به یک فرهنگ درست و مستقل 3- برداشت و وصول اخلاق و اوصاف الهی و دینی و نشر ان در مسیر حرکت انقلاب 4- تحکیم ارتباطات در کشورها و تقویت مراودات و وحدت امت اسلامی در وحدت کلمه در کل جهان الف: ترویج فرهنگ و ادبیات نافذ فارسی و تحکیم آن؛ ب: ایجاد و شکوفاسازی فرهنگ اسلامی؛ ج: تعمیم علمو دانش با لاخص سواد تعلیم و تربیت 5- حفظ حریم و حرمت انسانی در تمام عرصه ها ی اجتماعی اعم از اقتصادی سیاسی و فرهنگی و قضایی 6- مبسوط ساری و حمایت در زیر کارهای لازم برای شکوفایی استعدادها ونوع آوری و ابداع و اختراع و ابتکارات در جامعه.
الف: ایجاد فضا و شرایط لازم برای مطالعات و تحقیق؛ ب: ایجاد روحیه نقدو تحلیل در ایجاد نتیجهگیری در برخورد با عقاید متعارض.
7- ترویج و بسط عقاید صحیح در بر خورد با معارضین از هر نوع آن و زمینههای رسیدن به برداشت صحیح در مقابله با این دست عقاید به خصوص در بخش تبلیغاتی بیگانگان.
8- انتشار و گسترش روحیه ایستادگی برای رسیدن به عدل و قسط در امور جامعه (عدالت گرایی).
9-بسط و سوق دادن جامعه به سوی سالم سازی جسمی و روحی که خود یک پایه ضروری اجتماعی است .
الف: همگانی کردن تربیت بدنی و ورزش؛ ب: سوق دادن و ارتقاء بخشیدن به هنر و زنده کردن هنراصیل و سازنده همراه با نگرش اسلامی.
10- تلاش و همراه و کمک در فراهم سازی زمینههای رشد جوانان آینده ساز در به دست آوردن پیش نیاز حرکت و بالندگی و مسئولیتپذیری و حضور مستقیم و مشارکت هرچه بیشتر آنان در عرصههای مختلف.
الف: ایجاد روحیه و شخصیت و تحکیم مقام و مربوط به زنان مسلمان در همه امور بخصوص جنبه تربیتی نسل آینده؛ ب: فعال سازی زنان در همه زمینهها و مشارکت آنان در امور مربوطه.
عاشورا؛ پیامی به بانوان عاشورا را نمیتوان در قلمرو قشر خاصی محدود کرد.
تأثیر درسهای آن برایهمگان است، از این رو پیامهایی که میدهد، عام و برای همگان میباشد، مخصوصاًزنان.
و از آنجایی که نیمی از افراد جامعه را بانوان و دختران تشکیل میدهند و از آنجا کهدر نهضت عاشورا سهمی عمده و قابل ملاحظه بر دوش بانوان کاروان حسینی استوار بودو عاشورا ماندگاری خود را تا حد زیادی مرهون فداکاریها و قهرمانیهای خانواده امامحسین(ع) بخصوص زینب کبری است، از این رو پیامهای عاشورا خطاب به زنانمسلمان است تا هم رسالت اجتماعی و سیاسی این قشر را نشان دهد و هم خنثی کننده تبلیغات سوئی باشد که دیدگاه اسلام را از محروم کردن زنان از مشارکت در کارهایاجتماعی و حضور در صحنه، معرفی میکند و هم نقش زنان در پشتیبانی از مبارزاتمردان و جوانان، نشان دهد.
همچنین آمیختن عفاف و پاکدامنی را به تلاش و مجاهدت اجتماعی قابل اجرابنمایاند و هم به مسئولیت شهید پروری و تربیت نسلی با ایمان، شجاع و مدافع حق،توسط بانوان اشاره کند و هم به تبلیغ و تبیین مرام و اهداف شهیدان بپردازد.
پیام های عاشورا 1- مشارکت زنان در جهاد.
2- آموزش و الهام صبر و مقاومت.
3- پیام رسانی پس از یک حماسه و انقلاب و جهاد.
4- روحیه بخشی به رزمندگان و بازماندگان شهدا.
5 - مدیریت خانواده های شهدا و بازماندگان نهضت در شرایط دشوار.
6- حفظ ارزشها و پایبندی به اصول، حتی در شرایط اسارت.
زنان حاضر در عاشورا، برخی از اولاد علی(ع) بودند و برخی، جز آنان، چه از بنیهاشم یا دیگران، از فرزندان امیرالمؤمنین میتوان از زینب، ام کلثوم، فاطمه، صفیه، رقیهو ام هانی، نام برد.
سکینه و فاطمه نیز دختران سیدالشهداء بودند که در نهضت مشارکت داشتند.
رباب، عاتکه، مادر محسن بن حسن، دختر مسلم بن عقیل، فضه نوبیّه، کنیزخاص امام حسین، مادر وهب بن عبدالله و...
از جمله زنان حاضر در کربلا بودند.
پنج نفر از خیام امام حسین(ع) به طرف دشمن بیرون آمدند، آنان عبارت بودند ازکنیز مسلم بن عوسجه، ام وهب زن عبدالله کلبی، مادر عبدالله کلبی، مادر عمرو بن جنادهو زینب کبری3 که نقش چشمگیرتری از دیگران داشت.
ام وهب، زنی بود که در عاشوراشهید شد، آن هم بر بالین شوهر شهیدش.
در عاشورا دو زن از فرط خشم و عصبانیت و احساس، به حمایت از امام برخاستندو جنگیدند: یکی همسر عبدالله بن عمیر، دیگری مادر عمرو بن جناده که یادشانخواهدآمد.
همسر زهیر بن قین در راه کربلا همراه شوهرش به امام حسین(ع) پیوستند، بهنقلی، رباب همسر امام حسین(ع) ، نیز مادر سکینه و عبدالله رضیع هم در کربلاحضورداشتند.
سخنرانیهای زینب، ام کلثوم و فاطمه بنت حسین در کوفه و شام، کاخ یزید ویزیدیان را لرزاند.
مشارکت زنان در جهاد وقتی حضرت مسلم به نمایندگی از سوی امام حسین(ع) به کوفه اعزام شد وهزاران نفر با او بیعت کردند، با آمدن ابن زیاد به کوفه و دگرگون شدن اوضاع، مردم نیز دورمسلم بن عقیل را خالی کردند و او تنها و غریب و سرگردان در شهر کوفه میگشت و پناه ومأمنی نداشت.
طوعه، زنی فداکار بود که وقتی مسلم را شناخت، با آنکه شهر، پرآشوب بود، او را بهخانه خویش راه داد و پذیرایی کرد و با این عمل مخاطرهآمیز و شجاعانه، وفاداری خویشرا به امام حسین(ع) و نماینده او نشان داد.
درها همه بسته بود در قحطی مرد فریاد نشسته بود، در قحطی مرد یک زن، شب کوچههای بن بست غریب مردانه شکسته بود، در قحطی مرد یک زن، شب کوچههای بن بست غریب مردانه شکسته بود، در قحطی مرد و در یک مرحله، خانه آن زن، میدان رزم مسلم با مهاجمان کوفی شد و سرانجام ازخانه طوعه بیرون آمد و در میدانگاه با آن سپاه مهاجم جنگید.
زن در باستان زن موجودی است مزین به اسرار و شگفتی های فراوان و در سایه این شگفتی ها زندگی عالم بشریت در تکاپو و تداوم است.
زنان دارای لطافت و ظرافت و احساس فوق العاده زیبایی هستند که این خصوصیت و اوصاف آنان سبب برجستگی و سرآمدیشان نسبت به دیگر موجودات شده است.
کلمه «زن» از «زادن » و «زاییدن» و «اضافه شدن» آمده است که معنی زندگی بخش و زنده بودن را می دهد.
زن همواره با توجه به تمدن در دوره های مختلف در طول تاریخ دارای ارزش و احترام بوده و از دیر باز جایگاه و پایگاه متغییری در جهان داشته است.
زنان در پیشرفت تمدن ها و ترقی فرهنگ ها پا به پای مردان تلاش کرده اند.
زن موجودی است که مرد برای دستیابی به کمال نیازمند وجود اوست و همین طور برعکس، زیرا هر کدام بدون دیگری ناقص هستند و تنها در کنار هم می توانند به کمال برسند.
زنان در طول تاریخ گاه مورد احترام و ارزش بوده و گاهی مورد ظلم و بی مهری قرار گرفته اند.
در ایران باستان به عنوان یکی از متمدن ترین اقوام جهان دارای جایگاه بسیار بلند و مقامی ارجمند بوده اند.
ایرانیان نه همچون اعراب زن را ننگ دانسته و نه همچون یونانیان آن را مظهر شهوت و عیاشی مردان قلمداد کرده اند بلکه او را موجودی مقدس و پاک که لازمه حیات است دانسته و مقام او را ارج نهاده اند.
آری!
ایران در طول تاریخ خود، همواره از مراکز مهم تمدن دنیا با فرهنگ غنی به حساب می آمده است.
زنان به عنوان نیمی از جمعیت جامعه نقش مهم و اساسی در شکل گیری و گسترش تحولات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، مذهبی و ...
این مرز و بوم داشته اند.
در تاریخ ایران باستان زنان از مقام و موقعیت بالایی برخوردار بوده اند.
به عنوان مثال در دوره حکومت ایلامیان، مردانی که از وارثان ملکه نخستین بودند اجازه سلطنت داشتند.
پرستش الهه های زنان متداول بود.
زن جاودانه و قابل احترام بود و نسب خانواده را حفظ می کرد، الهه مادر در رأس خدایان ایلامی قرار داشت و موجب باروری و سود بخشی همه پدیده های طبیعت می شد باستان شناسان پیکره های بسیاری از الهه های مادر را کشف کرده اند که حاکی از مقام و موقعیت زن بود.
بر اساس منابع و مأخذ تاریخی، مقام و موقعیت و حرمت زنان در ایران باستان نسبت به سایر ممالک هم عصر خود، بهتر بوده است.
زمانی که در یونان قدیم زنان، حتی شهروند هم به حساب نمی آمدند.
در ایران پادشاهی زنان جزیی از تاریخ بود.
زمانی که اعراب دختران خود را زنده به گور می کردند.
در ایران دختران خسرو پرویز، آذرمیدخت و پوراندخت، فرمانروایی می کردند.
بررسی جایگاه زن در ایران باستان و در دوره های هخامنشی و آیین زرتشت که به نوعی دوره آغاز شکل گیری سرزمین آریایی هاست.
نشان دهنده سطح والای فکری مردمان آن روزگار است که در بسیاری موارد، افسوس را با خود به ارمغان می آورد، چرا که از تحولات ناشی از حکومت های گوناگون آن زمان تغییری در شرایط زیستی آدمیان ایجاد نمی کرد، ایران و ایرانی، هم اکنون به عنوان بزرگ ترین مدعی حقوق انسانی در دنیا شناخته می شد و این عنوان را زینت نام خود می کرد.
زن در ایران باستان به معنای واقعی در هر مکان و زمان به طور برابر در فعالیت های اجتماعی شریک مرد بوده و حتی در جهت قوانین دینی می توانست به درجه ای در مقام بالای مذهبی که لازمه ی آن، فراگیری علوم دینی تا بالاترین مرحله ی آن برسد.
تا پیش از پیدایش حکومت هخامنشی یعنی در زمان مادها دختر و داماد پادشاه می توانستند جزء وارثین وی باشند با روی کار آمدن کوروش کبیر و حکومت آن، هخامنشیان، و قوانین وضع شده توسط آن ها، وضعیت زنان در حالت ثبات و اعتدالی ارزشمند قرار گرفت به طوری که نمونه قوانین آن زمان در میان هیچ یک از ممالک و اقوام یافت نمی شد.
اما با اجرای قوانین کوروش کبیر بر سرزمین پارسیان، زن از چنان درجه احترامی برخوردار شد که آوازه آن به دیگر اقوام نیز رسید و همین امر باعث پیروی آنان از آداب اصیل ایرانی گشت.
از نشانه های عظمت و بزرگی کوروش تدوین اولین منشور حقوق بشر است که هم اکنون در موزه بریتانیا نگهداری می شود این منشور مدرکی است برای اثبات عدالت جنسیتی، به گونه ای که کوروش توجه خاصی به مقام و شخصیت زن به عنوان تربیت کننده ی نسل آینده داشته است.
در زمان کوروش زن حامله حق کارکردن نداشته و به دستور وی برای زنان حامله جیره و حقوق ماهیانه تا هنگام تولد نوزاد در نظر گرفته شده بود.
مشهور ترین نمونه تساوی حقوق زنان و مردان در ایران باستان، اجازه انتقال سلطنت از پادشاه به دختر بود.
آخرین پادشاه مادها «آستیاک» دارای فرزند پسر نبود و دختر آستیاک کسی نبود جز شاهزاده ماندانا، مادر کوروش کبیر که همین مسأله در انتقال قدرت به کوروش نقش مهمی را بازی کرد.
ماندانا همچنین مؤسس مدارس هخامنشی برای نوجوانان ایرانی بود که در آن فنون تیراندازی و اسب سواری را آموزش می دادند.
گذشته از این ماندانا به کوروش آموخت حق چیست و ناحق کدام است؟
شاید احترام فوق العاده ای را که کوروش نسبت به مادرش ماندانا رعایت می کرد، به پاس داد و عدالت خواهی بود که از او آموخته بود.
در بررسی وضعبت زنان در عصر هخامنشی به نام هایی بر می خوریم که شاید هیچ گاه پس از آن، اثری از چنین رویدادها و واقعی را در تاریخ ایران نبینیم.
در زمان هخامنشیان، یک زن برای نخستین بار در تاریخ به مرتبه دریا سالاری (فرماندهی نیروی دریایی) خشایارشاه رسید که نامش «آرتمیس» بود.
اما حکایت به آرتمیس ختم نمی شود.
بلکه تعداد بی شماری از زنان آن دوره مسؤولیت هایی را به عهده داشتند.
پرین، دختر قباد، مشاور امور قضایی ساسانیان بود، حتی در دوره مادها زن به ریاست قبیله و نیز به مقام قضاوت هم رسیده بود.
آزاد دیلمی، فرمانده یک باند چریکی بود که در گیلان سال ها علیه متجاوزین به ایران جنگید و سرانجام کشته شد.
بلقیس، که از یمن آن زمان، تحت فرماندهی وی بود می توان نمادی از تمدن والای انسان در جوامع پیشین ایران به شمار روند.
اما افتخارات بر جای مانده از ایران باستان در همین محدوده خلاصه نمی شود، بلکه با تعمق بیشتر در آداب و آیین های قوم آریایی و تعالیم زرتشت که در آن زمان تازه به مرحله ظهور رسیده بود، جایگاه زن ایران بیش از پیش نمایان می شود.
معذلک فعالیت کشاورزی با زنان آغاز شد و مردان برای زنان اهمیت ویژه قایل بودند در دورانی که شاید بیش از ده هزار سال قبل از میلاد باشد، تغییراتی در وضع اقلیمی ایران به وجود آمد و انسان غارنشین اندک اندک برای خود خانه ساخت.
در این دوران کانون خانواده مرکز قدرت قبیله بود.
چون زن هم در خانه و هم در بیرون از خانه با مرد در کار تولید و رفع حوایج زندگی همکاری داشت، و از طرفی تولید مثل و بچه زاییدن و استمرار نسل به طوری فطری و طبیعی بر عهده او بود لذا ارزش و اهمیت زن نسبت به مرد فزونی یافت و تعادل قدرت را به سود زن متمایل ساخت.
ویل دورانت درباره این دوران می نویسد: «در این دوران؛ یعنی دوره مادر شاهی؛ حق فرمانروایی؛ حق قضاوت؛ حق اداره امور خانواده؛ و توزیع خورد و خوراک و آنچه زندگی بشر وابسته به آن بود؛ همه در دست زن بوده است؛ مرد به شکار حیوانات می پرداخت؛ و از جنگل ها و مزارع مواد خوراکی به دست می آورد که آن را در اختیار مادرشاه می گذاشت تا بین افراد قبیله توزیع نماید.
اختلاف نیروی بدنی که امروز بین زن و مرد مشهود است در آن روزگار قابل ملاحظه نبود.
این اختلاف نیروی جسمانی بعدها از لحاظ شرایط زندگی و محیط زیست پیدا شد.
زن در این دوران از حیث بلندی قامت و نیروی جسمانی نه تنها دست کمی از مرد نداشت، بلکه به مقتضای طبیعت موجود کاملاً نیرومند بود که می توانست ساعت های درازی را به کارهای دشوار بپردازد؛ و به هنگام حمله دشمن به خاطر فرزندان و عشیره و قبیله تا سر حد مرگ مبارزه کند.» دکتر گیرشمن ضمن بحث پیرامون انسان های ما قبل تاریخ در ایران، از نقش زنان در پیدایش تمدن بدوی و ابتدایی آن روزگار سخن می گوید و می نویسد: «در این جامعه ابتدایی وظایف سنگین به عهده زن گذاشته شده بود.
در نتیجه عدم تعادلی بین وظایف مرد و زن ایجاد شد و زن دارای مقامی برتر نسبت به مرد گشت».
نگهداری آتش؛ نگهبانی خانه؛ تهیه و پخت غذا؛ ساختن ظروف سفالی؛ نگهداری فرزندان باعث اولویت زن نسبت به مرد شد و اداره کارهای قبیله به دست او افتاد.
در عین حال سلسله انساب خانواده به نام زن خوانده می شد.
این نحوه اولویت و برتری زن بر مرد به صورت عصر مادرشاهی در فلات ایران شروع شد؛ و همین سیستم که یکی از خصایص ساکنان ایران بود بعدها در آداب آریایی های فاتح، وارد شد.
علاوه بر رهبری اقتصادی و اجتماعی مقام روحانیت نیز از امتیازات زن بود، و ایرانیان مانند همسایگان خود مذهب مادرخدایی داشته اند و در نواحی مختلف ایران پرستش الهه مادر رواج داشت.
وجود ایزد بانوانی چون آناهیتا و نقش آن در تفکرات ایرانی اهمیت خانواده را بیشتر می نماید آناهیتا با صفات نیرومندی، زیبایی، خردمندی به صورت ایزد بانوی عشق و باروری نیز در می آید، زیرا چشمه حیات از وجود او می جوشد.
از آنجا که انسان همواره در طول تاریخ در پی مدلی تکامل یافته تر از خود در همه زمینه ها بودند تا راه زندگی خود را بر روال همان مدل شبیه کنند، این مدل گاه به صورت اسطوره هایی در اعتقادات و باورهای یک قوم جایگاهی خاص یافته بود که این حقیقت شناسه های فرهنگی یک ملت را نشان می دهد.
گاه این اسطوره چنان در دل یک ملت راه می یافت که به مرور به صورت خدایانی بزرگ درآمده و مورد ستایش و عبادت قرار می گرفتند.
یکی از این اسطوره ها که به مرحله الهه بودن و خدایی رسیده و در ایران باستان از اهمیت بسیاری برخوردار بوده، «ناهید» است.
ناهید به عنوان الهه زنان قبل از اسلام، خدایی مونث بوده که به اعتقاد آن دوران بر تمام اعمال و رفتار زنان نظارت دارد و از آنان خشمگین یا خشنود می شود و به هنگام نیاز به آنان کمک می کرد.
به اعتقاد ایرانیان ناهید، خدای پاکی و بی آلایشی و الهه بارداری است و به هنگام زایمان به کمک زنان می آمد «ناهید» برای مردان هم قابل ستایش بوده است.
زیرا این الهه به عنوان اسوه زنان ایرانی، دارای پاکی و عفت و شخصیت بسیار بالایی مملو از وقار و متانت و دوستدار عصمت است.
با توجه به نقشی که ایزد بانوهای مادر و مونث در ایران باستان دارند، احترام زرتشت به زن بسیار موجه است.
تاکنون هیچ سندی به دست نیامده است که در آن کرامت زن در آیین زرتشت زیر سوؤال رفته باشد و یا سخن از برتری مرد به زن رفته باشد.
اوج نگاه زرتشت به زن در رفتار با دخترش پروچیستا به هنگام ازدواج او با جاماسب پیداست.
زرتشت از دخترش می خواهد، پس از یک اندیشه گماری نیکو و ژرف و مراجعه به خرد خویش تصمیم بگیرد ...
در همین باب کریستین سن خاور شناس دانمارکی می گوید: «رفتار مردان نسبت به زنان در ایران باستان همراه با نزاکت بوده زن چه در زندگی خصوصی و چه در زندگی اجتماعی از آزادی کامل برخوردار بوده است.
در مورد آزادی در ازدواج هیچ چیزی مستند تر و موجه تر از رفتار خود زرتشت نسبت به دختر کوچکش پروچیستا نیست.
زرتشت به دختر کوچکش پروچیستا می فرماید: «پروچیستا» جاماسب را که مردی دانشمند است(وزیر گشتاسب و منجم و ستاره شناس معروف زمان) برای همسری تو برگزیدم، تو با خرد مقدس خود مشورت کن و ببین که آیا او را لایق همسری خود می دانی یا نه؟
آری، بر اساس منابع موجود، مذهب زرتشت در ایران قبل از اسلام زمینه ساز مناسبی برای حرمت زنان بوده است.
زن در مذهب زرتشت و در کتاب اوستا از ارزش و کرامت و احترام والایی برخوردار است.
زن نگهدارنده روشنایی آتش و رکن اساسی خانواده است.
تا انجا که مطابق قوانین اوستا: .1 زن حق مالکیت داشته و می توانسته دارایی خود را مستقلاً اداره کند.
.2 زن می توانسته ولی و یا قیم و نگهدار فرزندان خود باشد.
.3 زن می توانسته مطابق قانون از طرف شوهر خود وارد محاکمه شود؛ و به نام او امور را اداره نماید (در صورت بیماری شوهر( .4 زن می توانسته از شوهر ستمگر و بد رفتار خود به دادستان شکایت کند .5 شوهر حق نداشته بدون اجازه زنش دختر خود را شوهر دهد.
.6 در دادگاه گواهی زن پذیرفته می شد.
.7 زن می توانسته داور یا وکیل شود.
.8زن می توانسته وصی قرار گیرد و تمام اموال خود را وصیت کند.
این قوانین در حالی، اجرا بود که زن ربایی و خرید زن در میان بسیاری از ملل و اقوام هند و اروپایی متداول بود، ازدواج ایرانی در سایه ی نظمی که آیین زرتشت آورده بود نتیجه عقد بود.
در لابه لای تاریخ، اساطیر و باستان شناسی ایران همواره خانواده به عنوان مهم ترین واحد اجتماعی و نگهدارنده رابطه خویشی و پایگاه عاطفی نقش مهمی ایفا می کند.
خانواده که امروز نیز از مقدس ترین و محترم ترین نهادهای اجتماعی به شمار می رود، همواره در این سرزمین از اهمیت والایی برخوردار بوده است، تا بدان جا که در اعتقادات ایرانی تشکیل خانواده به صورت تکلیفی دینی درآمده است.
به نظر ایرانیان، ازدواج نتیجه رضایت زن و مرد بوده و این ازدواج در آن واحد، معنی مذهبی و اجتماعی هم داشت.
مسأله مهم دیگر در بدو تشکیل خانواده به چشم می خورد.
پدر و مادر در انتخاب همسربرای دختر خود دخیل بودند اما دختر هم حق داشت در صورتی که داماد منتخب پدر و مادر را نپذیرفت، دست رد بر سینه او بزند.
قوانین دوره ساسانی ازدواجی را که به زور صورت می گرفت، به منزله جرم و خیانت می شمرد.
این امر، از پیشرفت های بزرگ حقوق ساسانی بود.
این در حالی است که در سرزمین های هم مرز ایران، دختر از این آزادی خبر نداشت.
در بابل دختر می بایست مردی را بپذیرد که پدرش برای وی در نظر گرفته بود.
در هند دختر مثل کالایی به مرد داده می شد که بیشترین پول را پرداخته بود.
در چنین شرایطی، دختر ایرانی از امتیازهایی بیش از همه دختران مشرق زمین برخوردار بود و می توانست یار و همدم زندگیش را به میل و اراده خویش برگزیند.
نمونه های چنین آزادی و اختیاری هم در شاهنامه کم نیستند.
همین طور که زرتشت در کتابش به دوشیزگان در حال شوی گرفتن می گوید: هر کدام به خرد خود برای رستگاری تصمیم بگیرند...
زن زرتشتی تحت تعالیم زرتشت در قرن اولیه ظهور زرتشت و نیز در زمان هخامنشیان از بیشترین حقوق متعالی برخوردار بود و یکی از درخشان ترین ادوار تاریخی خود را می گذرانند.
همان طور که گفته شد نمونه کامل آن ماندانا مادر کوروش بود، که بارها کوروش به وجود او افتخار کرده است و حضور زنانی از قبیل آتوسا، پانته آ، رکسانا، آرتیمس، و غیره نمودار حضور فعال زن ایرانی در این دوران است و مشارکت همه جانبه زنان در این عصر چشمگیر است.
از حفریات و کشفیات باستان شناسی که در تخت جمشید به عمل آمده، الواحی به دست آمد که نشان می دهد در ساختمان تخت جمشید عده زیادی از زنان مانند مردان مشارکت داشته اند.
در زمان شاهنشاهی هخامنشیان، بر اساس لوح های گلی تخت جمشید زنان هم دوش مردان در ساختن کاخ های شاهان هخامنشی دست داشتند و دستمزد برابر دریافت می کردند پیشه بیشتر زنان در دوره هخامنشیان صیقل دادن نهایی سنگ نگاره ها و همچنین دوخت و دوز و خیاطی بوده است.
بنابراین در شاهنشاهی بزرگ هخامنشی با برابری و تساوی حقوق زنان با مردان سرو کار داریم.
بنابراین با کمک گل نوشته های تخت جمشید تصویری کاملاً نو از زنان و ملکه های هخامنشی به دست می آوریم که برخلاف ادعای نویسندگان یونانی، که آن ها را عروسک هایی محبوس در حرم سراها می دانستند.
نه تنها همدوش مردان در آئین های مذهبی شرکت می کردند، بلکه در صحنه زندگی و در اداره امور کشور هم نقش و شخصیت مستقل خویش را حفظ می کردند.
بررسی دقیق لوح های دیوانی تخت جمشید نشان می دهد که زن در دوران فرمانروای هخامنشیان به ویژه در زمان شاهنشاهی داریوش بزرگ از چنان مقامی برخوردار بودند که میان همه ی خلق های جهان باستان نظیر نداشت.
زنان در طول تاریخ ایران دارای جایگاه و ارزش بوده اند تا انجا که در کتاب مقدس زرتشتیان (اوستا) هیچ مردی از لحاظ اخلاقی و مذهبی بر زنان ارجحیت ندارند و شعار اصلی زرتشتیان یعنی گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیک برای مردان و زنان توصیه شده است.
خصایل زن خوب، پارسا و با عفت شعار اصلی زرتشتیان بوده است.
زنان در ایران باستان دارای آنچنان ارزش و شخصیتی بودند که حتی در میان ادیان جایی باز کرده بودند و بزرگ و ستودنی قلمداد می شدند، چنانچه در آیین زرتشت یک روز از سال به نام «روز زن» نامگذاری شده است.
مردم ایران روز پنجم اسپندارمذ «اسفند» را جشن می گرفتند و به آن عید زن می گفتند، در این روز که تقدیر و تشکری از زحمات زن محسوب می شد مرسوم بود که مردان باید برای زنانشان هدیه هایی ارزنده تهیه کرده و به آنان تقدیم کنند.این مراسم در ایران باستان مزدگیران هم نام داشت.
روز زن، یکی از جلوه های ویژه زنان در عصر باستان بود.
این در حالی است که در آن دوره، اقوام دیگر مشغول جنگ و جدال در کوه ها و بیابان ها بودند و حتی در یونان و روم باستان که ادعای تمدن بالای بشری را داشتند، کشتن همسر به دست مرد، امری غیر مجاز شمرده نمی شد.
در این گیرو دار بی قانونی بود که ایرانی، روزی را برای قدردانی از زن اختصاص داده بود.
و این روز به عنوان روز سپاسگزاری از زنان شناخته شده است.
زن ایرانی در حالی در دوره باستان به یکی از بهترین جایگاه های شایسته ی شان خود دست می یابد که هنوز هم در کشورهای امروزی جهان، جنبش آزادی خواهانه و برابری جویانه زنان، در آرزو و آرمان به دست آوردن آن هستند.
از دیرباز تاکنون، نقش بانوان در تاریخ و فرهنگ ایران، امری بسیار محسوس و قابل توجه بوده است، و در این میان، تأثیرگذاری و تحول آفرینی زنان در طول تاریخ، چشم گیر است.